چهل روز از غروب عَمر مردی میگذرد که تصویر انسانِ خوب را در مدت زندگی دنیوی نه چندان طولانیش به نمایش گذاشت.
همان انسان خوبی که آموختن الفبای فرزانگی و فرهیختگی را پیشه خود ساخت، و تمام عَمرش با صداقت سعی در آموختن اندوختهاش به دیگران نمود.
زندهیاد فاضل چنگیزیان همان مرد فاضلی است، که شخصیتش مصداق انسان خوب بود. هیچ صفتی برای مرد و زن بالاتر از خردمندی نیست. کسی که از خَرد برخودار است راه رستگاری برایش هموار بوده و هست. بر همین مبنا در این مجال از سه جهت به شرح حال فاضل چنگیزیان در قالب زندگينامه، پیشینه خانودگی و تاثیرات آن و آثار و تالیفات وي ميپردازيم:
فاضل چنگیزیان به سال 1335 خورشیدی در روستای اصلانشاه از توابع شهرستان الشتر دیده به جهان گشود. پس از اتمام تحصیلات ابتدای برای ادامه تحصیل راهی خرمآباد شد. در آنجا موفق به اخذ دیپلم در رشته طبیعی گردید. همین ایام بود که مرحوم چنگیزیان به خاطر هوش فراوان و استعداد خدادادی در زمرة طراحان جدول برای مطبوعات و کتیبههای جدول قرار گرفت.
او برای گذراندن دوران سربازی به کسوت سپاه دانش درآمد. شوق به تدریس و تعلیم او را وا داشت که به جد امر تعلیم را در همان زادگاه خود آغاز کند و منشاء تربیت نوجوان آن دیار شود. دیری نگذشت او در دانشگاه تهران در رشتة علوم سیاسی پذیرفته شد. این آغاز فصل جدیدی از زندگی مرحوم چنگیزیان بود. چنانچه که قبلاض گفتیم هوش و استعداد خدادادی او باعث شد در روزگار دانشجویی زبان انگلیسی را به خوبی بیاموزد. در هر همان زمان که اوایل پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی بود؛ به خاطر انقلاب فرهنگی دانشگاهها تعطیل شد او دوباره به زادگاه خود بازگشت و به امر تدریس در دبیرستانها پرداخت.
در همین چند سال تعطیلی دانشگاهها او علاوه بر تعلیم دانشآموزان، خود همچون شاگردی کوشا موفق به اخذ دیپلم در رشتههای تجربی، فرهنگ و ادب، اقتصاد و ریاضی و فیزیک شد. پس از بازگشایی دانشگاهها به تهران بازگشت و تحصیلات نیمه تمام خود را به اتمام رساند، اما عشق به تربیت جوانان در اوج ایام دفاع مقدس او را برای خدمت به زادگاهش بازگرداند.
آن زمان شهرستان الشتر بیشتر از دو دبیرستان نداشت. او در کلیه دورس رشتههای مختلف به تدریس میپرداخت که محصول آن دوران قبولی اکثری فارغالتحصیلان دیپلم در آزمون کنکور بود. به هر روی چنگیزیان به خاطر مطالعه فراوان، تسلط بر زبان انگلیسی و معلومات عمومی وجههای خاص در بین معلمان و دانشآموزان داشت.
همین امر از او معلمی دلسوز، خردمند و فرزانه ساخته بود تا اینکه در کسوت معلمی به افتخار بازنشستگی نائل آمد. اما او هیچگاه از تعلیم و دانشپژوهی تا آخرین لحظه عمرش بعد از 57 بهار فرو گذار نشد. غروب جانگداز 27 دیماه 1393 چهرهاش در نقاب خاک کشیده شد و دوستان تعلیم و تربیت را در سکوتی غمناک فرو بَرد.
***
فاضل چنگیزیان از نسلی است که تمام اجداش سرآمدان ادب در منطقه خود بودند. پدرش مرحوم هدایتاللهخان از صفای باطن، سخاوت و دستگیری از مستمندان شهرتی خاص داشت. او در ایام عمر خود به خاطر مصاحبت و مجالست با ادبا و بزرگان از جمله ملا محیالدین صالحی دست به گردآوری تمام آثار شعرای لرستان و کردستان تحت نام مجموعهای بنام «سیری در ادبیات لرستان و کردستان» زد که در نوع خود بی نظیر است.
مرحوم حسن خان، پدر مرحوم هدایتاللهخان چنگیزی که ریاست طایفه کولیوند و قلائی را برعهده داشت؛ مردی سیاست مدار، باهوش که خانهاش مامن علمای مبارزی از جمله نواب صفوی بود. در اوج مبارزات فدائیان اسلام شهید نواب صفوی مسافرتی به الشتر می کند و مهمان ایشان در روستای اصلانشاه می شود. به خاطر این که خطری شهید نواب صفوی را تهدید نکند او را به خانه پدر حجت الاسلام شیخ مهدی روشن در روستای سراب شیخعالی در دامنه کوهی که حد فاصل دو شهرستان الشتر و نورآباد است، میبرد و به مدت یک هفته ملاقاتهای بین نواب صفوی و مرحوم آیتالله شیخ فرجالله موموندی صورت میگیرد. گویا در آن زمان برای تهیه اسلحه و گرفتن اجازة اعدام سران ستم از علمای نجف، قصد این مسافرت بوده است.
باری خانواده پدری فاضل چنگیزیان همه اهل فضل دانش بودهاند. در این مجال فقط به ذکر نام آنها میپردازیم. ملامحمدتقی فرجالهی کولیوند، علیمحمد فرجالهی کولیوند، حاج نصرتالله صولتپور چنگیزی، صفر چنگیزی که سرودههای این در گذشتگان هم اکنون زینت بخش فرهنگ و ادب لرستان هستد. بارها در کتابهای همچون «نام آوران لرستان» تالیف زندهیاد محمدرضا والیزادهمعجزی، «سرود بادیه» و «یاران ورین» تالیف زنده یاد محیالدین صالحیكردستاني، «گلزار ادب لرستان» تالیف شادروان اسفندیار غضنفریامرايي از آثار فاخر و شرح حال این بزرگان سخن به میان آمده است.
***
دوران تحصیل در دانشگاه تهران و استفاده از کتابخانه غنی این دانشگاه و مصاحبت با بزرگانی چون ایرج افشار از مرحوم فاضل چنگیزیان انسانی فرهیخته ساخته بود. نگارنده در مباحثاتی که با ایشان داشتم نقلی از ایشان به یاد دارم که خالی از لطف نیست؛ و آن این که در ایام تعطیلی دانشگاهها و اوقات فراغت در مدت چهار سال 700 عنوان کتاب در حوزههای ادبیات، علوم سیاسی، علوم اجتماعی و تاریخ را به دقت مطالعه و خلاصهنویسی کرده بودند، اما آثار به جای مانده از او که به زیور طبع آراسته شدهاند عبارتند از: کلیات طالع بینی چینی؛ زندگینامه مشهورترین شاعران ایران؛ دنیای ضربالمثلهای فارسی/ انگلیسی و کاربرد آن؛ داروشناسی عمومی؛ اطلاعات عمومی نیلوفرانه.
وي اخیراً در این اواخر عمر در صدد تدوین فرهنگ لغت فارسی بود که دست پیک اجل او را برای همیشه از ادامه کار باز داشت. خداوند روحش را با بزرگان محشور کند.
ارسال کننده: مسعود فرجالهی / تهران
دیدگاهها
واگویه فضیلتهای فاضل نه در نای الکن این خودکار پژواک می یابد نه درفحوای این وجیزه
نوشته ات بدرقه تازیانه ها و ارجاعات نوستالژیک بود و مرا برد به اصلانشاه و دورهای دیروز
به آن سرسرای بزرگ ودرختان گردوی باوقارش که هر موسم برداشت آبادی و منطقه متنعم میشد از بر بابرکتشان
وآن باغ صبور روبرو و مردی که قداست چوخایش صحه می گذاشت بر نارونهای تمام منطقه
مردی بلندبالا که خلاصه ی خوبیهای خود بود،هدایت الله خان چنگیزی تجمیعی بی تکرار از علوم حوزه و دانشگاه بود
بزرگ قبیله ای که تاریخ میدانست و شاعر بود و خطاط و جامعه شناس
مصلحی به معنای واقعی و اصالتی منتشر
و فاضل فرزند عزیز ارشدش که حق سخاوت انتشار علمش برگردن تمام نسلهای بعد خویشش خواهد بود و هست
فاضل در دورانی تحصیل در دانشگاه تهران را تجربه کرد که جاده ها بسان امروز مهیای سفر نبودند و علم در اولویت عمومی نبود
مطبخ بی وقفه روشن و پرونق این خاندان به تمام میهمانان صلای آشنایی میداد و مرحومه حاجیه فردوس بزرگ بانوی این کرامت بود که خلعت خاضعانه اش تمام نوعروسان طایفه را نان و نوا داد
با آن منش مردانه و بی بدیلش
انسان بود و انسان ماند و ساعتهای جهان بر لحظه وفاتش کوک شدند و از حرکت باز ایستادند
همیشه اینچنین است ،تاریخ حیات اساطیر آنقدرادراک و اعراف ندارد که به تاریخ مردم عصرش بفهماند که این فرهیخته یگانه را غنیمت شمرید
همیشه اساطیر در فقرحضورشان نگاشته میشوند و تاریخ بعد از خویش را وادار به تکریم میکنند
نگاشتن از فاضل قریب پروردگار،بدون ذکر نام دیگر عزیزان این طایفه و دیگر طوایف تاریخ ساز لرستان میسر نیست
من اعتقاد دارم زمان روزی تمام آنچه را که دزدیده پس میاورد
با اینهمه غم در غم دوران چه بگویم
خالی شده اردو،زیاران چه بگویم
هرلحظه قیامت شده از یاد عزیزت
در موسم بی وقفه ی صوران چه بگویم
تغییر نمودست نظام رج تقویم
در هجمه ی گرما به زمستان چه بگویم
با ملجا قحطی و قضاوت چو اسیریم
از مردم دور از کرم خان چه بگویم
تا بوده اصالت ،لب تاریخ به مدحش
از فاضل اندیشه ی خانان چه بگویم
دردیست به نای گچ و چون، تخته نماندست
بی فاضلی جمع عیاران چه بگویم
از انجم *پروین*چو ندای *صفر*آید
در هیمنه ی سال پریشان چه بگویم
*سالار* تمام صور، ای یاد مقدس
بی فال *فرشته* ، فقیران چه بگویم
* سرتیپ* زهجرت غم آدینگیش نیست
از*عمه * و چشمان چو باران چه بگویم
چون اسم نکو از لب عدل تو گرفتیم
بی صحبت تو با شب تهران چه بگویم
برایت گریستم نه برای نبودنت..نه برای زود پریدنت..نه برای عمر کوتاه بودنت دربینمان...گریس تم برای تنهایی قلمی که سالها از تو برایمان میبایست بنویسد و بنویسد..برای تباری که چون تویی کمتر داشت...
قلم تو ، فانوس زندگی ماست تا بوده و تا هستیم ....
با سپاس از مسعود فرج الهی عزیز
خدا رحمتش كنه
اين چنگيزيان كه بازيگره با اين خونواده نسبتي داره؟
این طایفه خواهرزاده ی ما نورآبادیها هستند
عامل ارتباط بیشتر الشترو نورآبادن
در وصف فاضل چنگیزیان:
آنانی که وقتی هستند نیستند وقتی که نیستند هستند
شگفت انگیز ترین آدمهاازین دسته اند! در زمان بودشان چنان قدرتمند و با شکوه اند که ما نمیتوانیم حضورشان را دریابیم. اما وقتی که از پیش ما میروند نرم نرم آهسته آهسته درک میکنیم،باز میشناسیم، می فهمیم که آنان چه بودند، چه می گفتند و چه می خواستند. ما همیشه عاشق این آدمها هستیم . هزار حرف داریم برایشان ،ما وقتی در برابرشان قرار میگیریم قفل بر زبانمان میزنند،اختیار از ما سلب میشود، سکوت میکنیم و غرقه در حضور آنان مست میشویم و درست در زمانی که میروند یادمان می آید که چه حرفها داشتیم و نگفتیم.
بعضی ها همیشه هستند هرچند با ما نباشند...
روحش شاد ویادش گرامی باد.
با تشکر از جناب مسعود خان فرج الهی
و دلم سخت تپید برای لحظه هایی که خیلی زود دیر میشوند
حضرت شاملو قبلا همه چیز رو گفته (چون من مانند دوستان نادیده این صفحه توان سرودن ندارم)
*سرودی برای مرد روشن که به سایه رفت*
قناعت وار
تکیده بود
باریک وبلند
چون پیامی دشوار
در لغتی
با چشمانی
از سئوال و
عسل
و رخساری بر تافته
از حقیقت و
باد.
***
پیش از آن که خشم صاعقه خاکسترش کند
تسمه از گرده گاو ِ توفان کشیده بود.
بر پرت افتاده ترین راه ها
پوزار کشیده بود
رهگذری نا منتظر
که هر بیشه و
هر پل آوازش را می شناخت.
***
جاده ها با خاطره قدم های تو بیدار می مانند
که روز را پیشباز می رفتی،
هرچند
سپیده
تو را
از آن پیشتر دمید
که خروسان
بانگ سحر کنند.
***
مرغی در بال های یش شکفت
زنی در پستانهایش
باغی در درختش.
ما در عتاب تو
می شکوفیم
در شتابت
مادر کتاب تو می شکوفیم
در دفاع از لبخند تو
که یقین است و باور است.
دریا به جرعه یی که تواز چاه خورده ای حسادت می کند.
اولا وقتی لفظ همه رو استعمال میفرمایین یعنی اجتماع تمام ادبا از ازل تا ابد ، کلی که میخاد به تعداد تک تک عناصرش موجز بشه و این امکان نداره
درثانی مطلب مربوط به درگذشت عزیزیه و شرح احوالات سجلی ایشان بنظر شما میشه اسما و افکار دیگران رو که مورد خطابه ی این مقال نیستن رو در این رزومه اثر داد و مسموع دانست
ثالثا اگر عزیز دیگری چه در قید حیات چه در وصل ممات مد نظرتونه که ادیبه و خالق اثر،راجع بهش تحقیق کنید و مطلب بنویسید و برای سايت يافته ارسال بفرمایید
مطمئن باشید اگر مستند و مستدل و دارای ارجاعات مکتوب و روایی باشه حتما انتشار پیدا میکنه
رابعا غرضورزی مدنظر شما که به شخصیتی مجرب و غنی و قلمدار مانند جناب مسعود خان فرج الهی بعنوان کاتب این مطلب منتسب داشتید اصولا اینجا معنی نمیده
چه خوب بود جنابعالی با ذکر فاتحه ای برای این عزیز بناگاه کوچیده و آرزوی تکرار بزرگانی چون ایشون برای آتیه لرستان این خوانش رو به اختتام می بردید
سادسا یقین دارم شما هم فامیل و منتسب این خونواده این و مثل بنده وامدار بزرگیشون
پس قطره دریاست اگر با دریاست
اول؛ مغرض شما هستید که با نامعلوم کامنت مى گذارید
دوم؛ نگارنده بستگان درجه اول ایشان را گفتند اگر کسی دیگر شما میشانسید بفرمایید
سوم؛ حسادت عامل اصلی سقوط انسان از انسانیت خود است توصیه مى کنم مواظب باش
از این که با نقد یا تمجید مطلب من را مورد لطف قرار داده اید کمال سپاس را دارم. چند نکته عرض می کنم.
1. جناب مهرداد خان سوری با قلم شاعرانه که برخاسته از همان ژن ادیبانه موروثی ست به زیبایی بر غنایی نوشتة نارسایی حقیر چنان باری افزوده که بحق، حق مطلب را ادا کرده است.
2. اگر کسی اشکال کرده است؛ به هر جهت زایده ذهنی است که باید پاسخ داده شود. به هر روی بهتر است با نوشتن مطلبی کامل مشخص کند تا معایب بر همگان روشن شود؛ تا آن گاه مخاطب به قضاوت بنشیند.
3. آن چه که نوشته ام بر اساس یافته ها و تحقیقات من در یک دوره ده ساله مربوط به تاریخ ایلات و طوایف لرستان است؛ بخصوص مونوگرافی روستای اصلانشاه که موضوع پایان نامه ام در مقطع دانشگاهی است. انشالله در آینده نه چندان دور به زیور چاپ آراسته می شود.
4. برای غنای بیشتر این گونه مطالب دست همگان را می فشارم با سند و مدرک هر گونه مطلبی دارند واضح و مبرهن اعلام بدارند که با نام حقیقی آنان منتشر شود.
و صدای محترم سلسله ای بی انتهایی
خیلی دلتنگنیم
کاش بودی و می دیدی که سلمان، سامان، ساسان، پیمان و کامرانت د ر نبود تو غمگینند.
بابای عزیز تر از جانم همیشه یادت میکنیم و نامت در قلبمان حک شده و تا ابد یادت زنده است.
روحت شاد
آقای مسعود فرج الهی ممنون از کلام شیوایت
وحق مطلب اداءشود.
یادم می آید که وقت غنچه ها تنگ است ...درست مثل دل من برای تو...
با تشکر از تمام دوستانی که همیشه به ما لطف داشته اند...
آسمان شهر بابا تا ابد خاکستریست
قلب خاک از داغ بابا تا ابد آبستنیست
شهره ی غم درمیان شعرهای خوش بود
این ترنم تا ابد آهنگ یک بی باوریست
شعرهایم بوی رنج و درد و ماتم میدهد
بی تو بابا حرف من حرف شب و بی باوریست
.....................................................
پدرم ساده ترین آدم آبادی بود
پدرم پاکترین آینه ی پاکی بود
پدرم قافیه ی شعر و غزلهای قشنگ
پدرم نابترین مرد و دلش خاکی بود
روحش شاد و یادش گرامی باد
واقعا روزگار نامردی داریم
استاد فاضل چنگیزیان واقعا از بزرگواران شهرما که نه روزگارما بودن
چقد قلبم درد گرفت عکسشونو دیدم
انگار همین دیروز بود ساعت کلاس استاد همه شوق و ذوق دذشتیم
نثار روحشان صلوات
مرگ چنین خواجه نه کاری ست خرد
.
امشب صرفا برای پیدا کردن مطالبی پیرامون اقوام الشتر جستجویی در اینجا داشتم که به این مطالب ای ک توست شما در دسترس همه ی ما قرار داده شده برخوردم چند سالی که در مدرسه ی این روستا تحصیل میکردم همیشه در مسیر ما یه خانه باغی بود که در آن خانه گهگاهی نیمه باز بود و شنیده بودم که این خانه متعلق به خانواده ی چنگیزی هست و دوست داشتم در مورد این خانواده عزیز بیشتر بدانم ممنون که این اطلاعات رو برای ما جمع آوری کردید و در دسترس ما قرار دادید .