امین جعفری/ پایگاه خبری یافته: واقعیت این است که زمین دور خورشید میچرخد ولی ذهنیت ما این است که خورشید هر روز از یک نقطه طلوع و در نقطه مقابل غروب میکند یعنی ادراک ما از واقعیت (تصویرسازی ذهنی) این است که زمین ثابت و خورشید در حال حرکت است.
این سادهترین مثال برای درک تفاوت میان ذهنیت ما و حقیقت محض است.
این دو اگرچه هیچگاه دقیقا بر یکدیگر منطبق نمیشوند، با این وجود این فاصله میان ذهنیت و حقیقت، مصادیق متعددی در زندگی ما دارد که تعیین کننده دیدگاه ما به مسائل مختلف است.
در این میان رسانهها به حساسیت و بغرنجی ذاتی این مسئله افزودهاند. واقعیتی از فقر و فساد که در زیر پوست یک شهر یا کشور وجود دارد را در نظر بگیرید. در صورت خواست رسانهها، آرمان شهری رویایی و ایدهآل از این شهر پلشت، توسط رسانهها منتشر میشود که افراد زیادی با تصویرسازی که در ذهنشان ثبت شده، آرزوی زندگی در این شهر رسانهای را دارند؛ این موضوع بیانگر اهمیت و تفاوت بین واقعیت و تصویرسازی است.
تصویرسازی ذهنی که تغییر رفتار و باور افراد را نشانه گرفته است و سعی در عمیقتر کردن شکاف با واقعیت دارد؛ استراتژی رسانهای و از پیش طراحی شدهای که با اندکی تامل، میتوان تغییرات اساسی در باور و رفتار خودمان و یا حتا اطرافیانمان را در رابطه به یک موضوع خاص نسبت به گذشته را شاهد باشیم.
اینجا یک سوال مطرح میشود که واقعیت مهمتر است یا ادراک ما از واقعیت یعنی همان ذهنیت؟!
قضاوت مردم از عملکرد مسوولانشان و همچنین اعتماد و باور مردم نیز به گفتههای دولتمردان و حتا میزان شایستگی و خوب و بد بودن پدران و مادران از دیدگاه فرزندانشان را ادراک از واقعیت است که مشخص میکند یعنی تصویری که افراد در ذهن مجسم کردهاند معیار سنجش قرار میدهند!
ذهنیت افراد هم برگرفته از تاثیراتی است که رسانه خواسته یا ناخواسته بر افراد میگذارد.
اما برای مدیران، ادراک مهمتر از واقعیت است چون قضاوت و احساسات مردم تابع ادراکشان است؛ درست همانطوری که شورش، تظاهرات و اعتراضات هم تابع ذهنیت و ادراک مردم است.
اما در این مورد ما به شدت دچار ضعف و سستی هستیم و آن چیزی که از آن نگرانیم، عدم توجه و حساسیت مدیران به مقولهی تصویرسازی و ذهنیتسازی است.
شاید مدیران تمام وقت خود را برای انجام دادن وظایف محوله بگذرانند اما باید وقتی را هم برای چگونگی بیان دستاوردها و اقدامات انجام شده به مردم اختصاص دهند، البته به طوری که به تغییر اذهان بیانجامد نه صرفاً ارائه گزارش عملکردهایی که در حال حاضر با بیتدبیری و هدر رفت منابع و عدم باورپذیری توسط مردم شاهد آن هستیم!
رهبری میفرماید «جهاد تبیین یعنی کار انجام شده ولی ذهنها اصلاح نشدهاند» از این رو ما باید کاری کنیم که واقعیت با ذهنیت منطبق شود یعنی در وضع موجود هر چقدر شکاف بین واقعیت و ذهنیت کمتر شود، تبیین به درستی صورت میگیرد!
ما در جامعه به واسطه عملکرد نامناسب برخی از دولتمردان در حوزه اطلاعرسانی دچار شکاف بین واقعیت و ذهنیت شدهایم که عدم آشنایی و سواد کافی و لازم توسط مدیران و بیتوجهی محض به کارکردهای روابط عمومی و عدم شناخت درست رسانهها، شاهد عمیقتر شدن این شکاف هستیم!
به تعبیری دیگر عده زیادی از مدیران هم در دام واقعیت و ادراک از واقعیت افتادهاند، به طوری که تصویری از مدیریت و اقدامات خود و مجموعه متبوع در ذهن دارند که یا برگرفته از مشاوره مشاوران کارنابلد است و یا توهم خوشخدمتی و کار جهادی خودشان، اینها سبب شده بین واقعیتی که در آن قرار دارند و تصویری که در ذهن دارند، شکاف وجود داشته باشد و همان هم به جامعه تسری پیدا میکند و باعث بروز شکاف عمیقتری بین واقعیت عملکرد مسئولان و ذهنیت مردم میشود.