به قلم وحید حاج سعیدی: پارادوکس یا ناسازنما به هر گزاره یا نتیجهای گفته میشود که با گزارههایِ قبلیِ گفته شده در همان نظریه و یا با یکی از باورهایِ قویِ پیشزمینه، شهودِ عقلی و یا باورِ عمومی در تناقض و تضاد باشد. مثل این جمله که هر چه بیشتر تلاش میکرد، کمتر موفق میشد!
البته این تضادهای عینی در همه جای دنیا دیده میشوند ولی ما میتوانیم اعلام کنیم در زمینه پارادوکس به خودکفایی رسیدهایم و در مملکت شاهد انواع و اقسام تضاد در گونههای مختلف هستیم! به عنوان مثال با وجود ایجاد انواع و اقسام دانشگاههای دولتی و غیر دولتی، سطح سواد مردم پائینتر آمده است! ( نقل از روزنامه جاج جم، گناهش به گردن نویسندهاش)
سالانه چند صد میلیارد در فوتبال هزینه میکنیم ولی جز بیاخلاقی و حیف و میل بیت المال چیزی حاصل نمیشود و تیم ملی سالهاست در آسیا مقامی کسب نکرده و آخرین افتخار ما در جام جهانی مهار پنالتی رونالدو و برد ولز است ولی در بقیه ورزشها مثل تکواندو، کاراته، کشتی، والیبال نشسته و... که یک صدم فوتبال هزینه نمیکنیم به کمتر از طلای جهانی راضی نیستیم!
اتوبانها و خیابانها عریضتر و بیشتر شدهاند و سرعت ماشینها دو چندان شده است ولی دیرتر به محل کار میرسیم!
برای سیل زدگان آن سوی جهان اقلام مورد نیازشان را با کامیون و هواپیما ارسال میکنیم ولی وقتی در همین شمال خودمان سیل یا برف میآید، چکمه و آب معدنی و نان لواش را خدا تومن به در و همسایه و دوست وفامیل میفروشیم.
پزشک، مراکز درمانی، آزمایشگاههای تشخیص طبی، دارو و... فراوان ولی سلامتی، گنجی نایاب شده است.
چند ده برابر گذشته کتاب چاپ میشود و همه نویسنده شدهاند، ولی هر روز از تعداد کتابخوانها کاسته میشود.
دستگاههای چاپ مدرنتر و سریعتر شدهاند ولی تیراژ كتابها به زور به۵۰۰ نسخه میرسد.
تابستان در ادارات پوشیدن کت مرسوم است و در زمستان تی شرت! حیرتا که بخشنامههای هدفمندی مصرف حاملهای انرژی به این ادارات واصل نشده است.
مفهوم چراغ زرد را «عبور با احتیاط » تعریف میکنیم ولی به محض زرد شدن چراغ راهنمایی، پدال گاز را چنان فشار میدهیم که به کف ماشین میچسبد!
در ژاپن برای جلوگیری از تصادفات، ساخت موتور با سه چرخ رو به افزایش است اما ما با موتوری که دو چرخ دارد، تک چرخ میزنیم!
در كشورهای اروپایی با آخرین فنآوریها سعی در كاستن صدای اگزوز خودروها و موتورسیكلتها دارند ولی ما با دستكاری در انباری اگزوز، صدای آن را تا حد ممكن بالا میبریم!
با وجود تأکید همه اساتید و کارشناسان محترم بر روی اهمیت مسأله آموزش، در تلویزیون همه رقم برنامه پخش میشود از تهیه ماسک پوست کدو و خیار برای صورت گرفته تا قلمه زدن گل شمعدانی و طرز تهیه ساندویچ نان و پنیر، ولی راجع به آموزش و پرورش و مدارس، برنامه مستقل نداریم!
سیگار و توتون قلیان میوهای در بستهبندیهای شیک و متنوع و با کمترین قیمت در بازار عرضه میشوند؛ بعد انتظار داریم هیچ کس طرف دخانیات نرود!
با هر بار تنفس یا دو بار عطسه پشت سر هم، تقریباً نیم کیلو سرب وارد ریه همشهریان تهرانی و ساکنان شهرهای بزرگ میشود، ولی از طرف دیگر به مردم میگوییم سوسیس و کالباس نخورند!
در بزرگراهها انواع و اقسام بیلبوردهایی تبلیغاتی نصب کردهایم از این طرف تا آن طرف خیابان، بعد از مردم میخواهیم هنگام رانندگی، با تلفن همراه صحبت نکنند!
بدیهیترین اصول را که باید در مهد کودکها آموزش داد با درشتترین فونت در مکانهای عمومی نصب کردهایم نظیر: « لطفاً در این مکان سیگار نکشید؛ در برابر اشتباهتان عذر خواهی کنید، لطفاً کف اتوبوس آشغال نریزید، لطفاً گل نچینید، لطفاً به صندلی راننده دست نزنید، لطفاً نوبت را رعایت کنید، لطفاً در پارک آتش روشن نکنید و... » آن وقت انتظار رعایت قوانین از مردم داریم!
بزرگان فوتبال ما در صدا و سیما و روزنامهها و سایتها به یکدیگر بدترین توهینها و بیاحترامی را به هم روا میدارند، بعد دنبال سرنخ میگردیم که چرا در ورزشگاهها تماشاگران به یکدیگر ناسزا روا میدارند!
اینها بخشهای کوچکی از هزاران پارادوکس یا نا سازنماهای این سرزمین دارند که حذف یا حتی کمرنگ ساختن آنها نیاز به برنامههای کوتاه مدت، میان مدت و دراز مدت دارد. زمان را از دست ندهیم.