در منتهیالیه ضلع غربی خرمآباد، پاکشیده بر دشت، چسبیده به شهر، مسلط بر قلعه، پشت به یافته، مِرک زده (لمداده در فارسی) بر فلات، سینه سپر کرده بر پیشانیِ آفتاب، کشکان را با سیل رمهها و عطر آویشنِ وحشی از کشالهاش عبور میدهد. اسپیکُوْ (سپیدکوه در فارسی).
این غول زیبا، تو را بر فراز و فرودِ پستی بلندیهای گردهی ستبرش بالا و پایین میکند تا تو بدانی در قصههای پریان پرسه میزنی، در خواب خرگوشی این کوهستان مغرور با چشمهایی مغموم و دلی پست شمار که چین و شکن سنگها و صخرههایش اینهمانیِ ساختار رنجهای کهنهای است که بر دستهای مردمانش شیار میکشد.
اسپی کُوْ
دویست متر بالاتر از میدان تختی، به همین نزدیکی، از دامنهاش بالا میروم به ساختمان جمعوجوری با نمای سفیدِ سنگ میرسم که تابلوی انجمن یاران سبز را بر خود دارد. یارانی که سالهاست از همت بلندشان دامنهی اسپیکو پر از درخت شده و با همت کوهیاران و طرفدارن محیط زیست خرمآبادی با بطریهایی که بهزحمت میشود چهارتایشان را با خود به بالای دامنه برد، آبیاری شدهاند. کنار ساختمان انجمن یک سفرهخانه در حال ساختوساز است. در ابتدای راه تابلوی (به سمت اشکفت قمری) را میبینم که به همت و پیگیری چندی از اعضای انجمن یاران سبز توسط شهرداری در مکان نصب شده که به سمت جنوب اشاره دارد.
راه را کج میکنم به سمت اشارهی تابلو بعد از دو دقیقه راهپیمایی به یک اشکفت میرسم با دهانهی بیضیشکل که سمت راست آن یک تیغهی عمودی به شکل نیمرخ انسان وجود دارد از اشکفت عبور میکنم و راهم را ادامه میدهم تقریباً صد قدم آنسوتر کمی بالاتر از راه نفر رو، دهانهی اشکفت قمری نمایان میشود.
غار (اشکفت) قَمَری مربوط به دوران پیش از تاریخ ایران باستان است و از محلهای باستانی دره خرمآباد محسوب میشود که در تاریخ ۱۰ مهر ۱۳۸۰ با شمارهٔ ثبت ۴۱۴۴ بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
در این غار آثار و شواهدی از زندگی انسان در دوره پارینهسنگی میانی با قدمت حدود ۵۰۰۰۰ سال به دست آمده است.
در سال 1965 پروفسور فرانک هول به بررسی غار قمری پرداخت و تعدادی ابزار سنگی دستکاریشده و استخوانهای حیوانات قابل شناخت به دست آورد و با وجود مواد فراوان قابل تحقیق و بررسی توفیق مطالعه دقیقی را در تغییرات ابزارها در زمان بین «موستری زیرین» ۵۰۰۰۰ سال قبل از میلاد و (زارزی زیرین 12000 سال قبل از میلاد) نصیب هیأت ساخت.
ابزار به دست آمده از غار قَمَری را به فرهنگ موسترین نسبت میدهند آثار موستری خرمآباد شاید به اواخر این دوره میرسد و ظاهراً از سکونتهای اولیه در زاگرس حکایت میکند. از مشخصات ویژه این دوره ابزار مثلثی شکل سر نیزهها، تیغههای جانبی که رواج آنها تقریباً سه برابر سر نیزهها هستند و دیگر ابزار به صورت قلمهای حکاکی ساده با رواج کمتری دیده میشوند.
حدوداً دو سه متر پایینتر از دهانهی غار پلههای دست سازی را میبینم که قبل از این اثری از آنها نبوده. بیش از بیست پلهی سنگی با عرض حدود دومتر و نیم برایم جالب است از دوستم فرهاد میپرسم. مرد جوانی را نشانم میدهد بنام آقای جلیل جمشیدی. جلیل از اعضای انجمن یاران سبز است. میشنوم که جلیل خودش به تنهایی بی هیچ تجهیزاتی با دست خالی و بدون کمک شهرداری و سازمان میراث فرهنگی سیمان و آهک و آب بالا کشیده و با تکه سنگهای اطراف این پلهی دست ساز را بر پایین اشکفت بنا کرده است. به همت بلند و دل بزرگ این مرد غبطه میخورم. از پلهها بالا میروم و به خاطر میآورم آخرین بار بالا کشیدن از این شیب صاف و پر از سنگریزه به این آسانی نبوده.
دهانهی اشکفت یک محوطه حدوداً دویست متری است. که بارها خاکش را شخم زدهاند و پر از سوراخ و خاک دستی انباشته است.(احتمالاً افرادی به طمع یافتن گنج این کار را کردهاند). سقف این قسمت حدوداً پنجمتر یا بیشتر ارتفاع دارد با بقایای آثار استالاکتیتها که در اثر دودِ آتشهای افروخته در غار کاملاً سیاه شده گوشه و کنار پر از آشغال و بقایای مصرف مواد مخدر یا بطریهای بجای مانده از مشروب است.
با دوستان جلوتر میرویم یک سکوی کوچک به سمت دهلیز داخلی راه دارد. اینجا تاریک تاریک است به مدد چراغقوه کوچک دوست همنوردم بهمن، جلوتر میرویم. در ابتدای دهلیز داخلی سمت چپ و بالا یک دالان کوچک با ارتفاع کمتر از نیم متر نمایان میشود.
روبروی دهانه غار و انتهای دهلیز داخلی یک محوطه حدوداً صد متری و دالان مانند وجود دارد که در سقف حدوداً سه متری آن آثار استالاکتیت ها و استالاگمیتها بر سقف و کف آن قابل مشاهده است که چند مورد آنها فعال و در حال چکه کردن هستند و جوشش محلول آهکی به طرز شگفتآوری در آنها قابل مشاهده است.
ته دالان دو دهلیز دیگر وجود دارد که هر کدام با دهانهای به شعاع بیش از نیم متر دیده میشوند که بر اساس گفتهها راه به اعماق دارند و هنوز انتهایی برای آنها متصور نیست.
آقای جلیل جمشیدی با دیدن اشتیاق در نگاههای ما خود به سخن میآید از تلاشهایش برایمان میگوید که چگونه چند بار سعی کرده شهرداری و سازمان میراث فرهنگی را راضی کند به این که به مسئله به شکل جدی ورود کنند و تاکنون موفق نشده است، اینکه به چه زحمتی توانسته تابلوی راهنمای اشکفت را در مسیر نصب کند و افسوس میخورد که تاکنون نتوانسته حریف اداره برق شود تا چند عدد پنل خورشیدی برای روشنایی در سقف غار تعبیه کنند.
به دهانه اشکفت بازمیگردیم با هزاران هزار افسوس و پرسش که چرا چنین پدیدهای که شاهکار طبیعت زاگرس و از نخستین زیستگاههای انسان هوشمند در فلات ایران است، اینچنین به حال خود رها شده، مورد غفلت قرار گرفته است.
پدیدهای منحصربهفرد با ارزش دیرینه شناختی و چسبیده به مرکز شهر خرمآباد نباید تا این حد تاکنون و اینچنین مورد بیتوجهی قرار میگرفته در حالی که با تامین روشنایی و مقادیری هزینههای تأمین و نگهداری، قابلیت تبدیلشدن به یک موزهی مردمشناسی منحصربهفرد را دارد. مکانی که این قابلیت را دارد که در معرض بازدید عموم قرار گرفته، تبدیل به یکی از جاذبههای گردشگری شهر خرمآباد گردد.
شهریور ۹۸
دیدگاهها
الله وکیلی یه تست تخصص از برخی کارکنان میراث فرهنگی بگیرید تا متوجه بشید علت عدم استفاده از اینهمه موهبت چیه
کافی بود فقط یکی از این نعمت ها تو شهرهای دیگه مثل تبریز یا اصفهان یا یزد میبود
مدیر محترم سایت تو رو به قرآن از این نعمت ها تا میتونی مطلب بذار تا مردم بفهمن برخی چه بر سر این شهر آوردن
فرزندان متخصص شهر خرم آباد باید پست های حساس مرتبط با شهرشون رو بگیرن