قرار شد در ویسیان 20 دقیقهای توقف کنیم تا مردمی که از قبل با حاج ناصر فرید مدیر کل بنیاد حفظ آثار دفاع مقدس استان لرستان و سرپرست اکیپ هماهنگ کرده بودند، این دو شهید گمنام را زیارت کنند، البته چون دیر هماهنگ کرده بودند و وقت برنامهریزی برای مراسم بهتری نبود، توقفمان کوتاه بود و شهدا را در همان آمبولانس هلالاحمر زیارت کردند.
به روستای چمحیدر رسیدیم. مسوولین معمولان همه در ابتدای این آبادی کوچک جمع شده بودند، نیروی انتظامی، سپاه، بسیج، امام جمعه معمولان و ... طبق هماهنگیها گفته بودند که چند دقیقهای صبر کنیم تا دیگر افراد هم برسند.
ستون عظیمی از ماشینهایی که به استقبال این شهدا آمده بودند در جاده به چشم میخورد و چقدر این شهر یا بخش شهید دوست هستند(باور کنید من تا آن روز هیچ شناختی از مردم معمولان نداشتم، اما هر چه بود استقبالشان به نسبت شهرشان از شب گذشته که شهدا در خرمآباد بودند بیشتر و گرمتر بود، اصلاً همهشان آمده بودند).
شهدا را از آمبولانس به بالای خودروهای از پیش آماده شده برای حمل تابوتهای شهدا انتقال دادند و با آرامی وارد شهر معمولان شدند.
با دیدن حضور مردم دل گرم شدم، زن و مرد همهشان آمده بودند، تا چشمشان به تابوتها میافتاد اشک از چشمانشان جاری میشد.
شهدا را مردم به سپاه معمولان انتقال دادند، دم غروب شده بود و کمکم باید منتظر شنیدن اذان مغرب میشدیم، در حین ورود دستههای عزاداری دم گرفته بودند “ای اهل حرم میر و علمدار نیامد، علمدار نیامد ابوالفضل نیامد" و دسته دیگر جواب میداد "سقای حسین سید و سالار نیامد…." برای لحظاتی احساس میکردم که عصر تاسوعاست، با تمام وجودشان سینه میزدند و گریه میکردند.
برنامه این بود که نماز خوانده شود و بعد از نماز مغرب و عشاء ساعت 10 شب دعای کمیل قرائت شود و فردا صبح هم دعای ندبه و بعد به سمت تپه شهدایی که آماده شده بود برای خاکسپاری شهدای گمنام.
قبل از شروع دعای کمیل، حیات سپاه (حوزه مقاومت) خلوت شده بود، اهالی رفته بودند تا ساعت 10 بتوانند بیایدند برای خواندن دعای کمیل و در همین فاصله پاسدارها و سربازها فرصتی برایشان پیش آمده بود تا بتوانند با شهدا خلوت کنند.
دعای کمیل شروع شد، حیات هم پر شده بود، از این که بین آدمهایی بیریا بودم و با این صمیمیت دعا میخواندند خیلی خوشحال بودم و فرازهای دعای کمیل خیلی زیباتر از قبل برایم شده بود.
شب را در سپاه معمولان و کنار شهدا تا روز رساندیم،راستی کنار شهدا خوابیدن حس خوبی دارد.
صبح بعد از دعای ندبه که توسط مداحان معمولان خوانده شد،مراسم نماز شهدا و سان نظامی توسط نیروی انتظامی و سپاه برگزار شد. پیکر شهدا روی خودروها قرار گرفت و با حضور مردم تا تپه شهدا با نوحه خوانی تشیع شدند.
هر چه از مهماننوازی و شهید نوازی معمولان بگویم کم است.
به عنوان یه شخص که شاهد تلاشهای همه در امر این دو شهید گمنام بودم باید از همه تشکر کنم:
از دوستان خوبم در بنیاد حفظ آثار دفاع مقدس استان لرستان تشکر صمیمانهای میکنم به خاطر همراه کردن من با گروه شان.
از امام جمعه معمولان که واقعاً برای مردم این منطقه تلاش میکنه هم تشکر میکنم.
شهردار معمولان،جوانی بود که تماما در اختیار و پیگیر امور این شهدا بود و همین طور کل عوامل این شهرداری که زحمات زیادی کشیده بودند تا تشیع این شهدا به بهترین نحو انجام بگیره(دست تکتک شما رو میبوسم)
از سپاه معمولان (شخص فرماندهی، نیروهای تحت امر،سربازان وظیفه و بسیجیان عزیز) که سنگ تمام گذاشتند عرض خسته نباشید و خدا قوت دارم، ما میهمان این عزیزان بودیم که به حق بزرگی کردند. از نیرو ی انتظامی معمولان قدردانی صمیمانه میکنم هم راهنمایی و رانندگی و هم نیروی انتظامی.
و از تمام کسانی که زحمت کشیدن و آبروداری کردن . . . انشاءالله اجر همهتان با شهدا …
امير اميدنژاد
دیدگاهها