ساعت شش صبح جمعه دوم مهرماه 95، خنکای دلنشین روز نخست مهرماه جانمان را جلا میدهد و با کولهای که محتویاتش ناشتایی و یکدست لباس است میدان کیو سر قرارم با مدیر مسوول پایگاه خبری یافته میرسم.
خیابانها را از جمله چتر زیبای چنارهای کهنسال خیابان مطهری، که در این خلوت زیباییشان دوچندان میشود را پشت سر میگذاریم تا میدان آزادی که دیگر رفقایمان از انجمنهای مردمی لرستان، چشمانتظار هستند.
پس از گپ و گویی کوتاه راه را بهسوی پلدختر پی میگیریم.
بزرگراه پر پیچوخم خرمآباد پل زال را به طول هفتادوپنج کیلومتر طی میکنیم تا به تونل خرگوشان شماره 2 میرسیم و بعد از آن تونل گندمکار؛ پس از طی مسافتی کوتاه به دوربرگردان که میرسیم از جاده مخالف به سمت خرمآباد بر میگردیم و ورودی تونل خرگوشان شمارهیک ماشینها را میان دو تونل خرگوشان شمارهدو و خرگوشان شمارهیک پارک میکنیم.
از هر سو که مینگری کوه است که قد برافراشته و صخرههایی که چون خدایان اساطیری سالهاست که در سکوت به درازای تاریخ متلها در سینه دارند...به این میاندیشم که چندین هزار سال است که قبل از بودن این بزرگراه فقط صدای رودخانهی پاییندست بوده که سکوتشان را هماره خط کشیده و گاهی جیغ تیز عقابی بلندپرواز بر ستیغ آسمانشان...
صبحانهای لذتبخش را کنار دوستان که میخوریم لیسکِ آفتاب هم پیشانی صخرههای روبرو را شانه میزند و ما را رهنمون به عمق درهی «هلد -hald».
این دره که گویی حاصلی است از تلاش فرهاد گونهی رودخانهای که سالها است کوه میکند و به سمت سرزمینهای جنوبی راه میکاود؛ ساعت 8 و 30 دقیقه صبح است و نخستین قدمهایمان را میان آب تقریباً سرد رودخانه میگذاریم. سرمای آب اندک رخوت ابتدای صبح را از جانمان به در میکند؛ صدای خندههای دوستان و گاهی پرواز پرندهای؛ صدای رودخانه و گاهی نسیم کوتاهی!
میانهی راه که به آسمان مینگری فقط خط باریکی از آبی آسمان است و ماهتاب نیمهای که گویی صخرهها دستان رفیعشان را به سویش عاشقانه بلند کردهاند؛ نه درختی؛ نه چشمهای و نه حال پرندهای...صخرههای سیقل خورده از سیلابهای هزاران سالهاند و آبی که زیر پایمان روان و آسمانی که گاه تا ناپدید شدن میرود...
اینجا درهی هلد یکی از جاذبههای گردشگری خرمآباد که زمان کوتاهی از کشف آن میگذرد؛ نقطهای زیبا و دلانگیز برای فارغ شدن از شلوغی و بیداد جانفرسای شهر
درهی هلدرا با برنامهای که از سوی دوستان پایگاه خبری یافته ترتیب داده بودند شناختم و هدف از ین برنامهی طبیعتگردی خوشبختانه هدفی زیباتر داشت و آنهم جمعآوری زبالههای مسیر رودخانه؛ که صد البته چقدر دلنشین با توجه به اینکه تورهای متعددی و طبیعت گردهای زیادی در این زمان کم به این نقطهی زیبا رفته بودند منطقه کمترین مقدار زباله را داشت و آنچه که برایم جالبتوجه بود لانهی متروکهی پرندهای بود که هنوز تخمهای آن دستنخورده در مسیر رودخانه باقیمانده بودند.
کاش مسئولین امر از اینهمه پتانسیل بینظیر و کمخرج و پربازده کمال استفاده را بکنند و شعار تبدیل لرستان به مقصد گردشگری را با تجهیز چنین مکانهایی جامع عمل بپوشانند؛ بیشک لرستان سرزمینی است مملو از جاذبههای طبیعی و تاریخی؛ که هر استانی آرزوی داشتنش را دارد.
گزارش: روح امامی
عکس: مهدی ملکزاده
دیدگاهها
واقعا عالی هست این تنگه
دست همتون درد نکنه علی الخصوص روح بزرگوار وعباس عزیز
داش فرشید نازار و عودی وکیل الرعایا
اکیپ عزیزی در پیچ و تاب شارب یقینمند کیوان کریم
مطئنم اینک اگر از این دره سرچی تازه در گوگل داشته باشید مطالب قشنگی بچشم میخورد
زنده باد خورماوه
زنده باد لرستان
پیشنهاد میگردد وضعیت اب وهوای فصول منطقه و نیازهای همراه گردشگری را اعلام فرمایند