پيرزن با هزار اميد و لنگلنگان تا سر خيابان آمده بود. نامهاي هم به همراه داشت كه خودش نميتوانست آن را به رئيسجمهور بدهد.
گفت: روله! (فرزندم) اين را بده آقا روحاني! گفتم مادر بعيد ميدانم بگذارند نامهاي دستش بدهيم. گفت پس بهش بگو 4 تا بچه دارم كه همه بيكار هستند، يكي هم داشتم كه دانشجو بود و در جاده تصادف كرد و مُرد.
تو را به خدا يكي از اين بچههايم را سر كار ببرد تا دنبال خلاف نروند و سرشان به زندگي گرم باشد...
گفتم: چشم! اما ... تنها راهي كه بلد بودم با دكتر روحاني صحبت كنم همينجا بود.
يعني اين نوشته را ميخواند و براي مردمي كه بالاترين نرخ بيكاري در كشور را دارند كاري ميكند؟!
تصاوير حاشيهاي استقبال مردم خرمآباد از حجتالاسلام حسن روحاني
صبح روز چهارشنبه 28 خردادماه 1393:
اينها هر كدام به اميدي براي ديدن آقاي رئيسجمهور تدبير و اميد آمده بودند؛ خدا كند كه اميدشان نااميد نشود!
براي مشاهده تصاوير اندازه بزرگتر، آنها را در رايانه ذخيره كرده، سپس ملاحظه نماييد
عكاس: سعيد عسكريعالم / خرمآباد
دیدگاهها