شهید «غلامرضا چاغروند» فرزندی از دیار لرستان در ۱۲ مهرماه سال ۱۳۵۹ زمانی که به علت اصابت گلوله، بالگردش در دهلران به زمین نشست، نیروهای بعثی بالگرد وی را به محاصره درآورده و سرنشینان آن را اسیر کردند، فرمانده نیروهای دشمن از این خلبان میخواهد که به امام خمینی (ره) توهین کند که با مقاومت وی روبرو میشود تا اینکه یکی از افسران ملعون عراقی با سر نیزه به سمت او حمله میکند و او را مظلومانه به شهادت میرساند...
12 مهرماه مصادف با سالروز شهادت این شهید والامقام لرستانی است. به همین بهانه و برای آشنایی بیشتر با زندگی اولین خلبان شهید استان، گفتگویی که مهرماه 99 با "سهیلا چاغروند" خواهر شهید انجام داده بودیم را در پایگاه خبری یافته بازنشر میکنم...
در ابتدا مختصری از زندگی برادرتان بیان بفرمائید.
غلامرضا فرزند چهارم خانواده بود. ما 7 دختر و پسر بودیم که الآن 5 نفرمان در قید حیات است. ایشان در دوازدهم بهمن سال ۱۳۳۱ در محله پشت بازار خرمآباد به دنیا آمد و با پشت سر گذاشتن دوران تحصیلی ابتدایی و راهنمایی، مقطع متوسطه را در دبیرستان امیرکبیر خرمآباد سپری کرد و موفق به اخذ دیپلم شد.
شهید چاغروند در چه سالی جذب هوانیروز شد:
غلامرضا چاغروند در سال 1353 در هوانيروز استخدام شد که پس از گذراندن دورههاي نظامي، زبان انگليسي و پرواز با بالگرد در تهران و پايگاه مركز آموزش هوانيروز اصفهان، با درجه ستوان سومي در پايگاه هوانيروز كرمانشاه مشغول به خدمت شد.
آیا شهید تشکیل خانواده هم دادند؟
بله! شهید چاغروند در سال ۱۳۵۸ با دخترعمویش ازدواج کرد؛ اما فرزندی نداشتند. شهید غلامرضا چاغروند در حالی که تنها 28 سال سن داشت و سه ماه از عروسیاش ميگذشت برای دفاع از اسلام و انقلاب جان خود را فدا کرد الآن تنها یادگاری شهید کلاه خلبانیاش است که به مدت سه سال و شش ماه امانتدار سر او بود. این کلاه هم اکنون در دفتر فرماندهی هوانیر کل کشور نگهداری می شود.
از فعالیتهای ایشان در سالهای مصادف با پیروزی انقلاب بگویید:
در سالهای پیش از انقلاب یکبار با رئیس وقت شهربانی اصفهان درگیر و به همین دلیل یک ماه در بازداشتگاه ارتش حبس شد. سپس و با آغاز قیام مردم، غلامرضا همراه با انقلابیون در تمام راهپیماییها شرکت میکرد. پس از پیروزی انقلاب هم در سال ۱۳۵۸ همزمان با شورش گروهکهای معاند به پایگاه هوانیروز کرمانشاه منتقل و در عملیات مختلف به مبارزه و درگیری با گروهای معاند پرداخت.
از آخرین مأموریت شهید بگویید:
آخرين مأموريت اين شهید در بعدازظهر 12 مهرماه 1359 بود. در آن روز چاغروند و کمکخلبان ستوان يار حسين مصري و گروهبان يكم عادل موسوي عازم مأموريتي از كرمانشاه به ايلام و دهلران ميشوند. آنها پس از انجام مأموريت در دهلران، با سوار كردن اعضا گروه، عازم بازگشت ميشوند. در مسير زماني كه به منطقهاي به نام دهات جاليز كه بين موسيان و دشتعباس قرار گرفته ميرسند، بالگرد آنها مورد اصابت گلوله دشمن قرار ميگيرد و ضمن آسيب رسيدن به بالگرد، كمكخلبان نيز مجروح ميشود. خلبان چاغروند كه در اثر آسیبدیدگی بالگرد قادر به پرواز نبوده، براي سالم ماندن سرنشينان اقدام به فرود اجباري در بين نيروهاي دشمن ميكند.
تا مدتها هیچ اطلاعی از بالگرد و دیگر سرنشینانش وجود نداشت. تا اینکه خبر مصاحبه چند نفر از سرنشینان بالگرد از رادیو عراق دهن به دهن پخش شد و ما به کمیته هلالاحمر مراجعه کردیم. ولی به هر دری زدیم بسته بود و مسئولان از نبودن نام او در آمار اسرا خبر میدادند. تا اینکه در سال 61 از شهادت غلامرضا خبردار شدیم. از طریق خانواده گروهبان یکم عادل موسوی نامهای به دست ما رسید که متن آن اینچنین بود «ما در ظهر دوازدهم مهر ۵۹ در مرز دهلران اسیر شدیم خلبان چاغروند شهید شد و خلبان حسین مصری را که تیر خورده بود به بیمارستان منتقل کردند. لطفاً به خانوادههای آنها اطلاع دهید»
قطعاً در ایامی که شما از جریان بیاطلاع بودید خیلی به شما سخت گذشته است:
بله. در بلاتکلیفی بودیم و خیلی به ما سخت میگذشت. در آن ایام شهدای زیادی به خواب افراد فامیل و دوست و آشنا آمدهاند و جای خود را نشان دادهاند. همزمان با ایامی هم که بهدنبال جنازه شهید بودیم به خواب بستگان آمده بود و گفته بود که من در این مکان هستم چرا جاهای دیگر را میگردید. نکته دیگر اینکه این شهید بزرگوار وابستگی خاصی به مادرمان داشت و دو ساعت قبل از فوت مادر، مادرم میگفت که غلامرضا آمده است از او پذیرایی کنید.
چگونگی شهادت شهید را بیان بفرمایید.
در بعدازظهر دوازدهم مهر ۵۹ یک بالگرد در منطقه دهلران در حال پرواز بود. منطقه چند ساعت قبل به علت عقبنشینی نیروهای ایرانی در اشغال نیروهای بعثی بود. نیروهای دشمن بهمحض دیدن بالگرد آن را مورد هدف گلولههای خود قرار دادند بالگرد به سمت کوههای اطراف پرواز کرد و به علت اصابت گلوله به بالگرد و زخمی شدن کمکخلبان در یک کیلومتری جالیز بر زمین نشست. بلافاصله نیروهای مهاجم بالگرد را به محاصره درآوردند و سرنشینانش را به اسارت درآوردند فرمانده بعثیها از خلبان میخواهد به امام توهین کند که با مقاومت چاغروند روبهرو میشود. این ایستادگی و مقاومت ایشان تا جایی ادامه دارد که یکی از افسران عراقی با سرنیزه به سمت او حمله میکند و وی را به شهادت میرساند.
جسد شهید چگونه کشف شد:
تنها اطلاعات ما این بود که ایشان در منطقه جلیزی موسیان به شهادت رسیده و توسط یکی از ریشسفیدان آن منطقه به نام (زیاری جلیزی) به خاک سپرده شده است. "دیوان جلیزی" توسط پدرش |زیاری جلیری" شبانه با پوشیدن یک چادر زنانه اقدام به خاكسپاری برادرم که سرش را از بدنش جدا کرده بودند و دو روز پیکرش بر روی خاک مانده بود، میکند. سه سال بعد از این ماجرا زمانی که پسرش (دیوان جلیزی) از کویت به ایران میآید توسط مادرش در جریان ماجرا قرار میگیرد و متوجه میشود که جنازه یک خلبان به مدت سه سال است که در روستا دفن شده است و بلافاصله به ما، سپاه دزفول و پایگاه چهارم شکاری دزفول اطلاع میدهد. بعد از اطلاع، پایگاه دزفول به همراه امامجمعه وقت، پزشکی قانونی به محل رفتیم و شهید شناسایی شد. پیکر او در تاریخ ۱۲ اسفندماه سال ۶۲ در روستای جلیزی با یک متر خاکبرداری و در حالیکه تنها استخوانهای او در داخل لباس خلبانیاش مانده بود پیدا شد، پایگاه دزفول با احترام در سال 62 پیکر شهیدمان را با بالگرد وارد استان لرستان کرد که طی مراسم باشکوهی تشییع شد. از آن تاریخ نام خلبان غلامرضا چاغروند با درجه امیر سرلشگری در آمار شهداي هوانيروز و جنگ ثبت شد و مزارش در قبرستان خضر خرمآباد- بهشت 13 ميباشد.
چه اقداماتی برای زنده نگهداشتن این شهید صورت گرفته است:
در شبکه ایلام، مستند 30 دقیقهای «تا اوج» به روایت زندگی و نحوه شهادت شهید پرداخت. از طریق شبکه افلاک هم یک مستند ساخته شد. در شبکه یک هم مستندی تهیه شد و پخش شد. همچنین انیمیشن (پویانمایی) "زندگی خلبان شهید چاغروند" در واحد هنرهای تصویری حوزه هنری لرستان تولید شد و در اختیار عموم قرار گرفت. یک کتاب توسط انتشارات ارتش قبلاً منتشرشده و کتاب زندگینامه و خاطرات شهید خلبان غلامرضا چاغروند با عنوان «ذبیح لرستان» نوشته شده که در قالب 5 هزار نسخه در دست انتشار و رونمایی است. در خرمآباد هم سالن ورزشی، میدان، دبیرستانی به نام شهید ثبت شده است. علاوه بر اینها یک یادمان در محل شهادت روستای جلیزی ساخته شده و یادمان خلبان شهید غلامرضا چاغروند در شهرستان دهلران استان ایلام یکی از نقاطی است که میزبان زائران و کاروانهای راهیان نور است.
اقدامات متعددی از قبیل نامگذاری یک میدان در شهر دهلران، ساخت مستندی توسط ارتش، نامگذاری شصت و نهمین دوره خلبانی کل کشور به نام شهید، نامگذاری ساختمان مترو در منطقه گیشا تهران، نگهداری وسایل و لوازم شهید در باغموزه تهران، اجرای نمایش خیابانی، یادوارهها و مراسمات مختلف و ... نیز در این راستا در سطح کشور انجام شده است.
در پایان چه پیامی دارید:
ابتدا از همه اهالی رسانه که طی این سالها برای زنده نگهداشتن نام شهید تلاش کردند تشکر میکنم. همچنین لازم است تشکری ویژه کنم از امیر سرلشگر " کیومرث حیدری" فرمانده نیروی زمینی، امیر سرتیپ دوم "حمزه بیدادی" فرمانده قرارگاه جنوب، مدیران صداوسیمای استانها و بهخصوص استان ایلام و مردم خوب این استان و (فرزندم میثم که خودش را وقف زنده نگهداشتن نام شهید کرد) و بسیاری از کسانی که بسیار به من در این راه کمک کردند.
همچنین جا دارد تشکر کنم از تمام کسانی که تلاش کردند تا نام شهدا را زنده نگه دارند. بهخصوص کسانی که خانواده ما را طی این سالها حمایت کردند.
ما نباید فراموش کنیم که شهدا به خاطر راهی که در پیش گرفتند، خونشان را نثار کردند و روزی که ما نتوانیم راه آنها را ادامه دهیم، روز شکست ما است. ما هیچگاه نباید فداکاری این عزیزان و خانواده صبور و مقاوم آنها را فراموش کنیم و باید راه و سیره شهدای عزیز را در عرصه کار و زندگی سرلوحه خود قرار دهیم. بیشک مهمترین وظیفه ما در قبال شهدا، زنده نگهداشتن یاد آنان است.
گفتگو: عبدالرضا قاسمی/ پابگاه خبری یافته
*****************
دیدگاهها
خلبان شهید چاغروند توسط ارتش بعثی اسیر شد و ناجوانمردانه به شهادت رسید. روحش شاد