بيش از يك دهه است در عرصه‌هاي مختلف ورزش استان لرستان به كار اطلاع‌رساني مشغولم.
از خبرنگاري ورزشي براي نشريات شروع كردم و بعدها خودم صاحب امتياز و مدير مسوول اولين نشريه‌ي تخصصي استان لرستان در حوزه‌ي ورزش استان شدم (لرستان ورزشي با تاريخ مجوز 26 اسفند 1387).
بيش از دو سالي هم هست كه صاحب امتياز و مدير مسوول يك پايگاه خبري رسمي كه بيش‌تر در زمينه‌هاي ورزشي، فرهنگي و هنري فعال است مشغول قلم‌زني هستم و از سال 1382 به صورت مقطعي گزارشگر، مجري، نويسنده و ‌تهیه‌كننده‌ي برنامه‌هاي ورزشي شبكه استاني لرستان (افلاك) هم بوده‌ام.
ظرف اين مدت، بارها و بارها خبر، مقاله، مصاحبه، يادداشت، گزارش، عكس و ... از زير و بم ورزش لرستان منتشر و پخش كرده‌ام كه اگر بخواهي حساب كني، شمار آنان بايد افزون بر 10 هزار مورد شود.
اما يك چيز را ظرف اين همه سال درون خود نگه داشتم و آن اين كه منتظر بمانم ببينم اين كه مي‌گويند «پهلوان زنده را عشق است»، آیا در مورد خبرنگاران ورزشي لرستان نيز صادق است يا فقط پيشكسوتان ورزش هستند كه در اين مورد گلايه دارند؟!
واضح‌تر بگويم: سال‌ها بدون توقع و چشم‌داشت، هر كس از جماعت ورزشكاران، داوران، مربيان، مديران و ... گله‌اي داشت، نوشتيم و منعكس كرديم(من و بقيه خبرنگاران ورزشي) و خون دل‌ها خورديم و تعصب‌ها از تيم‌ها و ورزشكاران ديارمان كشيديم و گاه در اين راه سلامتي خود را به حراج گذاشتيم، بلكه اول خدا و بعد بندگان خدا از ما راضي باشند و قدمي مثبت براي ديارمان و مردمش برداشته باشيم. اين كه تا چه حد در اين زمينه موفق بوديم را ديگران بايد قضاوت كنند اما مي‌خواهم يك نكته عرض كنم: كسي چون من به كرات تصوير و نامش زير مصاحبه‌هاي ورزشي، مقالات، خبرها، تصاوير ورزشي و ... منتشر شده در سايت‌ها و مطبوعات استان ثبت شد و همچنين بيش از 10 سال مجري، گزارشگر، تهيه‌كننده، كارشناس، نويسنده و ... برنامه‌هاي ورزشي بوده و چهره، صدا و نامم نيز شايد بيش از حد از تلويزيون يا راديوي استان و حتي در برنامه پربيننده‌ي 90 منعكس شده كه بخواهم در اين زمينه كمبودي داشته باشم، اما يك نكته طي اين سال‌ها باعث تأسف و تعجب من بود و آن اين كه هر گاه در يك برنامه‌ي تلويزيوني يا تنظيم يك مصاحبه براي يك نشريه با كسي مصاحبه مي‌كردم، در پايان، نگاهي به چهره‌ي خودم مي‌انداخت و آخرش مي‌گفت: جا دارد از شخص شما هم تشكر كنم!
حقيقت اين است از اين موضوع چندان خوشم نمي‌آمد چرا كه مي‌ديديم اين قبيل افراد، بسياري از دوستان و همكاران خبرنگار ورزشي مرا كه براي آن‌ها زحمات زیادی كشيده‌اند، در آن لحظه از ياد برده‌اند و فقط حرمت‌ من را به خاطر حضورم جلوي آن‌ها در آن لحظه نگه مي‌دارند و براي رعايت احترامي صوري، نامي از من يا كس ديگري كه در آن لحظه با آن‌ها مصاحبه مي‌كند را بر زبان جاري مي‌كنند و از ذكر نام بقيه‌ي اهالي رسانه كه حق بزرگي بر گردن آن‌ها دارند و بارها قبل از آن به ايشان خدمت كرده‌اند، چشم‌پوشي مي‌نمايند!
غلام زيني‌وند - يافتهاما در برنامه‌ي پنج‌شنبه‌شب "نگاهي به ورزش استان" كه آقاي "غلام زيني‌وند" مربي بااخلاق و جوانمرد لرستاني مهمان برنامه بود، اين طوق شكست! زماني كه مجري برنامه (آقاي محمد اساره) از وي خواست سخن پاياني خود را بيان كند، عمو غلام نگاهي به كاغذهاي جلويش انداخت تا نكند چيز مهمي را كه سال‌ها بود كسي بر زبان نياورده، او از ياد ببرد و بيان نكند، به همين دليل سخنانش را با ذكر نام چند نفر از خبرنگاران ورزشي استان به پايان برد كه هيچ‌كدام در آن برنامه و جلوي چشمش حضور نداشتند.
 شنيدن نام مني كه خودم بيش از 400 بار در شبكه افلاك مجري و گزارشگر برنامه‌ها بودم، اما در برنامه‌ي آن شب حضور نداشتم، از زبان آقاي غلام زيني‌وند، خستگي 11 سال كار طاقت‌فرساي خبرنگاري را از تنم بيرون كرد تا به اين باور برسم: هنوز هستند كساني كه شعور و معرفت‌شان بيش از اين حد است تا هر وقت كاري داشته باشند يا منافع‌شان ايجاب كند به سراغ ما خبرنگاران نيايند و به هنگام خوشي نيز ياد ما باشند. البته اين روزها امثال عمو غلام به ندرت يافت مي‌شوند كه دورادور ياد رنج‌هاي ما خبرنگاران ورزشي در روزهاي سرد و گرم پيشين ورزشگاه‌هاي شهر و استان‌مان باشند و نامي هم از ما ببرند بدون اين كه مدت‌ها باشد همديگر را ديده يا از احوال هم خبري كسب كرده باشيم! به قول صائب تبريزي:
دوردستان را به احسان ياد كردن همت است         ور نه هر نخلي، به پاي خود ثمر مي‌افكند
آري! عمو غلام ثابت كرد كه هنوز «دود از كنده بر مي‌خيزد» و اين قديمي‌ها هستند كه درس اخلاق و جوانمردي را به ما مي‌آموزند نه آن ورزشكاران پرمدعايي كه هنوز «غوره نشده، مويز گشته‌اند» و با چند بار دعوت به اردوي تيم ملي و يا حتي غلام زيني‌وندكسب مدال‌هاي آسيايي و جهاني كه با گذاشتن پاي‌شان بر روي دوش ما خبرنگاران ورزشي از اين پلكان بالا رفته‌اند و به جايي رسيده‌اند(البته اگر سهم عمده‌اي در موفقيت آن‌ها نداشته باشيم، سهم كمي هم در حمايت از آن‌ها نداشته‌ايم)، اينك ما را به فراموشي مي‌سپارند و هر جا مصاحبه‌اي با آن‌ها مي‌شود، موفقيت خود را فقط نتيجه‌‌ي لطف مربيان و پدر و مادرشان ذكر مي‌كنند!
ببخشيد كه سرتان را درد آوردم اما اين موضوع، مدت‌ها بود كه مرا آزار مي‌داد و حرفي بود كه روي دلم مانده بود كه چرا اين جماعت فقط زماني از خبرنگاري نام مي‌برند كه جلوي چشم آن‌هاست و از خبرنگارني كه در گذشته براي آن‌ها تلاش‌ها كرده‌اند، يادي نمي‌كنند؟!
شايد هم ما پرتوقع هستيم و حق با آن‌ها باشد! اي بسا خبرنگاران ورزشي غايب از نظر، ارزش تقدير و تشكري نداشته باشند، اما هر چه باشد، «كوه به كوه نرسد، آدم به آدم خواهد رسيد» و روزي كه دوباره ميكروفون يا قلمي دست امثال بهرام سلاح‌ورزی، حمید لشنی، عظيم شكوري، فرهاد داودوندي، محمود داودي‌نژاد، سيد احمد موسوي، رضا طولابي، مهران مريدي، يعقوب دالوند، وحید کاظمی، صياد درگاه‌پور، ابراهيم شريفي، ميلاد فاضلي، رضا جايدري يا ... باشد و در آن روز اين افراد تلاش ‌كنند تا رو در روي ما قرار گيرند بلكه با پا نهادن روي دوش ما رضا جايدريصداي‌شان را به مسوولان برسانند يا خود را مطرح كنند، اين ما هستيم كه بايد مراقب باشيم، سودجويان و نااهلان از ما استفاده‌ي ابزاري يا زرنگ‌مآبانه نكنند! همان‌ها كه موقع فرا رسيدن تقدير و تشكر، چشم‌شان فقط نوك دماغ‌شان را مي‌بيند و ديگر چيزي از گذشته‌ي ورزشي خود به خصوص در مورد خبرنگاران ورزشي به خاطر نمي‌آورند!

رضا جايدري / خرم‌آباد

___________________________________

در مورد استاد غلام‌رضا زيني‌وند بخوانيد (روي هر مطلب كليك كنيد):
1- اولين ملي‌پوشان فوتبال لرستان چه كساني هستند؟ + تصاوير
2- غريبه‌ها فوتبال لرستان را به نابودي كشاندند/ حمايت از بازيكنان لرستاني در آكادمي باشگاه استقلال تهران
3- يادي از 3 بازيكن لرستاني تراكتورسازي تبريز در ليگ تخت جمشيد سال 1354
4- رفتن "زيني‌وند" از لرستان از مهم‌ترين دلايل افت فوتبال استان است
5- غلام زيني‌وند: مي‌توانستم در ليگ برتر مربي‌گري كنم