در حاشیه شهر خرمآباد و در قسمت جنوبی دریاچه کیو، میدان محقّر و کوچکی قرار دارد که به نام زندهیاد علیمحمد ساکی شهردار اسبق این شهر نامگذاری شده است.
این در حالی است که شرح و توصیف خدمات و اقدامات این چهرهي دلسوز و خدمتگزار، میدانی بس فراختر و وسیعتر میطلبد!
البته مطالعه احوال و روحیات مرحوم علیمحمد ساکی به خوبی آشکار خواهد ساخت که وی در زمان حیات خود به هیچ وجه به دنبال این نوع پاسداشتها و تجلیلها نبوده است، چه رسد به امروز که روح ارجمند و شریفش در نزد پروردگار جهانیان روزی میخورد.
با این حال، عقل و انصاف حکم میکند که بزرگان و خدمتگزاران یک جامعه به خاطر نقش اساسی و تعین کنندهای که در پیشبرد امور و ترقی جامعه خود دارند، همواره مورد تقدیر و تکریم مسوولان و سایر قشرهای مردم قرار بگیرند. این اقدام دست کم این فایده را خواهد داشت که جوانان و آیندهسازان یک مملکت انگیزه و علاقه بیشتری برای خدمت به همنوعان و هموطنان خود پیدا میکنند.
البته از حق نباید گذشت که نامگذاری این میدان به نام شادروان علیمحمد ساکی در دوره جمهوری اسلامی و به همّت اعضای دومین دوره شورای اسلامي شهر خرمآباد صورت گرفته است، و گرنه در دوره رژیم سابق از همین مقدار تجلیل و قدرشناسی مختصر، در حق این شخصیت وارسته و فرزانه نیز دریغ شده بود.
با این حال و به مصداق عبارت «الاکرامُ بِالاتمام» بهتر بود یادبود و مکانی مناسبتر و برازندهتر به این منظور اختصاص مییافت.
از بدو تشکیل شهرداری خرمآباد در سال 1303 تا به حال، بيش از 65 نفر، شهردار، سرپرست و كفيل برای شهرداری خرمآباد تعیین شده و بر سر کار آمدهاند، اما بدون آن که بخواهیم خدمات و زحمات شهرداران پیش و پس از زندهیاد علیمحمد ساکی را نادیده بگیریم، باید گفت که این شهر تا پیش از قبول مسوولیتِ ایشان، در شمار شهرهای حاشیهای و کماهمیت کشور قرار داشت.
در آن هنگام کسی که وارد خرمآباد میشد، به دلیل مبادی ورودی تنگ و پر پیچ و خم این شهر هیچ نمیدانست که چگونه به یکباره وارد یک درهي محصور، با تعدادی ساختمان تجاری و مسکونی که نام شهر بر آن گذاشتهاند شده است. از این نظر شهر خرمآباد در آن دوره بیشتر به بعضی از شهرهای قرون وسطایی شبیه بود.
در پی انتصاب مرحوم ساکی به عنوان شهردار خرم آباد به سال 1350، وی از همان ابتدا عوامل انسانی و ماشینآلات و تجهیزات راهسازی و شهرسازی مورد نیاز خود را در سطحی وسیع و گسترده به کار گرفت و همزمان در همه جای شهر طرحهای عمرانی و شهرسازی بسیاری را با پشتکار و جدیت فراوان به اجرا گذارد.
بنابراین مبادی ورودیِ سنگی و صخرهای شهر تعریض و سامان بخشیده شدند. گرداگرد شهر کمربند و فضای سبز کشیده شد. دریاچه و پارک معروف کیو و پارکهای متعدد طراحی و ساخته شدند. مهمانسرا، هتل، کتابخانه، مراکز فرهنگی، رفاهی، تربیتی و ورزشی بسیاری تاسیس شدند. میدانها و خیابانهای جدید احداث شدند، یک حمام قدیمی به یک باب چایخانه سنتی بسیار زیبا تبدیل شد. کاروانسرای متروک شهر به صورت یک بازار خریدِ با نشاط و فعال در جوار ميدان بزرگ پشت بازار درآمد. به ابتكار وي بازارچههاي مختلفي در 3 نقطه جنوب(بارفروشي)، مركز(بازار روز) و شمال شهر(بازارچه) خرمآباد تأسيس شد. غسالخانه قدیمی و گِلی شهر تخریب و تجدید بنا شد.(به نقل از وبلاگ آقاي بهرام سلاحورزي)
به این ترتیب شهر محروم، کوچک و کماهمیت خرمآباد در پایان دوره مسوولیت شادروان علیمحمد ساکی در سال 1356 به هیأت یک شهر مدرن، زیبا و سرسبز درآمد و یک بار نیز به عنوان شهر نمونه در سطح کشور شناخته شد.
از آن زمان، این انسان والا و سختکوش و خودساخته در نزد مردم شهر، عزیز و محبوب دانسته شد و تا امروز که بيش از 2 دهه از زمان وفات وی میگذرد، همچنان و با عزت و احترام از او یاد میشود.
رضا جایدری روزنامهنگار جوان و پرکار خرمآبادی در باره مرحوم ساكي در وبلاگ خود نوشته است: «او را هرگز نديدهام اما هميشه وصف وجود پربركتش را از ديگران شنيده و يا از طريق خدماتش احساس كردهام».
زندهیاد ساکی در طول دوران پربار و درخشان خدمت خود به فکر اندوختن مال و سوءاستفاده از موقعیتهای شغلی نبود. وی در گزارشی تحت عنوان «هفت سال خدمت در شهر خرمآباد» با سربلندی و شجاعت بسیار اعلام میکند: «اگر روزی بمیرم برای من و فرزندانم این افتخار بسنده است که دیناری مدیون افراد و بیتالمال نبودهام».
نقل است که مرحوم ساکی در پایان دوران مسوولیت خود در شهرداری خرمآباد، هنگامی که صورتجلسه تحویل اسناد و مدارک مربوط به شهرداری را امضا میکند، در انتها خودنویس طلایی خود را که ظاهراً یک شرکت راهسازی- در زمان مسوولیتش در شهرداری- به وی هدیه کرده است، روی میز قرار ميدهد! در این موقع کارمندی که اسناد مورد نظر را تحویل میگیرد خطاب به وی میگوید: «آقای ساكي خودنویستان جا ماند»، و او در پاسخ میگوید: «میدانم! من ديگر شهردار نيستم. خودنویس مال شهردار خرمآباد است، نه علیمحمد ساکی».
البته مرحوم ساکی در طول دوران خدمت خود از سوی تعدادی افراد زیادهخواه و سودجو و به تعبیر امروزیها رانتخوار، اذیت و آزار فراوان دید، اما آنها نتوانستند در عزم و ارادهي وی در راه انجام ماموریتها وظایف محوله خلل چندانی به وجود بیاورند، با این حال وی در ایام بازنشستگی و در اواخر عمر به خاطر بعضی ناسپاسیها و قدرناشناسیها قدری دلگیر و آزردهخاطر شد.
لازم به ذکر است که تلاشها و فعالیتهای آن مرحوم به هیچ وجه محدود و منحصر به امور اجرایی و عمرانی نبود، بلکه وی به گواهی آثاری که چاپ و منتشر کرده است، در زمرهي اصحاب فرهنگ و اهل قلم قرار داشته و شخصیتی آگاه و فرزانه به شمار میرفته که در کار تالیف، ترجمه و تصحیح متون قدیمه آثار و مکتوبات وزین و درخور توجهی از خود به جا گذاشته است، به طوری که این آثار هماکنون از سوی پژوهشگران و نویسندگان جوان لرستانی و سایر مناطق کشور به عنوان منابع و مآخذ معتبر مورد استفاده قرار میگیرند.
استاد ایرج کاظمی، نویسنده، استاد دانشگاه و محقق برجسته لرستانی که مدتها همکار فرهنگی و یار گرمابه و گلستان شادروان علیمحمد ساکی بوده، درباره شأن فرهنگی و وجههي علمی وی میگوید: «او دریایی از معرفت و آگاهی را با خود همراه ساخته و اعتبار و خلاقیتها و تداوم اندیشهاش جایگاهی رفیع در حوزه علم و تحقیق برایش به وجود آورده بود».
بر این اساس آثار قلمی و مکتوب مرحوم علیمحمد ساکی به طور عمده از این قرار هستند:
1- جغرافیای تاریخی و تاریخ لرستان (تالیف)
2- سالنامه دبیرستان بهار(تالیف)
3- سفرنامه سر بی دوراند (ترجمه)
4- سفرنامه ویلسن (ترجمه)
5- سفرنامه فریا استارک (ترجمه)
6- زندگی کریمخان زند (ترجمه)
7- گلشن مراد (تصحیح)
8- مقالات تحقیقی و انتقادی.
وي در دهه 60 به کارهای تحقیقی و پژوهشی روی آورد تا این که سرانجام در 22 خرداد سال 1373، به دلیل بیماری ناشی از فشار کار زیاد و سکته مغزی چشم از جهان فروبست و به جوار رحمت حق شتافت.
روحش شاد و یادش گرامی باد.
مسعود يوسفي / تهران
* توضيح: این مطلب در هفتهنامه تبلور اندیشه مورخه ۲۸ آذر ۸۸ چاپ شده است.
2 سروده از استاد رمضان پرورده در سوگ زندهنام علیمحمد ساکی شهردار اسبق خرمآباد:
سـرو گلزار ادب ای بلبل هـر انـجمـن ای غریب دردمنـدم سر برون آر از کفـن
دیدهی اهل قلم لعل از لبت میجویـد پس چرا در بزمشان دیگر نمیگویی سخن؟
چشمهی چشم من از خونابه چون جیحون شده داغ هجرانت مغیلان گشته است بر پای من
ابـر غم بر آسمـان دیدهام مـأوا گرفت بحر خون جاری شده از دیدهی مام وطن
رفت از این دار فنا آن باغبان غنچهها سوی اردوی بقا چون عطر خوشبوی سمن
مرغ خوشخوان ادب آن عندلیب نغمهگو عاقبت مست و غزلخوان پر زد از طرف چمن
از غمت ای سرو پر آوازهی شیرینسخن سینهام چون مادری از هم دریده پیرهن
کلک من نای نوشتن را ندارد ای دریغ ورنه صدها مثنوی گویم از آن مشک ختن
****
ای گل افسردهحالم رفتنت بهر چه بود؟ بلبل بشکستهبـالم رفتنت بهر چه بود؟
رنـج بردن بیکران از سـوز دردی جانگداز ای مه شیرنجمالم رفتنت بهر چه بود؟
دیدگاهها
پیشنهاد این وبلاگ به اهلقلم و بهخصوص وبلاگ نویسان و مدیران سایتها این است که روز دوشنبه و سهشنبه 18 و 19 خرداد هر یک از ما با انتشار مطلبی از این مرد بزرگ یاد کنیم.
شاعران با شعرشان؛ عکاسان با انتشار تصاویری از ایشان و یا خدماتش و خلاصه هر یک بهنوبه خود این روز را گرامی بداریم و پستی را به ایشان اختصاص دهیم. مشارکت ما می تواند حتی شامل انتشار یک عکس از ایشان باشد.
امیدوارم همه دوستان در این امر مشارکت نموده و قدرشناسی خود را نسبت به مسئولین خدوم شهرمان اعلام کنیم.
شاید این موضوع پیوند دیگری باشد بین جامعه مجازی و وبلاگنویسی، که مدتی است به حالت رکود در آمده و حال و هوای سابق را ندارد.