روی جلد کتاب "رضاخان و جنگهای لرستان" گردآوری آقای "ماشاءالله بیرانوند" آمده است: «نقش فرماندهان رضاخان سردار سپه در سرکوبی عشایر».
نکتهای که در ابتدا قابل تأمل مینماید این است که آیا آقای بیرانوند به عنوان يكي از اعضاي جامعهی عشایری لرستان، تا چه اندازه بیطرفی را به عنوان گردآورنده اثر رعایت نموده و مغرضانه به نوشتن نپرداخته است؟ بهویژه در بحث درگیری عشایر لرستان با قوای رضاشاه.
آیا مؤلف دلیل سرکوب شدن را به درستی و روشنی میداند که چرا قوای حکومت مرکزی مجبور به سرکوب شدند؟
آقای "غلامحسین قراگوزلو" در کتاب "جنگهای لرستان، تهران، 1383" با ذكر تاریخچهای کوتاه از تشکیل قوای نظامی قزاق، ژاندارم و ارتش جدید و ... کتاب را آغاز میکند. در ادامه به شروع سربازگیری و اعزام سربازان و نیروی نظامی به نواحی غربی کشور برای سرکوب «ناآرامیها و تثبیت قدرت مرکزی در لرستان» سخن میرانَد.
آقای بیرانوند بر روي جلد اثرشان آوردهاند: «نقش فرماندهان رضاخان سردار سپه در سرکوبی عشایر»؛ اما آقای قراگوزلو آوردهاند: «... اعزام سربازان به نواحی غربی کشور برای سرکوبی ناآرامیها و تثبیت قدرت مرکزی در لرستان...».
گردآورندهی کتاب "رضاخان و جنگهای لرستان" تا چه اندازه اوضاع آن زمان ایران را در نظر گرفته است؟ نگارنده به عنوان یک نویسنده که شرف قلم را بر هر چیز برتر میدانم به هیچ عنوان قصد طرفداری یا تخریب پهلوی اول را ندارم، اما معتقدم که تاریخ را باید در زمان خودش خواند و نوشت.
باید پرسید: زمانی که رضا شاه حکومت را در دست گرفت ایران چه وضعیتی داشت؟ نیک میدانیم در آغاز حکومت رضاشاه ایران در چه اوضاع نابهسامانی قرار گرفته بود. از یک طرف هرج و مرج در نواحی مختلف ایران به گوش میرسید و از طرفی دیگر، ترکش جنگ جهانی که پای ایران را گرفته بود و پس از ویرانهای که از قاجار بر جای مانده بود، رضا شاه ایرانی سعي در ايجاد تغييراتي در بخشهاي مختلف نمود و پس از چند سال احداث و تأسیس دانشگاه تهران، ساماندهی ارتش، احداث جاده در تمام نقاط کشور از جمله لرستان، راهاندازی کارخانجات و ایجاد صنایع، ایجاد راهآهن، تأسیس رادیو در ایران، تأسیس بانک در ایران و ... در كنار بخشي از كارهاي بيتدبيرانهي وي نظير كشف حجاب و ... بخشی از نتایجی شدند که در آن دوران کشور ایران شاهدش بود.
نباید فراموش کنیم در آن دوران، ناآرامی مناطق مختلف کشور از شمال تا جنوب و از شرق تا غرب را فرا گرفته و امنیت از ایران به دليل فساد و بيتدبيري قاجاريه پر کشیده بود. افکار تجزیهطلبانه و جنبشهای مختلفی نيز در کشور در حال شکلگیری بودند.
در بیشتر شهرهای مختلف ایران، طایفهگری رنگ و بوی تندی داشت و در هر گوشهای دهها نفر به یاغیگری و راهزنی از مسافران و رهگذران مشغول بودند.
دربارهی برخي عشایر لرستان، نیاز است از که چشمها را شُست و از دریچهی نـو به آن وقایع نگریست. همانطور که میدانیم اکثر محققان تاریخ معاصر ایران، عصر رضاشاه را عصر پوستاندازی كشور و گذار ایران از سنت به مدرنیته و تجددخواهی میدانند. تغییرات وسیعی که کشور در آن دوران به خود میدید، به واقع حرکاتی قابل توجه بوده و سبب گردید که ایران از یک کشور عقب نگه داشته شده به سمت یک کشور در حال توسعه قدم بردارد.
در این میان، سیستم عدم تمرکزی که دولت مرکزی در پیش گرفته بود، باعث شد که تغییرات به سمت اکثر مناطق کشور سرازیر شود.
در این چنین شرایطی كه لرستان نیاز به نوعی آرامش و امنیت و تعامل مثبت با حکومت مرکزی برای جذب و جلب بودجه و این خدمات وسیع داشت، برخي از سران طوایف لرستان به مقابله با حکومت پرداخته و کار به جايی رسید که رضاشاه برای پایان بخشیدن به هرج و مرج و بازگشت امنیت به لرستان و تمامیت ارضی اقدام به اعزام فرماندهان و نیروهای نظامی کند که مبادا ایران تکهپاره شود.
به نظر میرسد پژوهشگران و نویسندگان تاریخ معاصر، باید برای ریشهیابی و تجزیه و تحلیل این اتفاقف از زاویهای جدید به آن روزها بنگرند و حاصل این جریان را برای لرستان مشخص کنند.
آری، دارو تلخ است اما نتیجهاش شیرین میباشد؛ آیا لرستان و دیگر مناطق و طوايف ایران، از این قضایا بهرهاي نبردند؟
ارسال کننده: امین ماسوری
دیدگاهها
از دبیران این دیار هستم که عمری را صرف تعلیم و تربیت نموده ام.
با خواندن این مطلب از آقای ماسوری خیلی خیلی لذت بردم.
رحمت بر آن کسی که تو را تربیت نموده است.
رضاشاه آن قهرمانی که آقای ماسوری تصور کرده اند نبوده و نیست، ایشان سنبل توسعه دست نشانده، علیه مردم و به نام مردم است.
از یکسو شیخ خزعل، از سویی دیگر پیشه وری، میرزا کوچک نسبت به لرستان ده ها برابر قدرتمندتر و مسلح تر از لرستان بودند با رهبرانی مشخص که در برابر قوای قدرتمند رضاشاه راه به جایی نبردند.
وقت آن است غرض ها و تعصب های خشک را کنار گذاشته و دست در دست همدیگر بگذاریم که ایران را همه با هم گلستان کنیم.
برخی اعمال ارتش رضا شاه در لرستان قابل دفاع نیست. اتفاقا اعمال ارتش در آن زمان را باید با قوانین همان زمان سنجید. طبق قوانین آن زمان بخشی از کارهای ارتش جنایت بوده.
این که گویا اوضاع ایران در زمان قاجاریه بسیار بد بوده و رضا شاه نوآوری های کرده دلیلی بر توجیح برخی کارهای خلاف قانون، خلاف اخلاق و خلاف شرف و حثیت انسانی که توسط نظامیان در آن زمان انجام شده نیست.
نتیجه گیری های نویسنده هم به باور من اشتباه است. حکومت ایران در زمان رضا شاه در مسیر توسعه و پیشرفت نبود. تمام شواهد نشان می دهد اگر متفقین به ایران حمله نمی کردند، حکومت رضا شاه با شورش های مردمی روبرو می شد.
مگر اصلا در آن زمان اندیشه های تجزیه طلبانه در لرستان وجود داشت؟ سالها است که روی جنبش جنگل و نهضت میرزا کوچک خان و نضهت های خیابانی و پسیان تحقیق می شود و هنوز که هنوز است مدعیان نتوانسته یک سند دال بر تجزیه طلب بودن آنها ارائه کنند.
این که رضا شاه رادیو درست کرده، جاده کشیده و کشور را مدرن کرده پس نظامیان او و ارتش تحت فرماندهی او حق داشتند هر کاری که دلشان خواست بکنند حرف سستی است.
استدلال های نویسنده چندان درست نیست. تمام شواهد نشان میدهد که ایران در زمان رضا شاه در مسیر توسعه نبود بلکه زیر چتر یک دیکتاتوری نظامی قرار گرفته بود. اگر حمله متفقین به ایران نبود حکومت رضا شاه با شورش های مردمی و یاکودتای نظامی روبرو می شد.
اساس حکومت روی مردم قرار گرفته. مردمی که سرکوب می شوند، اموالشان به غارت می رود، بزرگانشان تبعید می شوند یا کشته می شوند پایه مناسبی برای حکومت نیستند