پيشبرد اهداف و مقاصد شخصي برخي انسانها با رنگ عوض كردن و پرزدن به هر سمت و سويي همانند قاصدك يكي از غيراخلاقيترين روشهاي زندگي اجتماعي و سياسي است.
يك انسان شرافتمند تحت هيچ شرايطي حاضر نيست اعتقاد قلبي خود را معامله كرده و وارد بازيهاي كثيف و بده بستانهاي تعفنآور شود.
متاسفانه برخي اشخاص كه به كاربردن لفظ "هزارچهره" درخور شخصيت آنان است، جهت نيل به اهداف مالي، پست و مقام و منفعتهاي حزبي و جناحي، وارد بازيهايي ميشوند كه با باورهاي قلبيشان در تضاد كامل است.
تا آنجا كه ميشناسيم كم نيستند اشخاصي كه در دوران احمدينژاد اصولگراي سينهچاك بودند، اما به محض اعلام نتايج انتخابات خرداد 1392 براي آن كه به زعم خود جاي پائي در دولت جديد باز كنند، با تغيير موضعي 180 درجهاي در يك چشم برهم زدن رنگ عوض كرده و خود را اصلاحطلب محض معرفي ميكنند و يا برخي اگر تريبون و جايگاهي هم در اختيار گرفتهاند برخلاف توصيه اكيد مقام معظم رهبري مبني بر عدم تخريب دولتهاي گذشته خود را از منتقدان جدي دولت گذشته معرفي ميكنند.
در نقطهي مقابل آن نيز بسيارند كساني كه در دوران حاكميت اصلاحطالبان خود را از عناصر خط اول و تصميم گيرندگان آن دوران ميدانستند اما وقتي در انتخابات به اصطلاح پاي چراغ را براي خود تاريك ديدند نه فقط به اردوگاه اصولگرايان رأي داده باشند بلكه تا قبول مسووليت در ستادهاي تبليغاتي و تصميمسازي براي برخي كانديداهاي مدعي اصولگرايي هم پيش رفتند و بعضاً مسووليتهائي را در حاكميت اصولگرايان تصاحب كردند.
اين كه افرادي با تغيير باورها و اعتقاداتي كه در يك دوره چهارساله مجلس و يا رياست جمهوري با آن زيستهاند به چه منافعي دست پيدا ميكنند تا حدودي بر ما پوشيده است، ولي قطعاً هر چه دراين بازي ننگين عايد شود، در بلندمدت اين افراد را دچار انزوا و پوچي خواهد كرد.
اين كه برخي افراد جامعه نقاب به چهره زده وخود واقعيشان را مدتي پنهان ميكنند و براي رسيدن به نان و نوايي،حزب باد ميشوند، بسيار آزاردهنده و با شأن و منزلت يك انسان آگاه، فهيم و با كرامت در تضاد است.
زندگي پر تناقض افراد هزار چهره، گر چه ممكن است در كوتاه مدت با موقعيتهاي نان و آبداري مواجه شود، اما در گذر زمان چهرهي واقعي شأن رو شده و از جانب جامعه و جريانهاي سياسي طرد خواهند شد.
چه زيبا گفتهاند كه «هر چه در زندگي متظاهرتر باشي، معذبتر خواهي بود».
از آنجا كه همه سردمداران جريانهاي سياسي هويت واقعي چنين افرادي راكه قاصدكوار تغيير موضع ميدهند ميشناسند، لذا نشست و برخاست افراد هزار چهره با برخي مسوولان علامت سؤال بزرگي را در ذهن مردم ايجاد ميكند.
اگر امروز نگاهي به دور و برمان بياندازيم، از اين قبيل نان به نرخ روزخورها زياد ميبينيم، اما چه كسي بايد راه را بر اين فرصتطلبان سودجو ببندد؟ اين سؤالي است كه حداقل اين قسمت از پاسخش را ميدانيم كه با نوشتنمان، آنها كه بايد اين كار را بكنند را آگاه كرديم و از اينجا به بعد، تصميمگيري در اين خصوص با آنهاست!
اميدواريم روزي فرا برسد كه هيچ انسان آزادهاي جهت نيل به اهداف مالي و شغلي و رسيدن به جايگاهي، به باورهاي قلبي خود پشت پا نزده و استوار و پا بر جا بر روي اعتقاد قلبي خويش وفادار بماند.
اما مد نظر نگارنده در اين مجيزه كوتاه آن است كه جريانهاي معتقد و مقيد به آرمانهاي نظام (اصولگرايان و اصلاحطلبان به معناي واقعي كلمه) بايد به اين نكته حساس و مهم توجه داشته باشند كه چون انسانهاي هزارچهره به اصول و چارچوبهاي تفكر سياسي ادعائي خود پايبندي نداشته و صرفاً به دنبال نان و نوائي براي خود بوده و منافع خود را دنبال ميكنند، هيچگاه تكيهگاه محكم و قابل اعتمادي براي هيچكدام ازجريانهاي سياسي درون نظام نبوده بلكه در ايجاد اختلافات و چند دستگيها و عدم پيشرفت امور، انگشت اشاره به سوي اينگونه افراد است.
به همين جهت ميداندار كردن اين افراد جز مأيوس و بدبين كردن مردم ثمري نخواهد داشت. نهايتاً اين كه به عقيده نگارنده اين سطور، هر كس با همه جريانهاست در اصل با هيچ كدام نيست.
منبع: نشريه بالاگريوه
دیدگاهها