رحیم صمدی از دبیرهای کارکشته بازنشسته لرستان است. وی متولد 1324 است که از سال 1346 به خدمت آموزش و پرورش استان درآمده است. او کارش را با تدریس در مدرسهای در روستایی به نام سراب امیر در شهرستان الشتر آغاز کرد و بعد از آن دو سالی را در شهرستان پلدختر گذراند سپس به خرمآباد منتقل شد.
صمدی کارش را در خرمآباد با دبیرستان علیمحمد ساکی آغاز کرد و در مدارس علی حامدی، آغا سلطان، 13 آبان، دانشگاه لرستان و...سالها به تدریس پرداخت.
وی دانشآموخته سپاه دانش در رشته ادبیات فارسی است که بعدها در رشته حقوق ادامه تحصیل میدهد و در کنارش میتواند مدرک معادل کارشناسی ارشد رشته مشاوره را نیز کسب کند.
صمدی با وجود استخدام در بانکهای سپه، صادرات و همچنین انجام کارهای اداری و حقوقی آموزش و پرورش استان، تدریس در مدارس را ترجیح می دهد و سالها عاشقانه تدریس میکند.
این معلم 11 سال در سرای سالمندان صدیق خرمآباد برای رضای خدا مشغول به کار بوده است و سالها عضو هیئت امنای حمایت از زندانیان بوده است.
از شاگردان شاخص او میتوان به فرهاد زیویار استاندار لرستان، دکتر فکوری دندانپزشک، دکتر بهاروند پزشک عمومی، تیمسار حیدری و... اشاره کرد.
او در سال 1377 بازنشسته میشود و بعد از آن در دبیرستانهای دانشگاه لرستان در سمت مشاوره ارائه خدمت میکند و تا سال 96، عرصه تعلیم و تربیت را رها نمیکند.
صمدی در گفتگویی صمیمانه با خبرنگار یافته از خاطرات زیبای دوران کارش میگوید:
-لطفا خودتان را معرفی کنید:
رحیم صمدی هستم دانشآموخته سپاه دانش با توجه به علاقهام، رشته ادبیات فارسی را برای ادامه تحصیل انتخاب کردم و 5 سال اول کارم را در الشتر و پلدختر انجاموظیفه کردم.
بعد از ادبیات به سراغ رشته حقوق رفتم و در این رشته ادامه تحصیل دادم و بعدها به مدت 4 سال به عنوان دادستان و چند سالی هم درهسته مشاوره آموزش و پرورش ناحیه 2 هم چنین در بخش اداری و حقوقی آموزش و پرورش کار کردم و بازرس کل دبیرستانهای خرمآباد بودم و با وجود داشتن پیشنهاد کار در بانک و ادارات مختلف در نهایت شغل معلمی را انتخاب کردم و سالها از کار کردن لذت بردم.
-با توجه به میزان درآمد فرهنگیان و وجود مشکلات مالی در زندگی، بعدها از این انتخاب پشیمان نشدید؟
خیر، معلم سازنده جامعه است و هر پزشک، مهندس، راننده تاکسی و سیاستمدار و... در دامان معلم رشد میکند و وارد جامعه میشود. معلمی فقط یک شغل نیست، من حس معنویت این شغل را بسیار دوست دارم.
بعد از خانواده، اولین جایی که یک کودک در آن حضور مییابد مدرسه و نشستن سر کلاس درس است. بچهها در بدو ورودشان به مدرسه بسیار از معلمهایشان تأثیر میپذیرند به طوری که حتی لباس پوشیدن و مدل رفتارشان برای بچهها زیباست و میتوانند خود را در قالب یک معلم تصور کنند به همین دلیل است که بیشترین شغلی که بچهها در انشای میخواهید در آینده چهکاره شوید را مطرح میکنند معلمی است.
به همین دلیل است که یک معلم باید از هر جهتی الگو باشد و سعی کند نمونه زیبایی از یک معلم را برای شاگردانش به نمایش بگذارد.
من در طول سالها تحصیلم بسیار منظم و آراسته بودم و سعی میکردم از هیچ تلاشی برای آموزش و تربیت بچهها فرو گذار نباشم.
معلمین مدرسه هدایت در الشتر / سال 1349
از راست : مرحوم حسنوند . مرحوم صادقی . اسماعیل صفاری . رحیم صمدی . مرحوم منظمی . مرحوم طهماسبی
-در چه مدارسی درس خواندید؟
کلاس اول و دوم ابتدایی را به خاطر شغل پدرم در معمولان و ملاوی درس خواندم. از کلاس سوم به مدرسه شاپور رفتم.
دبیرستان سیکل اول در مدرسه پهلوی و سیکل دوم را در ملکالشعرای بهار گذراندم.
معلم کلاس اول من آقای کشفی، کلاس دوم مرحوم خشنود بودند.
-از خاطرات دوران تحصیلتان بگویید:
کلاس سوم ابتدایی که بودم علاوه بر مشق شب، کتابت هم داشتیم به این ترتیب که میبایست در دفتر کتابتمان هر شب از روی درس یک دور مینوشتیم.
در ایام نوروز، معلم ما کتابت و مشق شب زیادی را برای ما در نظر گرفته بود و از آن جا که من خیلی بازیگوش بودم انجام تکالیف را تا روزها آخر عید به تأخیر انداختم. معلم ما همیشه با مداد تکالیفمان را خط میزد من هم با زرنگی بچهگانهام، خطهای معلم روی مشقها و کتابتها را پاک کردم و قسمتهای پاکشده را بازنویسی کردم. معلم از دیدن این وضعیت بسیار عصبانی شد و من را یک تیپا زد، من که از معلممان خیلی رنجیده بودم تا مدت زیادی به مدرسه نرفتم و دور از چشم خانواده صبح از خانه بیرون میزدم و سر ظهر به خانه میرفتم تا اینکه یک روز برادر بزرگترم مرا در خیابان دید و موضوع را متوجه شد.
وقتی مدیر مدرسهمان مرحوم نصیری و کدخدائی ناظم مدرسه ماجرا را فهمیدند کلاس مرا تغییر دادند و به کلاس مرحوم ستاری منتقل کردند، وی انسان بسیار مهربان و دلسوزی بود.
-از دانش آموزانتان خاطره خاصی به یاد دارید؟
افراد تا وقتی محصل هستند و قدر معلم و زحمتهایش را نمیدانند اما بعدها که وارد اجتماع میشوند یاد نصایح و زحمتهای معلمهایشان میافتند و آن زمان است که احساس قدردانی دارند این را از برخورد بسیاری از شاگردانم فهمیدم.
یکی از شاگردانم به هر دری میزدیم که او را وادار به درس خواندن کنیم اما موفق نمیشدیم یک روز وقتی با او در مورد وضعیت درسیاش صحبت کردم گفت: اگر من را به قیچی تکهتکه کنند بههیچوجه درس نخواهم خواند از این حسش تعجب کردم و از او پرسیدم با این حساب چرا مدرسه میآید که او در جواب، گریهها و اصرارهای مادرش را دلیل کارش عنوان کرد.
او بسیار به کارهای فنی علاقه داشت و میگفت: در عوض هر کار فنی که باشد با علاقه انجام می دهم. وقتی موضوع را با مادرش در میان گذاشتیم و به او گفتیم که بی خود وقت بچه هات را هدر نده بگذار دنبال علاقه اش برود. بعدها او تصمیم گرفت با موافقت مادرش به هنرستان برود. بعد از مدتی، مادرش از ما خیلی تشکر کرد و از این که فرزندش توانسته راه خودش را بیاید و از آن خوشحال و موفق باشد خیلی خوشحال بود.
-در طول سالها کار و تلاش، با توجه به اشارات خودتان در خصوص معنویت کارتان، حس میکنید سرمایه معنوی برای خودتان جمع کردهاید؟
سرمایه معنوی ما کوچکترین نقش مثبتی است که در زندگی شاگردانمان داشتهایم من همیشه به همکارانی که از وضع درآمد این شغل گله داشتند میگفتم مطمئن باشید نتیجه کار خیرتان را میبینید و هیچوقت کارتان لنگ نمیماند.
علاوه بر این من، در سالهایی که در بخش حقوقی آموزشوپرورش کار میکردم به همراه دوست مرحومم آقای علیمحمد گودرزی که وکیل و مشاور حقوقی شهرداری بود توانستیم قسمتی از زمینهایی که حق شهرداری بود را پس بگیریم که در همین قسمتها، بعدها مدرسههایی ساخته شد.
در آن زمانها کسانی که املاک زیادی در شهر داشتند باید درصدی را بهعنوان حق شهرداری پرداخت میکردند مثلاً در خیرآباد همان قسمتی که مدرسه و آموزش پرورش ساختهشده و یا مدرسهای که در محله باغ برفی ساختهشده حاصل پیگیریهای ما برای اجرای این قانون بود.
-سالهایی که کار خبری انجام میدادید در کدام روزنامه مشغول به کار بودید؟
من 6-7 سال در روزنامه کیهان خبرنگار ورزشی بودم در آن سالها سرپرست این روزنامه مرحوم نظریان بودند و آقای سپهوند سرپرست روزنامه کیهان در حال حاضر، نیز از شاگردان من بوده است علاوه براین، آقای هوشنگ بیرانوند مدیرمسئول روزنامه صدای ملت هم از شاگردان بنده بودند.
آن زمان به ازای هر خبری که زودتر از روزنامه اطلاعات جمعآوری میشد 35 تومان حقوق میگرفتیم. بعدها برای رفتن به سپاه دانش و ادامه تحصیل این کار را رها کردم.
با مدارس غیرانتفاعی موافق هستید؟
خیر، بیشتر این مدارس فقط ظاهر خوبی دارند و در عمل خبری از آموزش باکیفیت وجود ندارد حتی در بعضی موارد دیده شده که برای جلب رضایت والدین به شاگردان نمره داده میشود و به بار علمی آنها توجه نمیشود.
در گذشته برای معلم شدن لازم بود آموزشهای لازم و کافی را دید و چند سالی در مناطق محروم کارکنی تا اجازه کار در مدارس سطح شهر را به دست میآوردی این در حالی است که در برخی از این مدارس فقط با وجود یک مدرک لیسانس، میتوانی معلم شوی.
آبشار شوین
گروه کوهنوردی معلمان
۲۸ اردیبهشت ۱۳۷۲
روزهای بازنشستگی را چه طور میگذرانید؟
در کانون بازنشستگان فرهنگیان استان برای رضای خدا کار میکنم و روزانه بیش از سه ساعت از وقتم را کتاب میخوانم.
حرف آخر؟
برای همه همکارانم آرزوی موفقیت میکنم و امیدوارم که با تلاش فراوان بتوانند افراد شایستهای را به جامعه تحویل دهند.
فاطمه دارابی- پایگاه خبری یافته
دیدگاهها
قدردان و دست بوستیم استاد
دست بوس استاد صمدی هستم ، 4 سال دبیرستان طالقانی خیابان علوی افتخار شاگردیشون رو داشتم
مرحوم طهماسبی معلم عربی ما بودن بسیار خوش اخلاق و با روش تدریس عالی
خدا رحمتشون کنه
یاد یاران یار را میمون بود
بنده شاگرد ایشان بودم و دوست دارم ایشان را ببینم
32 سالی است تهران مشغول هستم بنده شاگرد همیشگی اساتیدم هستم
عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی ایران
میل بنده جهت هرگونه ارتباط با اساتید
yarahmadirasoulyahoo.com