معمول این است که دولتها برای بیان عملکردشان شاخصها و آماری را اعلام میکنند که مردم هر چه فکر و دو دو تا چهار تا میکنند متوجه نمیشوند و درواقع با واقعیات جامعه همخوانی ندارد.
مشکل زمانی بدتر میشود که در مواقعی بین دو دولت قبل و بعد اختلافسلیقه پیش میآید و به آمار اعلامشده خرده میگیرند و در نهایت معلوم میشود که منظور از عدد اعلام شده مثلاً نقطهبهنقطه بوده است و سالانه نبوده با این تفاسیر معلوم میشود که هرکسی آنچه به نفع خودش است را اعلام میکند.
اما مردم برای محاسبه تورم و خط فقر و بسیاری دیگر از شاخصها ملاکهای دیگری دارند، شاخصهایی نه از جنس فرمولهای پیچیده بلکه احساس با پوست و گوشت و استخوان، که پیچیدگی زیادی ندارد.
مردم میزان درامد و هزینههای روزمره خوشان را با هم مقایسه و نتیجه میگیرند که مسئولین به فکر انحا هستند یا خیر؟
ملاک انحا سطح زندگی افراد کم درامد و مقایسه قبل و بعد افراد بیبضاعت است، مردم موفقیت نهادهای حمایتی مثل کمیته امداد و بهزیستی را در مقایسه خانوارهای تحت پوشش مثلاً افراد متمول تحت پوشش و کارتنخوابها و مساکینی میبینند که تحت حمایت هیچ نهادی نیستند.
مردم موقفت یک مدیر را در مراجعه به مجموعه تحت مدیریت و روانی کار انجامشدهشان ارزیابی میکنند نه با دیدن عکسهای سلفی گرفته شده در خدمت رستانی به مردم و آمارهای بنر شده بر در و دیوار.
اما سالها با خود درگیر این مسئله بودم که فرهنگ جامعه را چگونه تعریف کنم تا اینکه چند روز قبل صبح زود برای گرفتن نان به نانوایی مراجعه کردم از دور تعداد 7 نفر مرد و 3 نفر زن را که بهطور پراکنده و نامنظم دور پیشخوان ایستاده بودند را مشاهده کردم، زنها که چادر داشتند و بحثشان به کنار اما مردها را به لباس و کلاه و مو نشانهگذاری کرده و مواظب افراد جدید مراجعهکننده بودم، بعد از رفتن دو نفر از مردها دو نفر جدید به جمع ما اضافه شد بهدقت رفتار همه را زیر نظر داشتم که یکی از افراد تازهوارد سعی در جلو افتادن و تضییع حقوق دیگران را داشت آنهم نه با یک عدد نان که به تعداد زیادی به نان فروش گفت 20 تا نان عمو را بدهید و پولش را هم داد.
بنده گفتم که نوبت عمو نیست بعد از گذشت چند دقیقه باز گفت نان مرا بدهید. گفتم عمو نوبت شما نیست و این هفت نفر جلو شما هستند که با ناسزا و توهین قصد حمله به بنده را داشتند که من کوتاه آمدم اما با کمال تعجب هیچکدام از آن شش نفر حتی با زبان از بنده حمایت نکرد.
مطمئن هستم بعد از رفتن l آنها هم چند جمله ناجور نثار بنده کردهاند.
نتیجهگیری: نانوا به علت انجام چند کار بهصورت همزمان نمیداند نوبت کیست هر چند باید تمهیدات لازم جهت هدایت مشتریها به صف را پیشبینی و انجام دهد.
فرد زرنگ را در سطح شعور پایین فرض میکنیم که مثلاً در نهایت بیعقلی است هرچند که سر و وضعش چیز دیگری را نشان میداد که کلاً به کنار.
این شش نفر بیخیال دیگر که اختلاف سنیشان تقریباً از هر سنی کل جامعه را پوشش میداد و بدون هیچ تحرکی حتی حمایت زبانی جای سؤال و کنکاش دارد مشابه این قضیه را در جاها و موقعیتهای دیگر هم دیدهام نظیر سیگار کشیدن یک نفر در اتوبوس بین شهری-برخورد نامناسب کارمندان با اربابرجوع و... خیلی ساده به نظر میآید اما ازلحاظ فرهنگی نمیشود ساده از کنار آن گذشت.
در پایان دوربین مخفی سرزمینهای دور را که مشاهده میکنم افراد قبل از فهمیدن داستان چگونه با لبخند از کنار قضیه عبور میکند را با جامعه خودمان که مقایسه میکنم بهاحتمال خیلی زیاد تا افراد پشتصحنه ماجرا را شرح دهند طرف راهی بیمارستان شده است و خدا کند که زنده بماند.
بدون شک با برنامهریزی، هدایت و هماهنگی فرهنگ عمومی در جامعه میتوان نتایج مناسبی درزمینهٔ فرهنگسازی ایجاد و دستاوردهای قابلتوجهی را برای کشور به ارمغان آورد.، بر این اساس سخن گفتن از ارتقای فرهنگ عمومی یعنی ارتقای سطح معرفتی یک ملت، ترویج باورها و ارزشهای راستین در جامعه، پیراستن نقاط منفی سنتها، آداب، هنرها و ... و تعیین هنجارهای رفتاری در سطح عمومی!
ارسالی: نوری منصوری