مقدمه: از آنجا که در زیر این آسمان کبود کسی نیست که روزی شاگردی نکرده باشد و مدیون معلمی نباشد، پایگاه خبری یافته نیز که خود را شاگرد معلمانی میداند که پیامبرگونه وظیفه سنگین تعلیم و تزکیه را بر دوش کشیده و تحت هر شرایطی صحنه را ترک نگفتهاند و به تدریس الفبای زندگی در پرتو دین و آموزههای ربانی میپردازند، تصمیم گرفت به این مناسبت با یکی از معلمان گرامی که به اعتراف دور و نزدیک قبل از اینکه معلم درسی باشد معلم اخلاق و زندگی است گفتگویی صمیمی ترتیب دهد تا ضمن تبریک این روز فرخنده به او و سایر معلمان میهن عزیزمان، مخاطبان را از نزدیک با این فرهنگی بازنشسته خرمآبادی آشنا نماید.
علی پیریایی دبیر بازنشسته دبیرستانهای خرمآباد است که از سال 1353 به کار تدریس مشغول است وی فارغالتحصیل رشته ادبیات از دانشگاه تهران است به سبب علاقه، اطلاعات و نیاز آن روزهای آموزشوپرورش با تدریس معارف اسلامی کارش را در دبیرستان 13 آبان و شهید مدنی شمشیر آباد خرمآباد شروع کرد. بعدازآن در دبیرستان امیرکبیر و امام خمینی کارش را ادامه داد. او در بیشتر دبیرستانهای خرمآباد تدریس کرده است و در حال حاضر در دبیرستان بعثت و دبیرستانهای وابسته به دانشگاه لرستان تدریس میکند.
در زمان شروع به کار، پیریایی، به همراه دو تن دیگر از همکارانش به نامهای مرحوم آیتالله مسلم محمدخانی و آقای قاضی در دبیرستانهای پسرانه و دو دبیر زن در دبیرستانهای دخترانه خرمآباد مدرس رشته معارف اسلامی بودند. بعدها محمدخانی مشاور استاندار شد و سالها در این سمت انجاموظیفه کرد.
وی سالها هم در دانشگاه تربیتمعلم و دانشگاه آزاد خرمآباد که از قبل از انقلاب در نزدیک پارک صخرهای که به معدن سنگ معروف بود و بعدها به ساختمان توکل مصطفیزاده در شهدا منتقل شده بود تدریس کرده است.
پیریایی دوران دبستان را در مدرسه محمدرضا پهلوی سابق در خیابان وصال و دبیرستان را هم در دبیرستان ملکالشعرای بهار گذرانده است. مدیر دبیرستانشان مرحوم علی محمد ساکی (شهردار) بود و از دبیرهای دبیرستانشان میتوان به مرحوم اندیشه، مولوی، مرحوم دکتر عیدی و مرحوم شیخ صدیق اشاره کرد.
وی سالها در سمت معاون آموزشی و معاون پرورشی و مدیر آموزش و پرورش انجام وظیفه کرده است. او که به شدت پیرو خط رهبری است بعد از رحلت امام خمینی در شرایطی که جناحهای سیاسی در حال شکلگیری بودند بهمنظور حرکت در مسیر امام خمینی (ره) و فاصله گرفتن از جناحهای سیاسی و تأمین منافع برخی سیاسیون از مدیریت آموزشوپرورش استان کنارهگیری کرد و تدریس را بر مسند قدرت ترجیح داد و ثابت کرد که معلمی شغل انبیاست.
معلم رزمنده
وی در گفتگو با خبرنگار «یافته» میگوید: در سالهای جنگ مدیر آموزش پرورش خرم آباد بودم. در آن زمان دانشآموز و معلمهای زیادی داشتیم که در تدریس، درس و مدرسه را رها کردند و راهی جبههها شدند. پیریایی ادامه میدهد: آموزشوپرورش موظف بود که امتحانات و کلاسهای دانش آموزان را در جبهه جنگ در زمانی که عملیات نبود برگزار کند و ما هم چند وقتی یکبار برای برگزاری امتحانات به جبههها سر میزدیم و بر وضعیت دانش آموزان نظارت داشتیم.
وی خود چند سالی در جبهه به عنوان رزمنده حضور داشته است و هیچگاه از این سابقه برای ارتقا موقعیت شغلیاش استفاده نکرده است چرا که معتقد است که هدف اش برای حضور در جبهه دفاع مقدس بسیار فراتر از موقعیت برتر شغلی بوده است.
پیریایی در زمان مدیریت اش، جهت بررسی وضعیت آموزش و پرورش مناطق در روستاهای دورافتاده استان، به طور منظم سرکشی داشته است. وی در این باره میگوید: در بررسی میدانی که از یکی از روستاهای الیگودرز داشتیم متوجه شدیم که در مدرسه کپری آن روستا که فقط جاده مالرو داشت یکی از دانش آموزان همانجا که تا کلاس پنجم درس خوانده بود بقیه بچهها را درس میدهد.
او ادامه میدهد: در آن زمان سالی یک سکه بهار آزادی به معلمان بهعنوان هدیه میدادند که این معلم کوچک از آنها بینصیب مانده بود این در حالی بود که سهمیهاش هر سال به مسئول مربوطه که در همان سفر، همراهمان بود داده شده بود که در همان سفر آن شخص بهشدت توبیخ شد.
تحقق آرزوی دیرینه آقا معلم
این معلم خرمآبادی میگوید: وقتی معاون پرورشی آموزشوپرورش بودم برای تحقق یک آرزوی دیرینه، از طرف آموزشوپرورش یک اتوبوس گرفتم و دانش آموزان چند روستای دورافتاده شهرستانهای خرمآباد را به مشهد بردیم. او اظهار میکند: این روستاها مالرو بودند و ما مجبور بودیم بچهها را با اسب و قاطر تا پای ماشین بیاوریم.
او میافزاید: در آن ایام تا ظهر بهعنوان مدیر خدمت میکردم و بعدازظهر تا شب به همراه چند تن از همکارانم برای رزمندگان کلاس کنکور داشتیم که گاه این کلاسها تا 11-12 شب به طول میانجامید.
پیریایی ادامه میدهد: در ماه مبارک رمضان بعد از افطار کلاسهای کنکور را بهاتفاق همکار عزیزم مرحوم درافشان که دبیر ادبیات بودند برگزار میکردیم.
شاگرداول دبیرستان بهار
پیریایی میگوید: کلاس دوازدهم که بودم شاگرداول شدم. قرار بود از طرف مدرسه شاگرد ممتازها را به دیدن شاه ببرند، چند روز قبل از سفر مدیر مدرسه مرا صدا زد تا در این باره با من حرف بزند یکی از معلمانمان وقتی چشمش به کتوشلوار رنگ و رو رفتهام افتاد سرم داد زد و گفت میخواهی با این سر و وضع به دیدن شاه بروی!
در همان حال چند تن از همکلاسیهایم از جمله مرحوم غلام عباس الماسی (در آمریکا از دنیا رفت)، جوادی، مرحوم نصرت اله میرزایی و شهید یداله میرزایی که متوجه موضوع شده بودند با زدن روی میز شعار مرگ بر شاه سر دادند و یواشیواش بقیه بچهها هم با آنها همکلام شدند و بعد از دقایقی، تمام مدرسه یکپارچه مرگ بر شاه میگفتند تا جایی که ساواک به مدرسه ریخت و با خشونت بچهها را آرام کرد، ما هم که از در و دیوار از مدرسه خارج شدیم و فرار کردیم تا یک هفته جرات نداشتیم به مدرسه برگردیم که با وساطت مدیر مدرسه مرحوم ساکی توانستیم دوباره سرکلاسمان برگردیم.
جلسه قرآن 60 ساله در خرمآباد
پیریایی سالهاست که جلسه قرآنی را با حضور فرهنگیان خرمآبادی برگزار میکند وی دراینباره به یافته میگوید: قدمت این جلسه به 60 سال پیش میرسد. او ادامه میدهد: 60 سال پیش پدرخانمم مرحوم زرگرانی که از بازاریان خیابان حافظ بود پنجشنبهشبها با حضور بازاریان خرمآباد برگزار میکرد که در این جلسه هم قران میخواندند هم دعای کمیل که بعد از فوت پدر همسرم این جلسه را بزرگان جلسه برگزار میکردند و همین روال ادامه داشت و در حال حاضر هم این جلسه با حضور فرهنگیان و بازاریان ادامه دارد و در آن علاوه بر قرائت قرآن، تفسیر آن را هم داریم.
آقای زرگرانی برادر خانم پیریایی در حال حاضر استاد حوزه علمیه قم است که به درجه اجتهاد رسیده است. پیریایی در این باره میگوید: در گذشته مرحوم آیت اله مدنی چند وقتی یکبار به خرمآباد میآمد و در مسجد جوادالائمه مطهری نماز جماعت برگزار میکرد و ماهم همیشه هر طور شده خودمان را به این جلسه میرساندیم. یک روز بعد از نماز جماعت در خدمت آیت اله مدنی بودیم وی از زرگرانی خواست که پدرش را به جلسه بیاورد.
وقتی پدرش نزد آیت اله مدنی آمد وی از او خواست که اجازه دهد پسرش به دنبال تحصیلات حوزوی رود.
او شاگرداول دبیرستان بود که دیپلم ادبیات را با معدل 20 گرفته بود و در حال حاضر هم از اساتید برجسته حوزه علمیه قم است.
دکتر مهدی زرگرانی جراح عمومی و دکتر رحیم زرگرانی متخصص ارتوپدی از برادران وی هستند.
رابطه معلم و شاگردی
این معلم بازنشسته با اشاره به رابطه معلم و شاگردی در گذشته میگوید: من شاگردانم را فرزندان خودم میدانم و بعد از 47 سال تدریس، هنوز هم همین احساس را به آنها دارم و تربیت آنها از تعلیمشان برایم مهمتر است.
او میافزاید: در شرایطی که معلم برای تأمین روزی وارد این کار میشود بهطور حتم دچار مشکل میشود به قول شهید رجایی معلمی یا عشق است یا دیوانگی.
وی اظهار میکند: در حال حاضر با وجود رسانههای متعدد و فضای مجازی و تربیت خانوادگی و تضاد فکری که گاه میان پدر و مادر وجود دارد بچهها دچار ضدونقیض در مسائل مختلف در زندگیشان میشوند و در چنین شرایطی است که دیگر رابطه معلم و شاگردی رونق سابق را ندارد دیگر نه برخی معلمان حوصله و عشق سابق را دارند و نه دانش آموزان به دنبال برقراری ارتباط مناسب و عاطفی با معلمان هستند.
او میگوید: درگذشته بارها پیش میآمد که معلمی برای حل مشکل دانش آموزش تا در خانه آنها هم میرفت اما حالا توجه زیادی به تربیت و پرورش نمیشود و تنها تعلیم و رساندن دانشآموز به دانشگاه و موفقیتش در کنکور ملاک تدریس است.
وی به خاطرات کودکیاش برمیگردد و میگوید: دوران ابتدایی مدرسهام در خیابان وصال قرار داشت در محله باغ دختران باغهای میوه زیادی وجود داشت با کمک دوستانم به یکی از این باغها که حیاط خانهای بود میرفتم و از آن جا برای بقیه بچهها میوه میآوردم این موضوع به گوش مدیرمان رسیده بود یک روز که طبق عادت همیشه مشغول میوهچینی بودم مدیرمان سررسید و حسابی تنبیهمان کرد این در حالی بود که این کار ما در خارج از مدرسه و ساعت مدرسه بود بااینحال مدیر مدرسه نتوانسته بود نسبت به این مسئله بیاعتنا باشد.
گفتگو: فاطمه دارابی- یافته
دیدگاهها
بنده هم افتخار شاگردی ایشون رو در تمام طول دوره دبیرستانم داشتم. واقعا انسان وارسته ایست. خداوند به ایشون سلامتی و بهروزی عنایت فرمایند . روز معلم برهمه معلمان دلسوز مبارک
منم سه سال اقای پیریایی دبیر دینیمون بودن.حتما اشتباه میکنید ایشون علی پیریایی هستن.
بی شک ایشان معلمی بس مهربان و شریف هستند که همانند ندارند..من در حال حاضر شاگرد ایشان هستم و چه افتخاری بالاتر از این..هرکس افتخار شاگردی ایشان نصیبش شده باشد درک میکند من چه میگویم!
ایشان به من درس زندگی و انسان بودن آموخت..خداوند متعال به ایشان سلامتی و بهروزی عنایت فرمایند
روز معلم بر ایشان مبارک
با وجود قامت رشيد و هراسافكن در دل دانشآموزان آن زمان، انساني بسيار آرام، متين و موقر بودند.
خداوند متعال گواه است طي دو سه سال كه افتخار شاگردي استاد پيريايي را داشتم، هيچگاه عصبانيت و ناراحتي او را نديدم كه از خصوصيات خوب معلمان مهربان است
انشالله خداوند به ايشان سلامتي و طول عمر باعزت عنايت فرمايد
مرحوم يدالله قليچ (ادبيات)، حاج عزتالله رحمتي(ادبيات)، صفايي(زبان انگليسي)، عبدي حسيني(ادبيات)، رحمتي(معارف)، جعفر محمديسپهوند(عر بي)، اردشير سلاحورزي(زبان)، سیدابراهیم علوي(طرح كاد)، امانالهيبهارو ند(زبان)، محمدِ رضا(زبان)، محمدي، سید حميد جزايري(رياضيات) سيدمحمدرضا جزايري(ديني و قرآن)، علي پيريايي(ديني و قرآن)، عباس فلاحي(ورزش)، مرحوم حجتالله صادقي(ورزش)، مصطفي بهرامي(ورزش)، حسن يغماعي(فيزيك)، مرحوم سيدشمسالدين طاهري(رياضيات)، عباس جحازيان(مثلثات) ، پرويز كدخدايي(كامپيوت ر)، عيسي گودرزي(فيزيك)، مرتضي خاكسار(فيزيك)، حسين محمدزاده(فيزيك مكانيك)، مرحوم الهيار زرينقدم(شيمي)، سيدرضا جزايري(شيمي)، محمد بهاري(شيمي)، مرحوم محمدرضا اكباتان(رياضيات )، ميرزاعباس مدرس(رياضيات)، ميرزايي(جبر)، ايرج اويسي(هندسه)، رضا ذاكر(جبر)، محمد حيدري(شيمي)، سیدحسن موسوي(جبر)، داود ضرغامي(جبر)، عزتالله شمسيان(پرورشي)، محمد سهرابي(شيمي)، صيدعالي احمديان(زيست شناسي)، حاج محمدرضا شهابي (طرح كاد)
احسنت حاج رضا وهمچنین اساتید ارجمند من جمله اقایان معزز حاج عباس شیریان مدیر وحاج هرمز فیضیان معاون وپیوستگر معاون وقاسمی دبیر زیست وعباس عزیزی جبر ونعمت کل بیرانوند مثلثات ووفریدون رستمی زبان وفتح الله حسنوند شیمی ومرحوم مرشدی مثلثات ومرحوم سیدحمیدشاهرخی جبر ومرحوم سیدمهدی شاهرخی ریاضی واحمد سماعی دفتردار وسید عابدین موسوی کادر اجرایی وسید محمدصادقیان معاون اموزش وقاسمی فیزیک ومرحوم درافشان ادبیات و مرحوم عافل فیزیک وحاجی پور ادبیات و احمد بیرانوند جبرو.....
ما دو سال اول دبیرستان امیرکبیر بودیم و بعد از انحلال رشته ریاضی فیزیک نظام قدیم در این دبیرستان جهت ادامه تحصیل در این رشته راهی دبیرستان امام شدیم و امیرکبیر فقط مختص علوم تجربی شد.
مدیران و معاونان در ۴ سال که من در این دو دبیرستان بودم، آقایان: آخوندزاده، حسینی، کوگانی، جزایری، رشنو، دهقان، کاظمی، چگنی، پیوستگر، نوریزاده، مرحوم شاهرخی، مرحوم زینعلی، صادقیان و ... بودند
با تشکر از همه آنها
. دوستان قدیمی میدونن چی میگم... گاهی ناغافل میزد به قضایای جن و روح و... و بچه ها هم همه هفت خط و شیطون ؛ خودشونو میزدن به ترس و تعجب و... و خلاصه صفایی میکردیم توی مروه اساسی.... یادش بخیر
انشاالله همیشه سالم وسلامت باشید.
پسر من فقط به عشق آقای پیریایی دینی رو خیلی دوست داشت و توی کنکور 1400 دینی رو 86درصد زد و شده خوبی هم قبول شد
بنده از دوران نوجوانی تا کنون توفیق شاگردی استاد
عزیز جناب آقای علی پیریائی رو داشتم البته نه در مدرسه و دبیرستان و به صورت رسمی بلکه در مسجد و مکان های دیگر ، البته میزان بهره مندی بنده از علم و خصوصا اخلاق ایشان وعلی الخصوص بیان شیوا و دلنشینشون بیشتر از دبیران دینی رسمی بنده بوده گرچه دبیران رسمی من بسیار خوب و عزیز بودند خصوصا جناب آقای حسن بهرامی
به خصوصیات ایشان هنر بهره بردن خط ممتاز را نیز بیفزایید.
هیچ وقت الکی کم نمیکنه