از ابتدای پخش سریال "در حاشیه" و هجوم گروهی از فعالان عرصه پزشکی به مهران مديري کارگردان آن، به دنبال نوشتن مطلبی در این خصوص بودم.
ابتدا صبر کردم، قلم را زمانی بچرخانم که سریال یا به پایان رسیده باشد یا این که پخش آن را متوقف کرده باشد. حال با پایان بخش نخست سریال و پایین آمدن آتش گروهی از افراد انتقادناپذیر، درد دلی نوشتم تا کلاه خودمان را قاضی کنیم که حق با کیست و آیا در این سریال قصوری صورت گرفته است یا خیر؟
سریال در حاشیه با مضمونی پزشکی و با پرداختن به مباحث گرفتن زیرمیزی و تخلفات جامعه پزشکی به روی آنتن صدا و سیما رفت. متاسفانه اكثر ما عادت کردهایم که چشمبسته دست به روی گوشهای خود گذاشته و بدون این که تحمل کنیم، تا شاید در آینده ثابت شود که ما اشتباه تصور کردهایم، حمله کنیم و فریاد بزنیم و با قلمی تیز، طرف مقابل را آماج حملات نیش و کنایهدار خود قرار دهیم. این موضوع نیز در قسمتهای نخستین سریال کاملاً مشهود بود و جامعهي منتقدین بدون در نظر گرفتن آیندهي داستان و حتی نگاهی به نقش پزشک دلسوز ماجرا "دکتر صحرایی" که تمام تلاش خود را برای نشان دادن پزشک خوب میکرد، از همان ابتدا لب به شکوه گشودند.
واقعیت امر آن است که اوضاع و احوال اخلاقی جامعه پزشکی آنچنان که این افراد میگویند، گلستان هم نیست! هر چند دکتر هاشمی وزیر بهداشت دولت تدبیر و امید را میتوان از تأثیرگذارترین افراد در صحنه سلامت دانست و تلاشهای وی تا به امروز تا حدودي منجر به آسایش بیماران و آرامش همراهان بیمار گردیده، لیکن با تمام این تفاسیر هنوز هم افرادی سودجو پیدا میشوند که با تخلفات خود این تلاشها را نادیده گرفته و چشمهي زلالی را که با زحمت جاری شده است، گلآلود کنند.
اما نكته اینجاست: آیا این پزشكان محترم تا به حال با خود اندیشیدهاند، زمانی که قوم لر همیشه در فیلمهای تلویزیونی، فردی بیسواد و سادهلوح نشان داده شده یا این که یک کارگر ساده معرفي ميشود، رگ غیرتشان متورم نمیشود و فریاد نمیزنند که باز هم به یک قومیت كشورمان توهین شده است؟ آن هم لرزبانانی که در میانشان علما، دانشمندان و بزرگان زیادی تاریخسازی کردهاند.
البته مهم نیست! ما دیگر با این قضایا کنار آمدهایم و فهمیدهایم که شاید صدای ما شنیده نمیشود، اما خوشحالیم حضور دولت اعتدال این میدان را باز کرده است که فارغ از جبههگیریهای تند که هدفی جز حاشیهسازی ندارند، همه میتوانند انتقاد کرده و نقد نمایند و حتی گاهی تیشه به ریشهای بزنند که نمونهي آن را در دوران مذاکرات بسیار مشاهده کردهایم. اما از همه اینها بگذریم، بایستی به این پزشکان معترض گفت: درست است سالها پیش پزشکانی بودند که تمام دغدغه آنها کمک به هم نوع بود و نمونه آن را نیز در استان خود زیاد دیدهایم و میتوان یادی از مرحوم دکتر "سيد محمدتقي" امامی کرد و یا حتی امروز نیز هستند دلسوزانی که فقط صادقانه چون دکتر سمیعی و بسیاری از خدمتگزاران حاضر در عرصه پزشکی تلاش میکنند.
اما عزیزان منتقد براستی تخلف وجود ندارد؟ چرا زمانی که چندین نوزاد در بیمارستانی به علت عفونت و نبود امکانات جان دادند و خانوادههای امیدوارشان ناامید شدند دم نزدید؟ چرا زمانی که پرستار همان بخش از واقعیت آن اتفاق و گفت و رییس آن قسمت برنتابید و ناراحت شد چیزی بر زبان نیاوردید؟ چرا زمانی که چندین بیمار، بینایی خود را از دست دادند فریاد برنیاوردید؟ چرا و هزاران پرسش دیگر که در دلهایمان باقی میماند.
نه منتقدان گرامی! ما خوبیها را میگوییم، چون امروزی که تلاش وزیر بهداشت را برای ساماندهی بخش سلامت عنوان میکنیم، اما قبول کنید برخی افراد چون شخصیتهای این سریال بیشتر به فکر جیبهای خود و کسب شهرت هستند تا خدمت به خلق خدا و حتی زمانی که از پزشکی سیر میشوند، به سمت پیمانکاری و تجارت میروند و اشتهای چند میلیاردی آنها با خوراک چند میلیونی سیر نمیشود!
یادمان باشد که حدیثی داریم با این عنوان که «هر کس جان انسانی را نجات دهد، گویی جان همه انسانهای روی زمین را نجات داده است.»
علیرضا میرزاوندی
* این مطلب در ویژهنامه روزنامه قدس (ضميمه لرستان) به تاريخ 8 ارديبهشت 94 منتشر شده است
دیدگاهها
راستش در حادثه ای که آذرماه 1381 منجر به شکستگی دومهره از ستون فقراتم شد، پس از عمل جراحی من قربانی علم و عمل یکی از پزشکان مشهور شهرمان شدم که منجر به 8 بارعمل جراحی شدم ودر پایان پای چپم فلج حسی شد و دوانگشت شست و بغلی پای چپم نیز قطع شد و دو بار بخاطر تشخیص نادرست جناب پزشک طی 18 روز تحت عمل جراحی نخاع قرار گرفتم.