یافته، اولین پایگاه خبری دارای مجوز در لرستان

یکی از مشکلات و معضلات اجتماعی و فرهنگی جامعه امروزی لرستان که پیامدهای متعددی در ابعاد سیاسی، اجتماعی و فرهنگی به دنبال داشته است، پدیده "طایفه‌گرایی" است.

گرایش به این ایل و طایفه و تلاش در جهت بزرگ‌نمایی طایفه خود از یک سو و کوچک جلوه دادن دیگر ایلات و طوایف و تیره‌ها از سوی دیگر، متاسفانه به شکل بیمار‌گونه‌ای حتی در میان قشر تحصیل‌کرده جامعه و قلم به دستان رسوخ یافته است.
نگاهی به تیتر کتاب‌هایی چون ایل حسنوند، ایل کولیوند، ایل بیرانوند، ایل باجولوند، ایل پاپی و... مبین این موضع است. بدیهی است اگر چنین کتاب‌هایی با دید مردم‌شناسی، تاریخی و جامعه‌شناسی نگاشته شده باشند، همچون کتاب "فیلبرگ" مردم‌شناس دانمارکی در مورد عبور از طایفه/ خوي كوچ‌نشيني را به زندگي شهرنشيني تعميم ندهيمایل پاپی که در آن بسیاری از جزئیات زندگی کوچ‌نشینان ایل پاپی به تصویر کشیده شده، جای تقدیر دارد.

ولی متاسفانه این گونه کتاب‌ها اغلب توسط نویسندگانی نوشته شده‌اند که عموماً نه رشته مرتبط با علوم اجتمایی دارند و نه از روش تحقیق، منبع‌شناسی و داشتن روحیه علمی و ده‌ها مولفه دیگر که لازمه یک پژوهشگر است، بهره برده‌اند. بنابراین حاصل کار آن‌ها به جای آن که آگاهی نسبت به قوم و قبیله باشد، بیش‌تر دامن زدن به تعصبات قومی و قبیلگی است.

بدیهی است نظام ایلی و طایفه‌ای لرستان از چند دهه قبل به این سو با ورود مظاهر تمدنی جدید همچون صنایع مختلف، تکنولوزی، آموزش و پرورش نوین، گسترش شهر‌نشینی، رسانه‌ها‌ی دیداری و شنیداری و ... دستخوش دگرگونی شده است، به طوری که نظام ایلی و طایفه‌ای از هم پاشیده شده است، ولی از آن جا که فرهنگ معنوی یک ملت معمولاً دیر تر از فرهنگ مادی آن تغییر می‌کند از این رو طایفه‌گرایی به عنوان یک پدیده فرهنگی متعلق به دنیای گذشته و عصر دام‌پروری و کشاورزی کماکان اگر چه نه به شدت گذشته پابرجاست.

در ادامه این مقاله ما ابتدا به علل بنیادین پیدایش نظام قبیله‌ای در لرستان اشاره خواهیم کرد و سپس به عواملی که طی چند دهه اخیر موجب تزلزل در نظام ایلی و طایفه‌ای لرستان شده است، می‌پردازیم.

ساختار اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی هر قوم و ملتی در وهله نخست تحت تاثیر شرایط جغرافیایی آن قوم یا ملت شکل گرفته است. به طوری که مردمانی که در مناطق کوهستانی زندگی می‌کنند کاملاٌ با مردمانی که در مناطق بیابانی و یا ساحل دریا به سر می‌برند از لحاظ اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی متفاوتند.

این تفاوت‌ها خود را در شکل معیشت، اخلاق و خلق و خوی و حتی تیپ ظاهری مردمان هر ملتی نشان می‌دهد. شدت و ضعف این تاثیرات جغرافیایی بسته به نوع جامعه "سنتی– صنعتی" با هم تفاوت دارد، به طوری که جوامع سنتی مبتنی بر زندگی شکارگری، دام‌پروری و کشاورزی بیش‌تر تحت تاثیر محیط جغرافیایی خود قرار دارند و جوامع صنعتی به میزان کم‌تر.

چون انسان در جامعه سنتی از آن جا که از علم و تکنولوژی برخوردار نیست بیش‌تر مقهور جغرافیای خود است ولی در جامعه صنعتی انسان با کمک علم و فناوری بر محیط جغرافیایی خود غلبه یافته است و آن را به میل خود دگرگون کرده است.

حال با توجه به آن چه گفته شد می‌توان گفت، ساختار اجتماعی لرستان که در آن مردم به ایلات و طوایف متعددی تقسیم می‌شوند، نشات گرفته از شکل معیشت این مردم یعنی زندگی دام‌پروری (کوچ‌نشینی) به صورت گسترده و زندگی کشاورزی به صورت محدود بوده است و شکل معیشت مردم خود نشات گرفته از شرایط اقلیمی و جغراقیایی لرستان بوده است.

استان لرستان در بخش میانی سلسله جبال زاگرس قرار دارد‌. سلسله جبال زاگرس از شمال غربی تا جنوب شرقی ایران کشیده شده است. در سلسله جبال زاگرس ایران استان‌های مختلفی چون آذربایجان، کردستان، لرستان، فارس، چهارمحال بختیاری، کهکیلویه و بویر احمد قرار دارند . این استان‌های کوهستانی غالباٌ در کنار مناطق گرم و بیابانی قرار دارند‌. از آن جا که زاگرس‌نشینان دارای سرزمین کوهستانی با دره‌های عمیق و کوه‌های بلند هستند، سرزمین آنها به جز دشت‌ها و دره‌های هموار چندان برای کشاورزی مساعد نیست.

اکثر مردم این نواحی به ناچار به زندگی دامپروری روی آورده‌اند. وجود مراتع وسیع و جنگل‌های فراوان این امکان را داده است تا انسان در این مناطق کوهستانی به پرورش احشام بپردازد‌. سرمای نسبتاٌ شدید زمستان موجب شده است که انسان در این کوهستان‌ها برای بقای احشام خود آن‌ها را در فصل زمستان که علف در کوهستان کمیاب می‌شود به دشت‌های گرم گرمسیری ببرد که تازه علف‌ها رویش کرده‌اند و با تغییر دما دوباره احشام خود را به سوی مناطق سردسیر و کوهستانی کوچ دهد و هرگاه فرصتی یافت به صورت محدود در دشت‌های دو ناحیه کشت و کاری محدود می‌کرده است و بدین ترتیب نوع خاصی از زندگی بنام کوچ‌نشینی شکل گرفته است که از حدود 10 هزار سال پیش به این سو انسان‌های ساکن در زاگرس ایران با پایان یافتن عصر شکار به زندگی گسترده دام‌پروری یا کوچ‌نشینی روی آورده‌اند‌. این نوع زندگی تا چند دهه پیش کماکان برقرار بود. نزدیک به 90 درصد مردم لرستان تا چند دهه پیش به زندگی دامپروری یا کوچ‌نشینی اشتغال داشتند‌.

در نتیجه کوچ مداوم بین مناطق سردسیر و گرمسیر، ساختار اجتماعی قبیلگی جزء لاینفک زندگی مبتنی بر کوچ‌نشینی است، پدید آمد. در هر کجای دنیای که نظام کوچ‌نسینی برقرار است ساختار قبیلگی نیز حاکم است‌. اعراب بادیه‌نشین که به صورت کوچ‌نشینی زندگی می‌کنند و همین طور در مناطق سیستان و بلوچستان، بختیاری، کهکیلویه و بویراحمد و بخش‌هایی از خراسان و فارس دارای این نظام اجتماعی هستند.

لزوم کار گروهی مشترک و ناامنی دو عنصر پیوستگی افراد هم خون در زندگی کوچ‌نشینی بودند. انسان کوچ‌نشین که نه قانونی نه ماموری و نه دولت مقتدری را حامی خود نمی‌دید، برای آن که از دام‌هایش که تمام دارایی او بودند محافظت کند و از دست دیگر قبایل و حیوانات وحشی ایمن باشد ناچار بود با هم خون‌های خود که دارای یک نیای مشترک هستند رابطه تنگاتنگی داشته باشد و بدین ترتیب سلسله مراتبی شامل خانواده سپس دودمان و در مرحله بالاتر تیره و بعد طایفه و در نهایت ایل شکل گرفت.

خانواده؛ دودمان؛ تیره؛ طایفه؛ ایل

در واقع هر ایل یا طایفه یک نظام سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و قضایی مستقلی بود که در راس آن خان قرار داشت. از نظر فرهنگی کوچ نشینان عمدتاٌ فاقد سواد و جهان‌بینی گسترده بودند. تعداد محدودی از آن‌ها در مکتب خانه‌های عشایری دارای سواد مکتبی داشتند.

همچون دیگر کوچ‌نشینان دنیا سخاوت،شجاعت، جنگجویی، سرسختی، تعصب وغارت جزء ارزش‌های والا و مورد ستایش بود. به ویژه جنگجویی که عنصری مهم برای دفاع از ایل و طایفه در برابر ایلات و طوایف دیگر بود. از آن جا که دولت‌های مرکزی بر کوچ‌نشینان تسلط کاملی نداشت و از دولت‌های نوین، قانون و دادگستری و کلانتری ... خبری نبود، خود اعضای ایل و طایفه حافظ امنیت جان و مال و ناموس ایل به شمار می‌آمدند. تجاوز به حقوق یکی از اعضای ایل و طایفه به منزله تجاوز به کل ایل و طایفه بود‌.

با انقلاب مشوطیت ایران در سال 1285خورشیدی و به دنبال آن روی کار آمدن رضاشاه در سال 1304 خورشیدی و زوال حکومت قاجار، فصل جدیدی در ساختار نظام کوچ‌نشینان ایران رقم خورد. با روی کار آمدن رضا‌شاه ایلات و عشایر ایران که در اواخر حکومت قاجار به دلیل ضعف حکومت مرکزی عصیان کرده بودند، با نیروی ارتش که مجهز به سلاح‌های جدید بودند سرکوب شدند‌.
بنا به نوشته "یرواند آبراهامیان"، رضاشاه از آن جا که کوچ‌نشینان را نماد عقب‌ماندگی کشور ایران می‌دانست، به صورت شتاب‌آمیز دست به یک‌جانشین کردن کوچ‌نشینان زد و این نخستین ضربه مهلک بر پیکر نظام کوچ‌نشینی در ایران بود که تا اندازه زیادی باعث از هم پاشیده شدن نظام ایلی و طایفه‌ای شد.

با آغاز جنگ جهانی دوم و سقوط رضا‌شاه در سال 1320 تعداد زیادی از کوچ‌نشینان که به زور سرنیزه یک‌جانشین شده بودند دوباره به زندگی کوچ‌روی روی آوردند. ولی به تدریج طی دهه‌های بعد با تغیرات بنیادی در نظام اقتصادی و اجتمایی ایران، گسترش شهر‌نشینی و روستا‌نشینی و برقراری امنیت خود کوچ‌نشینان به تدریج دست از زندگی خانه به دوشی کشیدند و ساکن شهرها و روستاها شدند به طوری که امروزه کم‌تر از یک درصد جامعه لرستان را کوچ‌نشینان تشکیل می‌دهند.

همان طور که اشاره شد، طی چند دهه اخیر در ساختار اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی لرستان تغییرات گسترده‌ای انجام شده است. مدارس و دانشگاه‌های متعددی در سطح شهرها و روستاهای استان برپا شده است. میزان سواد و دانش عمومی بالا رفته و وضعیت بهداشت، تغذیه و امنیت بهبود یافته و در نتیجه نظام ایلی و طایفه‌ای از هم پاشیده شده است ولی با این حال بسیاری از ارزش‌ها و هنجارهای فرهنگ کوچ نشینی و عشایری در لایه‌های مختلف اجتماعی همچنان رسوب کرده است.

با آن که نظام ایلی و طایفه‌ای تا اندازه زیادی از هم پاشیده شده و انسجام ایلات گسیخته شده ولی هنوز گرایش به نیای مشترک و رابطه خونی و نژادی در بسیاری از روستانشینان و شهروندان جدید دیده می‌شود‌. هنوز تعداد زیادی از مردم روستانشین و شهرنسین در پی ارزش‌ها و باورهای پدران و اجداد کوچ‌نشین خود، خانواده، تیره و طایفه خود را برتر از دیگران می‌دانند و این موضوع حتی به قشر قلم به دست ولی با بنیه ضعیف علمی نیز سرایت کرده است.

این گروه با آوردن شجره‌نامه‌ای از ایل و تبار خود و بزرگ کردن برخی خوانین و تیره‌ها و طوایف همچون "دون‌ کیشوت" اسیر توهمات و رویاهای خود هستند. آن‌ها حتی به نوعی از خود شیفتگی رسیده‌اند که خود، خانواده و تیره و طایفه خود را برتر از دیگران می‌پندارند. بدیهی است خودشیفتگی فردی وقتی به خودشیفتگی گروهی و طایفه‌ای و ملی تبدیل می‌شود بسیار خطرناک است. حسادت، نفرت، خشم، خشونت، تخریب، انقام‌جویی، تهمت، نادیده گرفتن حق و حقیقت همه از پیامدهای عمده خودشیفتگی است كه تبعات آن امروزه در زندگي برخي از كوچ‌نشيناني كه به شهرها مهاجرت كرده‌اند كاملاً هويدا است و در برخي موارد مانند پارتي‌بازي در استخدام‌هاي ادارات و ... مي‌توان اين رفتار بدوي(استخدام بستگان) را از سوي عده‌اي شاهد بود.

داشتن این احساسات شرط لزوم مبادرت به جنگ است. بسیاری از منازعات گروهی و طایفه‌ای در لرستان نشات گرفته از این موضوع است. این منازعات امروزه در میان قشر تحصیل‌ کرده نیز البته به صورت نرم در آثار و مقالات به چشم می‌خورد. بزرگ جلوه دادن یک تیره و طایفه و کوچک نشان دادن تیره و طایفه دیگر، افتخار به فلان خان ایل و طایفه و سعی در بزرگ جلوه دادن  او حتی در سطح قهرمان ملی همه ناشی از این کج‌فهمی‌هاست.

باید بدانیم فلسفه تعالیم بسیاری از ادیان و فلاسفه بزرگ برای مبارزه با خودشیفتگی نوع بشر بوده است‌. همان‌گونه که "اریک فروم" می‌گوید هدف تعلیمات اساسی تمامی ادیان بزرگ انسان‌گرا را می‌توان در یک جمله خلاصه کرد‌: «هدف غلبه بر خودشیفتگی خویشتن است. عشق به دیگران، دوست داشتن آن‌ها و برابری انسان‌ها مهم‌ترین هدف پیامبران و اندیشمندان بزرگ بوده است. آدمی با رها کردن کامل خودشیفتگی فردی و گروهی به بلوغ یا پختگی کامل می‌رسد. برای غلبه بر خودشیفتگی نیاز است به علوم روز آشنا شویم، دنیای جدید را بشناسیم، مطالعه داشته باشیم، دیگران را بشناسیم، خود را شهروندان جهان بشناسیم به دیگران چون خانواده خود، طایفه خود، قوم خود و میلت خود احترام بگذاریم. ما در دنیای مدرن زندگی می‌کنیم، در عصر صنعتی شدن، در عصر ارتباطات پس ناچاریم نو بیندیشیم.نمی شود جسممان در قرن بیست و یک و فکرمان در قرون گذشته باشد.پاسدار سنت های خوبمان باشیم و از هر آن‌چه رنگ تعصب و نفاق است بپرهیزیم.»

هدف از مطالعه گذشته شناخت گذشته باشد نه افتخار به آن. برابری انسان‌های امروزی یک اصل است و هیچ انسان، گروه، نژاد، طایفه، ایل و قوم وملتی نمی‌تواند مدعی برتری بر دیگران باشد.

سعادت خودگوبنابراین وقت آن رسده که همه آن‌ها كه در شهرها زندگي مي‌كنيم، با هم از طایفه عبور کنیم و خود را شهروند ایرانی و شهروند جهانی بنامیم و مقتضيات زندگي كوچ‌نشيني را براي اين قشر باقي نهيم.

 

سعادت  خودگو / پژوهشگر

 

 

 

 

دیدگاه‌ها  

#1 احمدي/بالاگريوه 1393-05-15 10:00
باسلام و تشكراز مدير مسئول محترم يافته نيوز و پژوهشگر ارجمندآقاي خودگو/اين مطلب با عنوان «بزرگ جلوه دادن يك طايفه و كوچك نشان دادن طوايف ديگر ناشي از كج فهمي است » در بخش اخبارروز balageriveh.ir بازنشر گرديد.
نقل قول کردن
#2 دبيرتاريخ 1393-05-15 10:56
با تشكر از نويسنده اين مقالة بسيارمتقن ، مستدل و منطقي، با مطالعه اين مطلب به ياد مسائل اجتماعي دوران صدراسلام و منازعات اعراب آن زمان افتادم كه آنقدر تعصبات جاهلي غلط وبي پايه و اساس درميان آنان نهادينه شده بود كه براي بيشتر جلوه دادن جمعيت طايفه و خاندان خود وبه رخ ديگران كشيدن اين موضوع ، قبرهاي اموات خودرا شمارش مي كردند و مي گفتند كه چون تعداد مرده هاي ما بيشتر از مرده هاي ديگر قبيله هاست پس حق و حقوق بيشتري داريم.
نقل قول کردن

نوشتن دیدگاه

تذكر: نظرات حاوي توهين يا افترا به ديگران، مطابق قوانين مطبوعات منتشر نمي‌شوند

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

بازگشت به بالا