بر اساس «موسسهی منابع جهان» در سال۱۳۹۸ کشور ایران پس از قطر، اسراییل و لبنان در نزدیک شدن به «روز آخر» قراردارد.
روز آخر یعنی روزی که آب در آن کشور تمام میشود، یعنی مردم ایران یا باید آب وارد کنند یا از تشنگی هلاک میشوند.
بارها دعای داریوششاه، پادشاهان ایران را که حدود دوهزار و ۵۵۰ سال پیش در کتیبهها حک شدهاست هم خوانده و هم مرورکردهایم:«پروردگارا، مملکت مرا از دشمن، خشکسالی و دروغ نگهدار!»
تاریخ گواه است که خشکسالی و کمآبی از ویژگیهای اقلیمی کشور پهناور ایران بوده و هنوز هست.
منابع آبی ایران به شدت در حال نابودی است. میزان سرانهی آب تجدیدپذیر سالانهی کشور در سال ۱۳۰۰ حدود۱۳هزارمترمکعب بوده که درسال ۱۳۹۲ به حدود هزار و ۴۰۰مترمکعب تقلیل پیدا کرده و بدون شک در سال ۱۴۰۰رقمی بسیار پایینتر است.
دادهها و اطلاعات میگوید که کشور ایران بیشتر از شصت درصد منابع آب شیرین خود را برای مصارف خوردن، کشاورزی و صنعت استفاده کردهاست و این کشور هشتاد میلیونی تنها به امید ۴۰ درصد منابع آبی باقیماندهی خود زندگی میکنند.
از میزان ۶۰ درصد، مصرف منابع آبی درکشور، حدود۹۳درصد به بخش کشاورزی و حدود ۶ درصد به بخش خانگی و صنعت تخصیص داده شده درحالی که بخش کشاورزی تنها ۱۷درصد از نیروی کار ما را مشغول کردهاست.
امروز منابع آب شیرین کشور ته کشیدهاست. دیگر نه رواست و نه میشود که عین کبک سر خود را زیر برف ببریم. کمآبی نه! ببخشید! بیآبی دارد زنگهای خطر را به صدا در میآورد. سی سال پیش دانشمندان میگفتند در آینده، جنگ ملتها بر سر آب است و گوش سیاستمداران کر بود و متاسفانه نفس پاک دانشمندان برگوشهای کر اثر نکرد.
این روزها نمودهای جنگ و خشنونت بر سر آب برگله گلهی این خاک پاک پیدا شدهاست.
صاحبنظران سه عامل اساسی در به وجود آمدن بحران آب و بیآبی را بیشتر از عوامل دیگر موثر میدانند: رشد سریع جمعیت، کشاورزی ناکارآمد، سوءمدیریت. به باور من سوءمدیریت علتالعلل است برای آن که اگر بر هرکشوری مدیریت علمی حاکم باشد در آن کشور شاهد رشد و توسعهی متوازن خواهیم بود، یعنی هم رشد جمعیت، متناسب با منابع، کنترل میشد و هم در کشور منابع آبی را به سمت کشاورزی مدرن و صنعت با هزینهی انرژی کمتر و بهرهوری بیشتر هدایت میشد.
در حقیقت کشور ایران، جز نخستین کشورهای بیآب جهان است چراکه کشورهای قطر و لبنان و اسراییل، نخست این که هر سه کشور به اندازهی یک استان کوچکی از مملکت پهناور ایران نیستند! و دوم این که موقعیت آنان برای حفظ و نگهداری و مقاومتشان در برابر بیآبی بسیار بیشتر از کشور ماست.
این روزها سوای قطع برق، کمآبی هم صدای مردم را بلند کردهاست. مردم اصفهان شاهلولهی آب شرب یزدیها را قطع میکنند، خوزستانیها دادشان بلند شده، لرستانیها نسبت به طرح قمرود و انتقال آب الیگودرز به قم اعتراض دارند، بختیاریها میخواهند آب زایندهرود نصیب خودشان شود، دریاچهها و رودخانههای ایران یکی پس از دیگری خشک میشوند، جنگ آب خیلی واضح و روشن شروع شدهاست.
کشاورزان خوزستانی و اصفهانی و لرستانی و یزدی و … غافل از این که دیگر آبی برای خوردن هم نماندهاست به دادخواهی آمدهاند و از مزارع خشک خود حکایت میکنند.
منابع آبی کشور ملی است. دولت اما از بس در حق برخی از مناطق کمتر توسعهیافتهی کشور تبعیض روا داشته است! از بس صاحب نفوذان چهل سال است که بدون توجه به دیگر مناطق کشور به غارت منابع آبی برای توسعهی بخشهای دیگری از کشور پرداختهاند! از بس در این کشور بخشینگری را باب کردهاند! امروز، استانهای پرآب از حقآبه سخن میگویند- که البته حق آنان هم است – و میخواهند آب را به روی ایرانیان تشنه در مناطق کویرنشین ببندند! چیزی که با مرام و مسلک و جوانمردی ایرانیان همخوانی ندارد!
ما در کشور همزمان گرفتار سه بلای رشد جمعیت، کشاورزی ناکارآمد و هزینهبر و بدتر از همه، سوءمدیریتیم.
اگر چارهای اساسی اندیشیده نشود؛ اگر در کشور، زعمای قوم تصمیم سختی نگیرند؛ اگر باز بر طبل ستیز با دنیای مدرن بکوبیم؛ اگر بخواهیم سوءمدیریت خود را با آمریکاستیزی لاپوشانی کنیم؛ اگر بنا نداشتهباشیم رو در روی مردم به شکست سیاستهای چندین ساله اعتراف کنیم؛ اگرهمهی نیروها و ظرفیتهای ایرانی درسراسر جهان را به کمک نگیریم و فراخوان ندهیم و زمینههای مشارکت و کمکرسانی فکری، لجستیکی و مادی و معنوی فراهم نکنیم، شک نداشتهباشید که در کوتاهترین زمان ایران از تشنگی میخشکد و نه از تاک، نشان خواهد بود و نه از تاکنشان!
نویسنده : علی گودرزیان- ع پایدار | سرچشمه : سیمره585(27 تیر1400)
دیدگاهها
بدا به سال ابی که با کاهش بارندگی مواجه بشیم
که نه نیروگاه های بخار بهینه داریم نه سدهای کار امد
وصد البته مدیران نا کارآمد سهمیه ای.
فاجعه زیست محیطی رخ داده است.
علی پیرداده بیرانوند.