یافته، اولین پایگاه خبری دارای مجوز در لرستان

"حسام‌الدین ضیایی‌لرزاد" مورخ، محقق، معلم، عارف و شاعر لرستاني سال ۱۲۹۸ هجری شمسی در شهر خرم‌آباد به دنیا آمد.
حسام‌الدين ضياييپدرش مرحوم حاج شيخ عزیزالله ضیایی(وفات 1352) نخستین رئیس آموزش و پرورش(معارف) خرم‌آباد در سال‌هاي 1304 تا 1306 بود.
وي 2 اثر به نام‌های تاریخچه‌ی فرهنگ لرستان و وضعیت معارف خرم‌آباد داشت.
حسام دوران کودکی خود را در مکتب خانه‌ای که مرحوم ملا علی‌رضا زاهدی(وفات 1318) در محله‌ی پشت‌بازار دایر کرده و خود مکتب‌دار و معلم آن بود گذراند. با ورود نیروهای دولتی به فرماندهی اميرلشكر احمدآقا اميراحمدي امیرلشکر در آذر 1302 به خرم‌آباد و تشکیل مدرسه‌ی سپه و سپس دبستان پهلوی سابق، حسام نيز در آن‌جا به تحصیل مشغول شد.
وي سال ۱۳۱۰ به اخذ مدرک ششم ابتدايي نایل آمد. هنوز به سن ۱۸ سالگی نرسیده بود که به طور موقت در اداره‌ی معارف بدون دریافت مواجب استخدام شد. استخدام رسمی ایشان در اداره فرهنگ سال ۱۳۱۵ به زمان ریاست مرحوم محمد‌علی نصیریان بر می‌گردد که بیش‌تر در کادر اداری انجام وظیفه می‌نمود. همچنین سمت معاونت شیر و خورشید (هلال‌احمر) آن زمان را نیز عهده‌دار بود.
حسام ضيا مردی فاضل و محیط به تاریخ و فرهنگ لرستان بود و در این زمینه بسیار تعصب داشت. علاقه به مطالعه به خصوص در حوزه‌ی فرهنگ و تاریخ لرستان او را در کار جمع‌آوری کتب موفق نشان داده بود به طوری که یادداشت‌ها و مقالات فراوانی از وی به جای ماند.
وی عضو پیوسته‌ی انجمن ادب و قلم بود و مدیریت روزنامه‌ی محلی به نام ندای فرهنگ درسال ۱۳۳۰ را به عهده داشت. فعالیت آن مرحوم بیش‌تر در زمینه‌ی تاریخ و جغرافیای لرستان بود و در این زمینه تحقیقات و مطالعات فراوانی داشت به طوری که کتابخانه‌ی معتبری از خود به یادگار گذاشت.
 استاد ضيا از خط و انشای خوبی برخوردار و دارای ذوق قریحه‌ای شاعرانه بود از وی اشعار مختلفی که بیش‌تر در قالب غزل سروده شده به جای ماند است. از جمله مهم‌تر‌ین اشعار وی "دم‌تقه با مخمل‌کوه" به گویش لری است.
سرانجام وی ۲۱ مهر سال ۱۳۶۸ در خرم‌آباد دار فانی را وداع گفت در حالي كه بسياري از آثارش را مهياي انتشار مي‌كرد و دست اجل مهلت اين كار را به او نداد.. از استاد حسام ضيا 4 پسر به نام‌هاي محمدمهدي، قوام‌الدين(ضياء‌الدين)، محمود(بهمن) و نظام(علي‌اشرف) بر جاي ماند. محمود ضيايي‌لرزاد از پرآوازه‌ترين فوتباليست‌هاي لرستاني در دهه 50 و 60 به شمار مي‌رود.
نمونه اشعار مرحوم ضيايي:

زمستان

سراسیمه دد و دام بیابان           برای جستن قوتند ویلان

گرسنه در هوا پران عقابان        به‌سرعت در تلاش و صیدجویان

چمن از شدت سرما فسرده        شده همچون عروس شوی‌مرده

هوا ابری و تاردیده در سوز        کجاست آن آسمان انجم‌افروز؟

برودت سخت و مردم بی‌قرارند       به‌سوی خانه‌ها اندر فرارند

گریزان حوریان ماه‌رخسار         ز بازار و خیابانند بیزار

زمستانی نظیرش کس ندیده       ز قهرش بر لبم جانم رسیده

غبار غم گرفته روی مویم        جز ایزد این تآلم با که گویم؟

خدا آسان کند این فصل بر من          نگردد بی‌پدر نیلوفر من

عشق و علاقه‌ی او به این مرز و بوم به حدی بود که در یکی از قصیده‌ها به نام "سوگند" دست دعا به درگاه ایزد منان برمی‌دارد و عاشقانه چنین می‌سراید:

الهی به عشاق دل‌سوخته            ز حیرت نظر بر سما دوخته

به علم و به حلم و به شادی و غم           به فهم و ادراک و لوح و قلم

به ایمان مؤمن به اسلام مسلم            به احسان مکرم به درس معلم

به ختم رسل احمد بی‌قرین             به اثنی‌عشر به پیشوایان دین

به قرآن و عترت که از مصطفی           ودیعت به جا مانده در نزد ما

به کعبه به قدس و آتشکده            به هر قبله‌گاهی که بنیان شده

به یکتائی‌ات که نداری نظیر          تویی اکبر و جز تو نبود کبیر

قسم می‌دهم کردگارا ترا           حفاظت نما مرز و بوم مرا

سرافراز و آباد کن میهنم             به عزت رسان مردم کشورم

و در حالی که از ویرانی دژ تاريخي فلک‌الافلاک خرم‌آباد دلگیر است برای این اثر کهن نيز چنین می‌سراید:

سرکشیده به فلک ای دژ دیرینه لر              یادگار کهن و مفخر پیشینه لر

رو به ویرانی و بدبختی و خوارت بینم            منهدم قسمتی از کهنه‌حصارت بینم

از چه ایوان و در و کنگره‌ات بشکسته؟             ز چه رو خاک مذلت به تنت بنشسته؟

کو نگاران سیه‌چشم و پری‌رخسارت؟            کو تفنن‌گری ساقی خوش‌رفتارت؟

نشنوم از دف و چنگ تو نوایی خیزد            نه ز خم باده به مینای قدح می‌ریزد

چه‌چه بلبل و آواز هزارت چون شد          شاعرانه غزل و مدح و ثنایت چون شد؟

مسجد و ماذنه و مدرسه‌ات رفته زیاد         نه موذن، نه مدرس همگی رفته ز یاد

مخزن سیم و زر و لولو رخشان تو کو؟           گنج الماس و در و لعل بدخشان تو کو؟

کو غلامان و کنیزان سفید و سیه‌‌ات           یا که خودام نویدآور هر بوم و برت

فارسان و فرسانت به کجایند بگو؟          نعره‌ها، هلهله‌هایت به کجایند بگو؟

به چه سو جمع امیران و وزیران تو شد؟           چه طرف خیل خوانین و دبیران تو شد؟

آن همه عالم و عارف که ترا بود کجاست؟        آن همه سرکه به درگاه تو می‌سود کجاست؟

فلـکا از غم ویرانی تو دل‌خونم             لیلی‌ام باشی و از فرقت تو مجنونم

هر زمان می‌نگرم وضع پریشان تـــرا            اشک می‌بارم و افسرده شود حال مرا

چه دهم شرح از این بیش ز احوال تو من              بشکند نوک قلم، باد لسانم الکن

ناله بر‌خاست ز دژ گفت: که ای خواهانم            پیری و مرگ نموده است چنین پژمانم

لب فرو بند ضیایی که جهان جبار است              اوست بی‌عاطفه و خیره‌سر و غدار است

 

 از چپ: حسام‌الدين ضيايي و سيد احمد امامي
از چپ: حسام‌الدين ضيايي و سيد احمد امامي
 

 

دیدگاه‌ها  

#1 سعید 1393-07-21 12:54
دست میرزاد
نقل قول کردن
#2 امیر 1393-07-24 11:33
سلام
تشکر از خانم حاجی وند در خصوص تدوین مطلب بالا
چرا در پایگاه خبری یافته قسمت مشاهیر نامی از ایشان و پدرشان برده نشد
___________________________
يافته: سلام. بخش مشاهير در حال بررسي و تدوين است. به زودي شمار جديد به اين بخش اضافه مي‌شوند
نقل قول کردن
#3 امیر 1393-07-24 11:44
تشکر از نوستن مطلب بالا
نقل قول کردن
#4 امیر 1393-08-05 13:03
در مورد قسمت مشاهیرهرگونه مطلب یا عکس درمورد ایشان و پدرشان خواستید من در تختیار شما قرار میدهم.باتشکر
_____________________-
يافته: سپاس. لطفا به ايميل ما ارسال كنيد
نقل قول کردن

نوشتن دیدگاه

تذكر: نظرات حاوي توهين يا افترا به ديگران، مطابق قوانين مطبوعات منتشر نمي‌شوند

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

بازگشت به بالا