چندي پیش اطلاع یافتم که یکی از اقوام به علت تصادف و شکستگی استخوان دست در بیمارستان بستری است.
به محض شنیدن اين خبر برای عیادت وي راهی يكي از بیمارستانهاي خرمآباد شدم و این بنده خدا را در حالی زار و نزار دیدم.
به رسم سنت، حال و احوالپرسی شروع شد و قضیه تصادف را جويا شدم تا رسیدیم به گلایههای شدید او از وضعیت رسیدگی به حالش مخصوصاً برای عمل جراحی که قرار بوده روی دستش انجام شود ولی 4 روز متوالی است انجام نمیشود!
سپس شروع کرد به شرح قضیه و این که از صبح زود به امید عمل جراحی و پایان درد بیامان استخوان وارد اتاق عمل ارتوپدی میشود و آخر وقت ساعت 2 بدون این که کوچکترین توجهی به او شود از اتاق بیرونش میآورند.
بعد از آن گفت که در روز چهارم به علت اعتراض شدید به مسوولان اتاق عمل، متوجه شدم که عمل جراحی انجام نمیشود مگر این که حضوراً به مطب پزشکی جراح مورد نظر رفته مبلغی پول پرداخت شود! ابتدا باور نکردم و گفتم که شاید به علت بدی حال و روزش دارد هزیان میگوید اما پس از پیگیریهای مستمر و صحبت با مسوولان اتاق عمل امر مشتبه شده از واقعیت موضوع اطلاع یافتیم.
حال بگذریم که همان روز بعدازظهر وي با پرداخت مبلغی به آن پزشک مورد جراحی قرار گرفت و اکنون نیز حالش رو به بهود است اما موضوع این است که چرا باید این مسأله در بین برخی پزشکان وجود داشته باشد، آن هم طیفی که از لحاظ مالی جز طبقه بالای جامعه هستند و نسبت به بقیه طبقات جامعه در سطح مقبولی از رفاه ميباشند؟
این قصهی پرغصه گر چه در میان برخی پزشکان و متخصصین زنان و زایمان و جراحیهای زیبایی در بیان اشاره شده است و مواردی متعدد دیده شده كه جای تاسف بسیار برای برخي حاضران در صف اين قشر از نخبگان كشور دارد.
اما آیا در اين میان، مقصر پزشک است یا بیمار و یا در نهایت نهادهای نظارتی و بالاسری مجموعه بهداشت و درمان؟ اگر بخواهیم به صورت صادقانه و بدون حب و بغض صبحت کنیم باید گفت که هر سه مورد در به وجود آمدن این پدیده و نامبارک نقش دارند، گر چه هر کدام به اندازهای در پیدایش آن تاثیر دارند، اما در این بين نقش نهادهای اجرایی و نظارتی بهداشت و درمان و شخص پزشک قطعاً از مردم بیشتر است.
وقتی که پای صحبت برخی از متخصصان پزشکی استان نشستم، آنها از عدم توجيه کافی توسط علوم پزشکی و وزارت بهداشت و درمان، از آنها گلایه بسیار داشتند و همچنین در برخي موارد، پای بیمههای درمانی را نیز به بیان میکشیدند و از کمکاری آنها مینالیدند.
در بخش دیگر از دیدگاهها، عدم درآمد کافی با توجه به سن و سال پزشكان و این که در 40 سالگی وارد بازار کار شدهاند به عنوان یکی از دلایل اصلی به وجود آمدن زیرمیزی مطرح ميشود که دلیل آن هم گرايش به همان مادیات است. اشخاص طماع و حریص را برای جمعآوری مال بیشتر به این سمت سوق میدهند و از آن طرف هم به دلیل ضعف نهادهای نظارتی و عدم آگاهی فرد رشوهدهنده از حقوق اجتماعی خود، چرخهي به وجود آمدن پدیده زشت اما رایج این زيرميزي بگيري را رواج ميدهد.
عدم آگاهی افرادي هم كه از كار پزشكان خطاكار تمکین میکنند باعث ميشوند و عدم مطالبهگري آنها كه باعث رواج اين فرهنگ ميشود، اميدي به از بین رفتن این پدیده ناشايست نباشد، چرا که وقتی در یک جامعه افراد پرسشگر نباشند، قطعاً مسوولان نيز پاسخگو نیستند. زماني از این رابطهي دو طرفه صدایی بلند نشود و اعتراض و فریادي شنيده نشود، قطعاً نهادهای نظارتی بالاتر نیز اعمال کنترل و دخالت نخواهند کرد.
به نظر نگارنده این سطور، پدیدهی زیرمیزیبگيري برخي پزشكان حاصل ائتلاف ناخواسته و نانوشتهی بین پزشک، بیمار و نهادهای نظارتی و اجرایی وزارت بهداشت و درمان است که هر کدام با درجهی قصور متفاوت به آن دامن میزنند. لذا چنانچه شرایطی پیش بیاید و پزشکی درخواست زیرمیزی بدهد، فرد بیمار نباید تمکین کند و باید با سماجت پیگیر موضوع شده و با معرفي وي به نهادهای بالادستی علوم پزشکی، زمینه نظارت این نهادها بر كار پزشکان را فراهم كند تا شاید با این اوصاف بتوان تا حدود زیادی زنجیره نامیمون سه طرفه زيرميزي را از هم گسست و بدان پایان داد.
به امید روزی که بیماران ما بیش از تحمل رنج بیماری و هزینههای سرسامآور بهداشت و درمان، رنج دیگری از جمله اجبار به پرداخت زیرمیزی به برخي پزشكان وظيفهنشناس را نداشته باشند و ما نيز بتوانیم این ناهنجاری اجتماعی را برچیده و از بین ببریم.
نام محفوظ
دیدگاهها
و پزشکان هم اسم زیرکانه ای جایگزین واژه زیرمیزی کرده اند و ان هم "حق ویزیت"هست.
این حرکات شرم آور مایه ننگ جامعه پزشکی هست.
آن هم جامعه ای که ادعای کلاس و فرهنگشان گوش عالم را کر کرده است