کنسرت استاد حسین علیزاده خوب بود. بعنی بعدش بیشتر به دلم نشست. درست وقتی که استاد علیاکبر شکارچی کنار حسین علیزاده نشست، تازه احساس کردم همان اتفاق خوبی است که منتظرش بودم.
استاد شکارچی با آن نوای آسمانی اش برایمان خواند. البته بعد از کنسرت و در نشست خبری خواند. لری بختیاری ميخواند. آن قدر شیرین که بند بند وجود را تکان میداد. کنسرت دیشب با این چاشنی فوقالعاده شد. دقیقاً نکتهای که میخواهم بگویم این است که دیشب نتوانستم با موسیقی اجرا شده ارتباط چندانی بگیرم.
گذشته از این که ما لرها «دنگ کردن» و آواز را بسیار دوست داریم و این کنسرت تنها سهنوازی بدون آواز بود، از سوی دیگر به جز یکی دو قسمت که استاد علیزاده گوشههایی از موسیفی لری را با سه تار نواخت نتواستم ارتباط کافی و موثر برقرار کنم. به نظرم در زمیننه موسیقی با آن که دستی بر آتش هم دارم اما از مخاطبان خاص هم شمرده نمیشوم و هنوز هم دلم برای دستگاهها و نغمههای شنیده شده ایرانی تنگ میشود و هنوز هم دلم میخواهد در هر کنسرتی آهنگهای اصیل و تکراری را حتما بشنوم. نوآوری به این معنا و بداهه نوازی را در موسیقی ایرانی چندان نمی پسندم و بالاخره این که تارنوازی استاد را دوست داشتم گرچه هنوز هم دلم برای کمانچه لری غش میرود.
مساله مهم این است که شهر من رویداد هنری کم دارد و دست مریزاد به اهالی برگزارکننده این دست برنامهها که گاهگاهی حال و هوای شهر را عوض می کنند با وجود تمام مشکلاتی که بر سر راه انجام این دست کارها هست.
به کنسرت که برگردیم باز هم اصولاً فکر میکنم با کمانچه ذهنم به بلوغ میرسد و روحم رها میشود. ای کاش در برگزاری کنسرتها تلاش شود تنها به آوردن موسیقی سنتی به مناطق اکتفا نشود و تلفیقی از موسیقی خود منطقه نیز در کنسرتها رونمایی شود یا دست کم استاد حاضر به این موضوع علاقه نشان دهد و بر اساس خواستههای مخاطبان نه چندان خاصش هم برنامهریزی کند.
خوب شد که استاد شکارچی آمدند و چه قدر برای بار چندم و چندم به ایشان افتخار کردم با آن نغمهی آسمانیشان که دل را گره میزد به غربت نمیدانم کجای آشناییمان. پایدار بمانید.
آتوسا رحمتي
دیدگاهها
به امید روزیکه یکی از دغدغه ی سرمایه داران استان ما دغدغه های فرهنگی اینگونه باشد.