وقتی پروژهای زیرساختی (از هر نوعی که باشد) به بخش خصوصی واگذار میشود ابتدا بایستی اهلیت و صلاحیت فنی و مدیریتی آن بخش سنجیده شود و سپس، واگذاری صورت گیرد.
فرض کنید الان به یکباره میگوییم یک هتل باید به یک شخص جدیدی (بخش خصوصی) واگذار شود که هیچگونه تجربهای و تخصصی در زمینهی مدیریت هتلداری و مالکیت هتلداری ندارد.
یا اینکه در زمینهی دیگر کارخانجات به یکباره بگوییم فلان کارخانه باید به فلان شخص واگذار شود که هیچگونه تجربهای در کارخانهداری و مدیریت کارخانه و فعالیتهای مرتبط با آن کارخانه ندارد.
اینکه بگوییم فلان شخص فلان قیمت پایین یا پایینترین قیمت پیشنهادی را ارائه کرده است برای واگذاری کفایت نمیکند زیرا باید اهلیت و صلاحیت فنی و مدیریتی طرف مقابل هم لحاظ و سنجیده و ارزیابی بشود.
این یک قاعده ساده و مسلم و بدیهی است که وقتی کار به اهلش و کار به کاردان و کار به خبرهی کار واگذار نشود خود به خود، بعد از مدتی شاهد کاهش بهرهوری و کارآمدی و ورشکستگی و رکود خواهیم شد که نتیجهاش افزایش بیکاری و گستردهشدن فقر و سایر پیامدهای منفی اجتماعی و اقتصادی است.
این نکته که مدام فلان تعداد از پروژهها را به بخش خصوصی واگذار کنیم یک هنر و یک شاهکار مدیریتی نیست بلکه مهمتر آن است که به چه کسی یا چه کسانی واگذار کردهایم یا واگذار میکنیم؟
آیا شخصی که فلان پروژه را تحویل گرفته است خبرهی کار و اهل آن کار و باتجربه در حوزه فعالیت آن پروژه است؟
کیفیت واگذاری پروژهها مهمترین از تعداد و عدد و کمیت واگذاریهاست.
شهرام شرفی/ روزنامهنگار