اگر چه موضوع افکار عمومی و تأثیر آن بر حوزههای مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و ... موضوع جدیدی نیست و سابقهی اهمیت دادن به رأی و نظر جمعی مردم به زمان تشکیل شهرها و حکومتهای اولیه بر میگردد، اما واژهی«افکار عمومی» (Public Opinion) به عنوان برآیند تفکرات عامه مشخصاً از قرن هجدهم و تحت تأثیر انقلاب چاپ یا همان کهکشان گوتنبرگ مطرح گردید.
به جرأت میتوان افکار عمومی را ثمرهي ظهور رسانهها و نقشآفرینی آنها در عرصهي اجتماعی دانست، چرا که تا قبل از پیدایش این ابزارهای ارتباطی نوین؛ خانواده، مدرسه و سایر محیطهای اجتماعی فرایند جامعه پذیری افراد را بر عهده داشتند، ولی با اختراع چاپ و تسهیل در روند تکثیر و توزیع پیام، رسانهها به سکاندار اصلی این رسالت خطیر در جامعه بدل شدند و از این رو نقشهای اطلاعرسانی، آموزشی، ترویجی و ... که تا پیش از رسانهها به صورت سنتی و شدیداً محدود و کنترل شده در حال اجرا بود به شیوهای جدید و البته با قدرت و نفوذ بیشتر بر عهده وسایل ارتباط جمعی گذارده شد.
در این میان روابط عمومی را میتوان حلقه سوم این زنجیره دانست چرا که این پدیده با یک تأخیر دو قرنی و تحت تأثیر اهمیت پاسخگویی به افکار عمومی و رسانهها در ابتدای قرن بیستم به وجود آمد.
صرف نظر از تقدم و تأثر این مثلث نوظهور یعنی رسانه، افکار عمومی و روابط عمومی، نقش آنها در به حرکت در آوردن قطار توسعه، ایجاد انسجام و وحدت در جامعه، نظارت بر عملكرد ساختارهای قدرت، فراهم آوردن زمينههاي مشاركت عمومي و دیگر مولفههای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و ... را نمیتوان انکار کرد. بهخصوص در جوامع در حال توسعه که تبلیغات و اطلاعرسانی مناسب میتواند شرایط را برای ایجاد امنیت بیشتر، حضور سرمایهگذار در جهت رونق اقتصادی و ایجاد اشتغال پایدار و ... را فراهم سازد.
رسالت مهم روابط عمومیها در راستای نیل به اهداف سازمانی، بدون برقراری ارتباط منطقی و هدفمند با رسانهها و استفاده از قدرت نفوذ آنها بر افکار عمومی، نه تنها محقق نمیشود بلکه زمینهساز بروز ناهنجارهای اجتماعی و عدم اعتماد بین مردم و مسئولین میشود و این در حالی است که حاصل یک ارتباط منظقی بین این سه عامل، شهروندانی آگاه و مطالبهگر و مسئولینی پاسخگو در جامعهای فهیم و پویا خواهد بود.
با این مقدمه و در ادامهی این گزارش سعی داریم با استفاده از نظر برخی از اساتید و صاحب نظران هماستانی در این دو حوزه به بررسی وضعیت و نحوه عملکرد روابط عمومیها و رسانهها و میزان ایفای نقش و تأثیرگذاری آنها بپردازیم.
به راستی روابط عمومیها و اصحاب رسانه استان تاچه اندازه انتظارات طرف مقابل را برآورده ساختهاند؟
افکار عمومی تاچه میزان از اطلاع رسانی این دو نهاد ساخته یا اقناعمی شوند؟
نقاط ضعف و قوت در برقراری این ارتباط دوسویه چیست؟
و چه راهکارهایی برای تعامل بهتر در راستای اطلاعرسانی دقیق با هدف آگاه ساختن افکار عمومی پیشنهاد میگردد؟
نقش روابط عمومیها و نشریات استان و تاثیرگزاری آنها بر افکار عمومی بسیار ضعیف است؛ چون خواست واقعی و دردهای مردم و جامعهی محل را آن گونه که بایسته و شایسته است منعکس نمیکنند.
مدير خانه مطبوعات لرستان و مدیر مسئول نشریه "سیمره" اعتقاد دارد ارتباط و تعامل روابط عمومیها و مطبوعات استان بر اساس معیارهای مشخص اطلاعرسانی نیست، بلکه بیشترین ارتباط را "آگهی و رپرتاژ" تعیین میکند.
دکتر کیانوش رستمی معتقد است هر روابط عمومی که آگهی بیشتری به نشریات بدهد، اخبار و گزارشهای سازمان متبوعش در جرائد بیشتر منتشر میشود که متاسفانه این شیوه اطلاعرسانی، روش مناسب و درستی نیست؛ چرا که در درازمدت نشریات را به سخن گویان ادارات دولتی و بولتن خصوصی آنها تبدیل میکند و باعث میشود این دسته نشریات نتوانند وظیفه اصلی و قانونگذاری خود را به جا آورند؛ زیرا به خاطر مسائل مادی (آگهی– رپرتاژ) چشم بر کاستیها و نابسامانیها میبندند.
این مدرس دانشگاه شناخت افکار عمومی را یکی از نیازهای اساسی دولتها میداند و میگوید: امروزه هر برنامه و سیاستی که از لحاظ فنی هم به درستی تنظیم شده باشد، بدون حمایت و مشارکت مردم به سرانجام نمیرسد و به همین جهت شناخت افکار عمومی و ارزیابی آن یکی از نیازهای اساسی تمام دولتها و ارگانهایی است که با مردم و افکار عمومی سر و کار دارند، مانند( مطبوعات، رادیو، روابط عمومیها).
نایب رئیس اتحاديه خانههاي مطبوعات کشور میگوید: دولت، نیازمند شناخت افکار عمومی است چون بدون این شناخت نمی تواند با مردم ارتباط برقرار کند و تاثیر لازم را بر آنان بگذارد. از طرفی رسانهها به طور کلی و روابط عمومیها به طور خاص، نقش بسیار مهمی در تعیین موضوعاتی دارند که مورد توجه افکار عمومی قرار میگیرند؛ به عبارت دیگر روابط عمومیها با انتخاب برخی از موضوعات، آنها را در دستور کار جامعه و اذهان عمومی قرار میدهند که میتوانند آن را به دغدغه اصلی جامعه تبدیل کنند.
مدیر مسئول هفتهنامه "سیمره" معتقد است روابط عمومیها با بیان مکرر خواست عمومی میتوانند قدرت افکار عمومی را عملیاتی کرده و موجب انجام اصلاحات و تغییراتی در جامعه شوند که در این مرحله روابط عمومیها، با فراخوانهای عمومی، نیاز به اقدام را در جامعه تزریق میکنند.
رستمي از وسایل ارتباط جمعی، ابزاری برای تاثیر بر مراکز قدرت نام برده و میگوید: بیشک بدون وجود وسایل ارتباط جمعی، امکان اثرگذاری بر مراکز قدرت و مردم بسیار کم میشود و رسانه های جمعی مانند مطبوعات هستند که امکان اعمال خواست مردمی را بر تصمیمگیریهای مختلف فراهم میکنند.
این مدرس دانشگاه، احترام گذاشتن به افکار عمومی و اهمیت دادن به نظر مردم را از سوی کارگزاران "روابط عمومی" امری ضروری عنوان کرده و اعتقاد دارد در بحث روابط عمومی تکنیکهای مختلفی وجود دارد که با اجرای صحیح و اثر بخش آنها میتوان به دستکاری افکار عمومی و مخاطبان سازمانها پرداخت و آنها را در مورد فعالیتهای سازمان قانع کرد.
رستمی تاثیر روابط عمومیها و نشریات استان را بر افکار عمومی موثر نمیداند و معتقد است با این اوصاف نقش روابط عمومیها و نشریات استان و تاثیرگزاری آنها بر افکار عمومی بسیار ضعیف است؛ چون خواست واقعی و دردهای مردم و جامعه ی محل را آن گونه که بایسته و شایسته است منعکس نمیکنند.
وی صداقت، راستگویی و روراست بودن با مردم را از دیگر مولفههای مهم برای روابط عمومیها و رسانههای استان عنوان کرده و میافزاید: اگر رسانهها واقعیتها را آن گونه که هست و آن طور که اتفاق افتاده، نه آن طور که خبرنگار آن رسانه میخواهد، انعکاس دهند؛ اعتماد مردم و افکار عمومی را به دنبال خواهد داشت و تاثیرگزاری آنها به مراتب بیشتر و بهتر خواهد شد.
مدیر مسئول هفته نامه تبلور اندیشه و از فعالان مطبوعاتی نيز با اشاره به لزوم وجود ارتباط دوسویه بین روابط عمومیها و رسانهها میگوید: رسانهها و روابط عمومیها مکمل هم هستند و چون شکلگیری افکار عمومی در دست رسانههاست، این مهم برخورداری از همه پتانسیل رسانه برای در اختیار قرار دادن اطلاعات درست و به موقع را میطلبد.
آذر سالاروند با اشاره به لزوم آسیبشناسی تعامل میان روابط عمومی و رسانه عنوان میافزاید: هر چند در دهه اخیر تحولات خوبی در راستای تقویت این ارتباط، چه از طرف رسانهها و چه از طرف روابط عمومیها صورت گرفته است؛ اما این ارتباط همواره دستخوش تغییراتی شده که در نهایت نتوانسته سود زیادی برای جامعه به دنبال داشته باشد و یکی از دلایل این امر این است که طي سالهای گذشته نگاه به روابط عمومیها بیشتر جنبه تبلیغاتی داشته و شاید بیشتر عملکرد یک روابط عمومی صرف کارهای روزمره میشده که البته در چند سال اخیر این رویکرد تا حدودی تغییر یافته و جنب و جوشی در بین روابط عمومیها ایجاد شده است.
وی بر ضرورت عبور روابط عمومیها از شیوه سنتی به الکترونیک تاکید دارد و معتقد است: در چند سال اخیر شاهد رشد خوبی در این زمینه بودهایم و اغلب روابط عمومی ادارات به ابزارهای الکترونیک روی آورده اند. هر چند هنوز هم مشاهده میشود برخی روابط عمومیها همچنان راههای ارتباطی شان با رسانهها از طریق فکس و تلفن و ارسال دستی دعوتنامههاست، که این موضوع هم باعث صرف هزینه و وقت بیشتری میشود، در صورتی که امروزه با استفاده از اینترنت، پیامک و خبردهی و خبر یابی مبتنی بر فضای وب؛ با صرف کمترین زمان میتوان بیشترین بهرهبرداری را نمود.
سالاروند اعتقاد دارد متاسفانه علیرغم این که دیده میشود اکثر ادارات استان در چند سال اخیر وبسایتهای خوبی را طراحی و به روز کردهاند اما بخشهای مختلف این سایتها هنوز بارگزاری نشده و عمده این سایتها، هفتهای یا حتی بیشتر، تنها یک بار بروز میشوند و گالری عکس آنها عموما خالی از هرگونه تصویری است که در مجموع مخاطب با مراجعه به سایت مورد نظر اطلاعات مورد نیاز را به درستی دریافت نمیکند.
مدیر مسئول تبلور اندیشه میگوید: در چند سال اخیر به دلیل افزایش تعداد رسانهها در استان و به تبع افزایش تعداد خبرنگاران، ارتباط بین رسانهها و روابط عمومیها دستخوش اتفاقاتی شده که گاهی خوشایند نیست.
این فعال مطبوعاتی معتقد است ضرورت دارد نگاه روابط عمومیها یک نگاه هدفمند و کارساز باشد و تنها برای بیلان کاری خود با رسانهها ارتباط نداشته باشند، چرا که می شود حتی رپرتاژهای تبلیغاتی را نیز در جهت اهداف دستگاه و جامعه ساماندهی نمود و رسانهها نیز باید از هرگونه افراط و تفریط دوری کنند و به دنبال ایجاد یک ارتباط منطقی و دوسویه با روابط عمومیها باشند تا از وضعیت لجام گسیختهای که هماکنون در استان به وجود آمده جلوگیری شود.
مدیر انجمن روابط عمومی استان و مدیر مسئول نشریه اعتلای لرستان نيز عملکرد مدیران روابط عمومی را در سطح استان رضایتبخش نمیداند و معتقد است عدم سنخیت مدرک تحصیلی و آشنا نبودن کارگزاران روابط عمومی با وظایف خود، کم توجهی مدیران به حوزه روابط عمومی که متاسفانه بعضی از مدیران برای پیشبرد منافع شخصی خود، از روابط عمومیها استفاده ابزاری میکنند و بیشتر شاهد تبلیغات و گزارشات شخصی این افراد هستیم تا سازمان و همچنين بیاعتمادی مردم به دلیل تبلیغات صرف روابط عمومیها، از دلایلی است که روابط عمومیهای استان تاکنون نتوانستهاند بین مردم و مسئولین ارتباط خوبی برقرار کنند.
علیقدرت نجفی به جای خالی "اتاق رسانه" در ادارات استان اشاره میکند و میگوید: روابط عمومیها ملزم هستند مکانی را برای برقراری ارتباط با اصحاب رسانه در سازمان خود در نظر بگیرند که متاسفانه در اکثر ادارات استان چنین فضایی پیشبینی نشده است.
مدیر مسئول نشریه اعتلای لرستان، ضعف مالی نشریات محلی و فقدان سازوکارهای حمایت مالی جدی و مؤثر را مشکل این نشریات عنوان کرده و میافزاید: مشکلات اقتصادی نشریات محلی سبب شده است که برای ادامه فعالیت خود، به آگهی های ادارات و سازمان های دولتی دلخوش باشند، به عبارتی برخی از این نشریات با این کار، خود را وامدار ادارات و مدیران میدانند.
وی ادامه اعتقاد دارد برخی از رسانههای استان از دانش رسانهای بیبهره هستند و به جای نقشآفرینی رکن چهارم دموکراسی که هدف آنها، همانا انتقاد سازنده، اطلاعرسانی و بالابردن سطح آگاهی جامعه است را فدای امیال مادی میکنند و با این نگرش نمیتوان به بیان واقعیتهای اجتماعی، سیاسی و ... جامعه پرداخت و آنان را از رسالت خود دور خواهد کرد.
مدیر انجمن روابط عمومی استان، عدم رسیدگی به خواستهها و انتظارات مخاطبان از سوی برخی از روابط عمومیها و رسانههای استان را نتیجهي عدم آموزش کاربردی در این حوزه دانسته و عنوان میکند: امیدواریم با آموزش صحیح و بهرهمندی از تکنولوژیهای نوین ارتباطی در حوزههای روابط عمومی و رسانهای استان، شاهد جامعهای شاداب، پویا و افکار عمومی رضایتمند باشیم.
اما نبايد در اين خصوص يكجانبه به قضاوت نشست و به همين دليل به سراغ برخي از مسئولين روابط عمومي ادارات استان لرستان و كارشناسان حوزه رسانه رفتيم تا سخن آنها را نيز در اين زمينه بشنويم.
مدیر روابط عمومی اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی لرستان، از رسانه و روابط عمومی به عنوان دو سیستم به هم پیوسته نام برده و میگوید: اگر رسانه را حذف کنیم و آن را نادیده بگیریم، روابط عمومیها دیگر هیچ ابزاری برای برقراری ارتباط با مخاطبان خود ندارند و در مقابل اگر روابط عمومیها را نادیده گرفت، امکان ارتباط مستقیم با بخشهای مختلف سازمان ها و نهادها قطع خواهد شد که در این صورت، فعالیت هر دو حوزه با مشکل مواجه خواهد شد.
اعظم روانشاد یکی از نقاط ضعف روابط عمومیهای استان را در چند سال گذشته، عدم انعکاس نقاط ضعف سازمان عنوان میکند و میافزاید: روابط عمومیها هم ضعفهایی دارند؛ به عنوان مثال در چند سال گذشته روابط عمومی خود را مقابل رسانه میدید و تصور میکرد اگر نقاط ضعف سازمان به گوش مردم برسد مشکلاتی ایجاد میشود، اما در این چند سال اخیر با روابط خوبی که بین این دو حوزه برقرار شد و اعتمادسازی که حوزه رسانه داشته است این ترس از سوی روابط عمومیها تا حدودی بر طرف شده است.
این مدرس دانشگاه ادامه داد: از چالشهای پیش روی روابط عمومیها و رسانهها، عدم آموزش برخی خبرنگاران و نداشتن تخصص لازم در این حرفه و نداشتن اطلاعات لازم در خصوص موضوعی که میخواهند به آن بپردازند، ارتباط آنان را با روابط عمومیها تحت شعاع قرار میدهد.
وی افزود: نیاز امروز دو حوزه "رسانه و روابط عمومی" آموزشهای مستمر و مشترکی است که میتواند در برقراری ارتباط مناسب و اطلاعرسانی صحیح موثر باشد.
رسانههای محلی به دلیل ضریب نفوذ بسیار پایین در سطح جامعه برای روابط عمومی ها به عنوان ابزار مناسبی برای انتقال پیام به بدنه جامعه به حساب نمیآیند
مسئول اداره روابط عمومی فرماندهی انتظامی استان لرستان و کارشناس ارشد مدیریت رسانه عدم تفاهم متقابل بین رسانهها و مسئولان روابط عمومی را مشکل عمده در برقراری چرخهی ارتباطی بین سازمان و مردم و بالعکس میداند و میگوید: معمولاً رسانههای محلی به دلیل ضریب نفوذ بسیار پایین در سطح جامعه برای روابط عمومیها به عنوانابزار مناسبی برای انتقال پیام به بدنه جامعه به حساب نمیآیند و در شرایطی که گاهی قدرت نفوذ یک نشریه از نصب چند بنر در سطح شهر پایینتر است نمیتوان از روابط عمومیها انتظار داشت رسانهها را به عنوان پل ارتباطی بین خود و مردم برگزینند.
اسفند کرمالهی معتقد است خبرنگاران و اصحاب رسانه نیز درکی واقعی و کامل از وضعیت روابط عمومیها ندارند چرا که در اکثر ادارات و نهادهای استان واحد روابط عمومی واحدی ناشناخته و متزلزل به شمار آمده که به هیچ عنوان نتوانسته به جایگاه واقعی خود در سازمان نائل آید و از این رو جرأت و جسارت انتقال انتقادات مطرح شده در رسانهها را به مسئولین خود نداشته و نمیتوانند به عنوان مدعیالعموم مطالبات مردم و مخاطبان خود را از سازمان متبوع خود مطالبه نمایند.
وي اعتقاد دارد این دو پدیدهي نارس ارتباطی یعنی روابط عمومی و رسانه در استان لرستان هنوز نتوانستهاند چرخهي کامل، کارآمد و تأثیرگذار انتقال اطلاعات را بین مردم و سازمانها برقرار نمایند و حاصل این چرخه معیوب و ناقص در بسیاری موارد موجب عدم تفاهم متقابل بین مخاطبان و سازمان شده و همین امر سبب گردیده شهروندان درک درستی از خدمات ارائه شده توسط سازمانها نداشته و نسبت به آن معترض باشند.
کرم الهی میگوید یکی از مأموریتهای مشترک رسانهها و روابط عمومیها مفهومی است به نام «پیکار ارتباط عمومی» که در تعاریف آن باید گفت: پيكارهاي ارتباط عمومي تلاشهايي هدفمند هستند براي آگاه و قانع كردن مخاطبان نسبتاً مشخص و فراوان با ايجادتغييرات رفتاري در آنان، در این پيكارها عموماً منافع غيرتجاري افراد یا جامعه بهطورکلی موردنظر است. چنين پيكارهايي نوعاً در يك دوره زماني معين به كمك فعالیتهای ارتباطي سازمانیافته، ازجمله وسايل ارتباطجمعی صورت ميگيرند و اغلب از حمايت روابط ميان شخصي برخوردارند؛ که در این زمینه نیز شاهدیم رسانهها و روابط عمومیها هنوز نتوانستهاند تجربه موفقی داشته باشند. هرچند نمونههای بسیار موفق و برجستهای از همکاری این دو درزمینهٔ پیکارهای اجتماعی در سطح کشور وجود دارد که ازجمله آنها میتوان به موضوع جشن نیکوکاری و استقبال مردمی از آن اشاره نمود.
کرم الهی میگوید یکی از مأموریتهای مشترک رسانهها و روابط عمومیها مفهومی است به نام «پیکار ارتباط عمومی» که در تعاریف آن باید گفت: پيكارهاي ارتباط عمومي تلاشهايي هدفمند هستند براي آگاه و قانع كردن مخاطبان نسبتاً مشخص و فراوان با ايجادتغييرات رفتاري در آنان، در این پيكارها عموماً منافع غيرتجاري افراد یا جامعه بهطورکلی موردنظر است. چنين پيكارهايي نوعاً در يك دوره زماني معين به كمك فعالیتهای ارتباطي سازمانیافته، ازجمله وسايل ارتباطجمعی صورت ميگيرند و اغلب از حمايت روابط ميان شخصي برخوردارند؛ که در این زمینه نیز شاهدیم رسانهها و روابط عمومیها هنوز نتوانستهاند تجربه موفقی داشته باشند. هرچند نمونههای بسیار موفق و برجستهای از همکاری این دو درزمینهٔ پیکارهای اجتماعی در سطح کشور وجود دارد که ازجمله آنها میتوان به موضوع جشن نیکوکاری و استقبال مردمی از آن اشاره نمود.
این کارشناس رسانه و ارتباطات به مفهوم دیگری در حوزة علوم ارتباطی تحت عنوان «تصویر ارتباط گر از خود» اشاره می کند و معتقد است که فرق زيادي است ميان اين كه ارتباطگر خود را جهادگر انديشه خويش بداند يا اين كه خود را صرفاً بلندگويي ببيند كه در خدمت كس ديگري است. متاسفانه بسياري از ارتباطگران كار خود را وظيفهاي ميدانند كه ديگران به آنها سپردهاند و یا خود را مبلغ نهادهایی میدانند که از نظر مالی به آنها وابسته اند و این بزرگترین آفت در بین رسانههای استان و مخصوصاً نشریات استف چرا که بسیاری از نشریات فعال موجود به دلیل اتکاء به درامد ناشی از آگهی، استقلال مالی نداشته و از طرفی ضعف بخش خصوصی در حوزهی تجاری موجب شده که اکثراً ادارات و نهادهای دولتی سفارش دهندة آگهی های خود به رسانهها باشند و این ارتباط نادرست به ریشهي بسیاری از کمکاریها و خودسانسوریها توسط مطبوعات محلی بدل شده است.
کرم الهی در خاتمه با اشاره به موضوع مسئولیت اجتماعی رسانه و روابط عمومیها میگوید: برخی بحث در خصوص مسئولیت اجتماعی را مربوط به بحث فلسفی و ریشهدار کنترل قدرت میدانند چرا که رسانهها و سایر سازمانها را اصولاً دارای قدرت میپندارند و این در حالی است که برخی همچون "کلاپر و لازارسفلد" رسانهها و مبادی ارتباطات را قدرتمند نمیدانند و عقیده دارند رسانهها ابزار قدرتمندی برای تحکیم ایدهها و اندیشهها هستند اما در خلق ایدهها و مفاهیم چندان قدرتی ندارند.
از طرفی نظریهي "رسانهي ضعیف مخاطب قوی "نه تنها نادرست است بلکه تحقیقات ارتباطی را عقیم گذارده است و به همین دلیل برخی به جای عبارت "رسانه ضعیف، مخاطب قوی" عبارت "مخاطبان آگاه و رسانههای در دسترس" را ترجیح میدهند که این مفهوم بیشترین هماهنگی را با فرهنگ بومی و دینی ما دارد. لذا رسانهها میبایست به عنوان وسایلی برای ترویج همدلی بین مردم و مسئولان، اصلاح کننده معایب و معضلات اجتماعی و همچنین آموزش دهنده عموم در نظر گرفته شوند و اگر مسئولین ادارات و روابط عمومیها و همچنین ارباب جراید و خبرنگاران این دیدگاه را نسبت به رسانهها داشته باشند بسیاری از سوءتفاهمها و مشکلات موجود با تکیه بر اصل مسئولیت اجتماعی حل خواهد شد.
نتیجهگیری
در مقام نتیجهگیری میتوان گفت بر اساس نظر کارشناسان فعال در حوزهي فعالیتهای رسانهای و روابط عمومی؛ نه تنها نمیتوان وضعیت موجود را وضعیتی آرمانی و متقاعد کننده دانست بلکه حتی میتوان آن را نگران کننده نیز تلقی کرد، چرا که هم در حوزهي رسانهای محلی و بومی و هم در حیطهي روابط عمومی مشکلات فراوانی بر سر راه رسیدن به اهداف عالی این دو نهاد مفید و تأثیرگذار وجود دارد.
از جمله مشکلات و معضلات موجود در این دو عرصه میتوان به مواردی همچون ضعف دانش، تخصص و تجربه در هر دو حیطه، فقدان آموزشهای موثر و بیتوجهی به توانمندسازی کنشگران ارتباطی، عدم استقلال مالی رسانهها و وابسته بودن آنها به ادارت و سازمانهای دولتی و خصوصی، ضعف جایگاه روابط عمومی در سازمانها، ضعف انگیزههای اصلاحگرانه و پررنگ بودن تمایلات منفعتطلبانه در بین برخی فعالان این دو حوزه، فقدان دیدگاه مثبت در سطوح مدیریت میانی و عالی، نسبت به جایگاه دو عنصر روابط عمومی و رسانه اشاره نمود.
امید که با تلاش و همت تمامی دستاندرکاران و مسئولان امر و همه کنشگران حیطهي ارتباطات و رسانه استان لرستان، این معضلات و چالشها مرتفع شده و شاهد ارتباط صحیح و منطقی میان سازمانها و دولتمردان با مردم و مخاطبان خود، با استفاده از دو بال روابط عمومی و رسانه باشیم.
امين جعفري / خرمآباد
دیدگاهها