یافته، اولین پایگاه خبری دارای مجوز در لرستان

چرا هر مسوولی به بروجرد می‌آید، این‌قدر می‌نالد؟!/ دست پيش مسوولان براي پس نيفتادنچند روز پیش که آقای روز به خیر مشغول خواندن روزنامه ورزشی بود، ناگهان عرق سردی بر پیشانی‌اش نشست! چشمانش به حالت تعجب از حدقه بیرون زد! انگشت سبابه دست راستش را زیر دندان‌هایش فشار داد با حالت بهت و ناباوری به قاب نصب شده بر روی دیوار روبه‌رو زل زد!

رنگ از رخسارش پرید! لرزشی خفیف بدنش را در بر گرفت! احساس کرد دست و پای سمت چپش در حال مور‌مور شدن قرار گرفته! ناگهان قلبش را گرفت و گفت: آخ مُردم!

و افتاد و مُرد!

البته دوستانی که آن‌جا بودند در حالی که خیلی ناراحت نشان مي‌دادند و نمی‌توانستند به خوبی صحبت کنند، می‌گفتند: آقای روز به خیر در آخرین لحظه گفته چرا هر مسوول كشوری كه به بروجرد می‌آید، دست پیش را می‌گیرد و این قدر می‌نالد كه پیش خودمان می‌گوئیم یك چیزی بگذاریم كف دست طرف كه از گرسنگی نمیرد؟!

یکی از دوستان آقای روز به خیر می‌گفت که ایشان در آخرین لحظه گفته چرا وقتي به بروجرد كه می‌آيید این قدر می‌نالید و بعد افتاده و مُرده!

اما پسر آقای روز به خیر که در صحنه حضور داشته با گریه و زاری به حاضرین گفته که پدرم، قبل از مرگ گفته چرا مسوولین كشوری كه به شهر ما می‌آیند در سخن‌رانی‌های‌شان دست پیش را می‌گیرند تا پس نيفتند و بعد افتاده و مُرده!

مسوولان اورژانس هم گفته‌اند: ما که رسیدیم سر جسد آقای روز به خیر‌، نشریه پیغام بروجرد شماره 587 توی دستانش بوده و دقیقاً صفحه مربوط به "‌آقای رئیس‌جمهور 10 دولت برای بروجرد كاری نكردند، هیچ پرو‍ژه مهمی در بروجرد اجرایی نشده، از سد و فرودگاه و راه‌آهن و منطقه ویژه اقتصادی خبری نیست، مردم بروجرد كلنگ نمی‌خواهند بودجه می‌خواهند" را داشته مطالعه می‌کرده و احتمالاً به خاطر همین اخبار درد‌آور، آقای روز به خیر، افتاده و مُرده!

البته نان خشکی محل که در حال جمع‌آوری نان خشک و باطری کهنه و آب‌گرمکن خراب آن هم صلات ظهر که همه در خوابند، يد بيضايي دارد، نيز در اين خصوص گفته صدائی از خانه آقای روز به خیر شنیدم که با فریاد می‌گفت چرا سهم بودجه بروجرد این‌قدر ناچیز است كه خود مسوولان هم روی‌شان نمی‌شود مبلغ آن را اعلام كنند؟!

اما کار به این‌جا ختم نشده است!

مُرده‌شوی غسال‌خانه نیز گفته آقا‌جان داشتیم آقای روز به خیر را می‌شستیم که با ریختن یک سطل  آب خیلی سرد روی آقای روز به خیر، ناگهان ایشان مثل اجل معلق بلند شد نشست و گفت: مُردیم از بس که گفتیم مگر بروجرد از شهر‌های دیگر چه چیزی كم‌تر دارد؟ چرا با بروجرد مثل بچه سر راهی برخورد می‌كنید و سپس افتاد و غش کرد!

عده‌ای از اون هايی که با نام بروجرد نان می‌خورند آن هم چه نانی، نانی كه یك وجب روغن حیوانی روی‌اش است، نيز در اين زمينه گفته‌اند: راستی راستی داشت خوش به حال‌مون می‌شد که یک روزنامه‌نگار و وبلاگ‌نویس فضول مثل آقای روز به خیر، حسابش افتاده بود با کرام‌الکاتبین!

این عده كه از نام بروجرد فقط برای خود و اطرافیان‌شان نان می‌پزند و می‌خورند در خاتمه گفته‌اند: ای بخشكی شانس! آقای روز به خیر، مثل بادنجان بم است!

از شانس بد اين آقايان مأموريت فضولي آقاي روز به خير در اين سراي فاني براي مدتي ديگر تمديد شده تا همچنان به رصد امور بپردازد!

برگرفته از وبلاگ فرهاد داودوندی/ بروجرد

 

 

دیدگاه‌ها  

#1 ح - ل 1393-04-05 11:36
عجب مته ای به خشخاش زدین شما!؟ قربونت برم یه کم سر مبارک رو بالا بیارین مشاهده میفرمایین تازه بروجرد یه سروگردن از بقیه لرستان این ایستگاه متروکه بالاتره! مثلا بروجرد باز یه غسالخونه داره یا غسالخونه اش مرده شور داره اما طفلی دورود ما غسالخونه ومرده شور هم نداره! بی خیال خوش باشی...
نقل قول کردن

نوشتن دیدگاه

تذكر: نظرات حاوي توهين يا افترا به ديگران، مطابق قوانين مطبوعات منتشر نمي‌شوند

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

بازگشت به بالا