قانون اجباری شدن درس ورزش در مدارس ایران از 15 شهريور 1306 تصويب گرديد و قرار شد که از آغاز سال تحصیلی (2 هفته بعد) به برنامه هفتگی مدارس اضافه شود.
لایحه مربوط، چند روز پیش از این، از تصویب مجلس گذشته بود که پس از طی مراحل مرسوم، از 15 شهریور 1306 به صورت قانون درآمد. در آن زمان هدف از درس ورزش، تندرستی و آشنا شدن دانشآموزان با تاریخچه و اصطلاحات بازیها بود و تمرین فوتبال، والیبال و رشتههاي ورزشي ديگر مد نظر نبود. در اجرای این قانون، از همان سال در مدارس کشور وسایلی از قبیل پارالل و بارفیکس نصب شد. دویدن، شنا کردن، قدم آهسته و رژه رفتن نیز در برنامههای درسی ورزش مدارس قرار گرفت. (همشهری آنلاین)
بعد از گذشت 85 سال با نگاهی اجمالی به ورزش آموزشگاهها به خوبي پی خواهیم برد که چه اندازه پیشرفت داشتهایم.
مدارس فعلی ما با کمترین وسائل ورزشی چگونه میتوانند به دانشآموزان خدمات ارائه بدهند. شیوه اداره کردن کلاسهای ورزش مخصوصاً در طی دهههای اخیر همه را نسبت به این درس و آموزگاران؛ معلمین و دبیران ورزش بدبین کرده چرا که در حافظه آنها کلاسی سراسر آزاد از حیث فعالیتهای ورزشی و غیرورزشی است. در بیشتر اوغات هم اگر ساعت ورزش زنگ اول و آخر بود از طرف یکی از مسوولان مدرسه یا خود بچهها کلاس تعطیل می شد.
خانوادهها نیز در مقاطع پایینتر به گونهای برنامهریزی میکردند که در ساعت ورزش اجازه بچهشان را گرفته و مانع از اتلاف وقت بیشتر عزیزانشان شوند.
به راستی چرا بعد از گذشت این همه سال مدارس ما با اینچنین مسائلی روبهرو هستند و به تربیتبدنی، الگوهای بنیادی و آموزش مهارتهای حرکتی بیاهمیت؟ چرا مسابقات دانشآموزی را سعی میکنیم در یک روز سر و تهشان را هم بزنیم و خودمان را خلاص؟ چرا از کتاب و طرح درسی واحد هنوز بعد از گذشت 85 سال از تصویب این قانون عاجزیم؟
چرا مدرسان این درس را به خصوص در مدارس لرستان به کمکاری متهم میکنند؟ در حالی که بیشتر اوقات از دادن کمترین امکانات به آنها در اين استان محروم خودداری میشود؟ چرا کلاسهای فوقبرنامه در صورت نداشتن وقت خالی در ساعت ورزش برگزار شود؟ و یا به علت کمبود نیروی متخصص به دیگر معلمین اجازه فعالیت در ساعت ورزش را با داشتن رشته غیرمرتبط بدهیم؟
خوب طبیعی است که با اين ديدگاه نباید انتظار معجزه هم داشت!
مگر مشکل چاقی یا اسکلتی مخصوصاً در بین دختران نمیتواند در اثر فقدان ساعات ورزش به صورت علمی و مستمر باشد؟ مگر افسردگی و نبود انگیزه کافی در بین جوانان ما غوغا نمیكند؟ مگر در رویدادهای جهانی، کشورهای آسیای شرقی از همین امکانات در مدارس و استعدادیابی مستمر بهترین نتایج را در مسابقات ورزشی کسب نمیکنند؟
در حالي كه تشک ژیمناستیک نداریم ولی آموزش را برای پایه دوم الزامی میکنیم! شهرستانهای لرستان استخر مناسب و سانس کافی ندارند، طرح سباح را تبلیغ میکنیم! سطح مدارس که اغلب سیمان و آسفالت است برای طنابزنی مناسب نیست ولی طرح طناورز؛ آن هم با طنابهای غیر استاندارد را پیش میکشیم! صحبت از پینگپینگ، دوومیدانی و شطرنج هم به میان آمده ولی، خدا وکیلی چه اندازه زیرساخت، نیروی متخصص و ساعت کافی و ... در اختیار داریم؟
حتماً انتطار داریم که همه کاستیها با 45 دقیقه ورزش و این شرایط و امکانات حل و فصل شود. محوطه مدارس محل مناسبی برای ورزش در گرما و سرما نیست؛ دانشآموزان نمیتوانند به راحتی با لباس ورزشی فعالیت کنند؛ در عوض تاکید میکنند معلمين ورزش حتماً لباس ورزشی بپوشند! دقیقا عکس تیمهای لیگ برتر که همه لباس ورزشی بر تن دارند به جز مربی که با کت و شلوار کنار زمین ایستاده! (البته نه این و آن!)
این را هم اضافه کنم طی چند سال گذشته حرکتهای مثبتی در جهت هر چه تخصصی شدن تدریس این ساعات، بر اساس طرح درس و کتاب و ... انجام شد اما در عمل باز هم رویکرد سنتی، نبود امکانات(مخصوصاً در مدارس غیرانتفاعی و دور افتاده به علت نبود فضای مناسب و کافی) مشاهده میشود.
امیدوارم با نزدیک شدن به یک قرن از تصویب و اجرای این قانون بتوانیم مدارس خودمان را از این نظر بینیاز کرده و اهميت این درس مهم را بیش از پیش به جامعه تفهيم كنيم.
مجيد كرامتيمقدم