در میان مشاغلی که در جامعه وجود دارد، بعضی از مشاغل به لحاظ کارکرد، اهمیت و ارتباط تنگاتنگی که با زندگی و حیات انسانها دارند از دیرباز مورد توجه قرار گرفته و سعی شده تا به نوعی اخلاق حرفهای در آنها نهادینه شود.
طبابت از جمله این مشاغل است که با سوگندنامه پزشکی گره خورده است و در هر دورهای که بنگریم ضرورت اخلاق را در آن پررنگتر از قبل احساس میکنیم. سوگندنامه میثاقی است برای این که با گذر زمان، اخلاق، وجدان و شان والای انسانیت گم نشودو برای این است که هر لحظه بر یادها بماند که در مسیر این شغل شریف و حساس آنچه مهم است جان انسان است و تلاش پزشکان باید به ارج نهادن به شان والای انسان و حفظ حیات او معطوف شود.
در میان کلمات سوگندنامه پزشکی در کشور عزیزمان ایران که تامل میکردم به این جملات رسیدم که: «در پیشگاه قرآن کریم به خداوند قادر متعال که دانای آشکار و نهان است و نامش آرامش دلهای خردمندان و یادش شفای آلام دردمندان، سوگند یاد میکنم که: ...، از تضییع حقوق بیماران بپرهیزم و سلامت و بهبود آنان را بر منافع مادی و امیال نفسانی خود مقدم بدارم.»
چند روز قبل بود که برای مداوای پسرم به مطب یکی از دندانپزشکان رفتم. وی بعضی از امور درمانی را به پزشکان دیگری ارجاع داد و تاکید کرد که این کارها از عهده من خارج است! احساس کردم که این پزشک به اخلاق پزشکی پایبند است و به این مرام درود فرستادم.
چند روزی از انجام معالجات فرزندم میگذشت و عصر یک روز پس از کشیدن یکی از دندانهایش پس از مراجعت به منزل، به دلیل پارگی شریان و بند نیامدن خونریزی لثه، حدوداً ساعت دو و نیم نیمه شب بود که به بیمارستان شفا خرمآباد مراجعه کردم. پس از گرفتن نوبت منتظر پزشک شیفت خانم "ع. ط" ماندیم تا از اتاق استراحت بیاید. چند دقیقهای گذشت و فرزندم که درد و خونریزی را تحمل میکرد جند باری مجبور شد که خون دهانش را تخلیه کند و ختی داخل اتاق پزشک هم آلوده شد.
خانم پزشک با چشمان خوابآلود آمد و در عین ناباوری ما حتی حاضر نشد که از نزدیک طفل را معاینه کند و با بیتفاوتی تمام گفت: این مسألهای طبیعی است و نیاز به هیچ مداوایی ندارد! اصرارهای ما هم هیچ کمکی نکرد و با یاس و نگرانی شدیدی به منزل مراجعه کردیم.
لحظهها برای ما به سختی گذر میگذشت و هر لحظه خونریزی لثه فرزندم بیشتر میشد و حال عمومی وی هم بدتر میشد. ساعت 7 صبح بود. هوشیاری فرزندم به حداقل رسیده بود. وحشتزده وی را به بیمارستان دولتی شهید رحیمی خرمآباد رساندم.
به محض ورود به بیمارستان، پرسنل و پزشکان متهعد این بیمارستان با مشاهده وضعیت فرزندم، منتظر گرفتن ویزیت هم نشدند و بلافاصله کارهای درمانی را شروع کردند. پس از یک ساعت کار بیوقفه و تزریق چند نوع آمپول و سرم بالاخره خون بند آمد و فرزندم که بیش از 15ساعت بیخوابی و خونریزی را تحمل میکرد آرامتر شد و خوابش برد.
حال بچه که بهتر شد پزشک بیمارستان بر من خرده گرفت و گفت: اگر لحظهای دیرتر مراجعه میکردید سلامت و حیات فرزندتان به مخاطره میافتاد. من از مراجعه نیمه شب به آن بیمارستان گفتم و او حسرت از این که همکارانی دارد که به اخلاق پزشکی پایبند نیستند...
و به راستی چه بسیارند حوادثی از این دست که میشود با لحاظ کردن اخلاق حرفهای، تعهد و مسوولیتشناسی جلوی عواقب ناگوار آنها را گرفت.
لحظهای با خود اندیشدیم که این پزشك شریف و انساندوست راست میگوید و با لحظهای مسوولیتشناسی میشود جلوی حوادثی ناگواری مانند مرگ معلم فداکار لرستانی و دانشآموزانش، مرگ طفل پلدختری در اثر عقربگزیدگی و یا زایمان مادر کوهدشتی در سرویسهای بهداشتی بیمارستان و ... را گرفت.
در پایان برای خانوادههای زیادی مثل حقیر این امید و آرزو میمانَد که ای کاش برخي پزشکان شهرم هیچ چیز را با اخلاق، انسانیت و وجوان معاوضه نکنند و سوگندنامه پزشکی را عملاً در انجام طبابت پاس بدارند.
علی قربانی/ خرمآباد
دیدگاهها
ما هم از برخی از پزشکان این شهر نا امید شدیم
یکی دو ماه پیش مشکلی برای چشم مادرم پیش آمده بود که به بیمارستان تامین اجتماعی رفتیم آنها گفتن ما دکتر شب نداریم و بیمارستان عشایر دکتر چشم پزشک دارن
به مراجعه به بیمارستان عشایر گفتن دکتر چشم پزشک خانه تشریف دارن و با تلفن با هاش صحبت کردن هر کاری هم کردن نیومد و گفت مشکل شما ارژانسی نیست حتی حراست بیمارستان هم نتونست بیارنش بیمارستان و گفتن برید فردا صبح بیایید
و ما رفتیم بیمارستان شهید رحیمی اونجا هم چشم پزشک نداشتن ولی یه دکتر عمومی به هر زحمتی بود و بطور موقت برای چند ساعت مشکل مون رو حل کرد تا فردا که رفتیم پیش متخصص
واقعا به حال بعضی از این پزشکان باید تأسف خورد
روح الله بیرانوند
همیشه تمام واقعیتها را به پزشک معالج خود بگویید
فرزند من هموفیلی ندارد و بیماری هموفیلی را تا حدودی می شود از ظاهر اشخاص تشخیص داد . در متن هم توضیح داده ام که بر اثر پارگی یکی از مویرگهای لثه خونریزی غیرعادی بود و چون بچه هم نمی توانست با باند دقیق روی شریالها را مسدود کند خونریزی بند نمی آمد و نیاز بود که حتما از آمپول ویتامین کا استفاده شود که لختگی خون را سریع تر کند و براثر مداومت بر خونریزی و تحلیل رفتن قوای جسمی نیاز به تزریق سرم شد .
عرض حقیر در این مجال این بود که اگر دندانپزشک اصلی مشاوره های لازم را می داد و شماره اش را برای مواقع اضطراری می داد و یا پزشک بیمارستان مقدازی کمی از ویتامین کا را با باند آغشته می کرد و لحظه ای روی محل پارپی لثه می گرفت کار به جاهای خطر ناک نمی رسید ..
فرزند من فقط ده سال دارد و قوای جسمانی هم آنقدر نیست که توان مقابله در برابر خونریزی حاد را داشته باشد
هنوز توضیح بیماری نداده میگع برو ازمایش بده اخه ساعت 12 نصف شب کدوم ازمایشگاه بازه ؟؟؟
بعد میبینی مریضت از درد داره میمیره کسی نمیاد بالای سر مریضت باید دار و هوار راه بندازی تا بیان بالای سر مریضت بیمارستان عشایر خرم اباد
متاسفانه بیمارستان [...] قسمت اورژانس خیلی بی تفاوت هستند چند وقت پیش وقتی اونجا رفته بودم یه خانم بنده خدا بر اثر فشار خون بالا از ناحیه دماغ خونریزی شدید داشت بعد اقای پزشک محترم اورژانس هم داشت با همکارش در کمال خونسردی بگو و بخند داشتند ، برخی پزشکان متاسفانه اخلاق حرفه ای پزشکی رو ندارند و از طبابت فقط مغرور بودن رو بلدن
پیشنهاد من به شما این است که حتما به دنبال دلیل زمینه ای جدی برای بند نیامدن خون فرزندتان انجام دهید
ضمنا بیماری تالاسمی را می توان تا حدودی از روی چهره تشخیص داد و نه هموفیلی!!
اگر بلد بودید چرا به پزشک مراجعه کردید؟ ضمنا واقعا انتظار دارید پزشک و دندانپزشک شماره موبایلش را در اختیار شما بگذارد؟!! که شما هر وقت دوست داشتید و میلتان کشید به او زنگ بزنید؟ یعنی هر کس از پزشک درخواست شماره تلفن کرد, پزشک باید شماره بدهد؟
چهارم این که قصد حقیر تلنگری بود که پزشکانی که اخلاق پزشکی را مد نظر ندارند و تقدیر از پزشکانی که نسبت به رسالت و مسئولیت خود آگاهند .