دوستى داشتيم كه مىگفت: «دنياى بدون دغدغه و نگرانى هم دنياى بىنمكى است! يك زندگى يكنواخت و بىتحرّك كه آدم زندگى كردنش هم نمىآيد!»
راستى آيا انسان حتماً بايد نگرانى داشته باشد؟ اصلاً چه چيزهايى ارزش نگران شدن دارند؟ سياست، علم، شغل، ازدواج ... كدام يك؟
وقتى كه اين موضوع را براى یادادشتی فرهنگی انتخاب كردیم و پاى صحبتهاى دانشجويان دانشگاههاى پلدختر، آزاد خرمآباد و بروجرد و شهيد چمران اهواز نشستیم، يواش يواش نگرانتر شديم. نگران از اينكه مبادا كسى نباشد كه نگرانىهاى دانشجويان را بشنود و اين همه شور و اميد و ميل به تحرّك و تغيير، به رخوت و سُستى و خداى ناكرده نااميدى تبديل شود.
نگران از اينكه نكند روزى بيايد كه دانشجوى ما نگرانى نداشته باشد. با هم مىخوانيم و بهتر بگوييم مىشنويم:
به نظر من به نگرانىهاى دانشجو از چند جهت مىتوان نگاه كرد كه ما 2 نظر عمده را اينجا ذكر مي كنيم:
1. از جهت مادّى كه نگرانىهايى مانند اشتغال و ازدواج را شامل مىشود.
2. از جهت معنوى كه اگر دانشجو هوشيار باشد، نگرانىهاى او بسيار عميق و ريشهدار خواهد بود.
در همين جهت اگر دانشجو غافل باشد، نگرانىهايش نيز آبكى و احساسى خواهد بود.
ما كسانى نيستيم كه از سر سيرى حرف بزنيم. جوانانى هستيم كه براى پرسشهاى بىشمارمان به دنبال جوابيم. نسل امروز با يك سرگشتگى مواجه است. جوان ما دنبال آرمان و ايدهاى جهانشمول مىگردد.
نگرانى اينجا است، شايد نسلهاى قبل با وعدهها بىهيچ چون و چرايى قانع مىشدند؛ امّا نسل امروز پرسشگرتر شده است و چيزي را تعبّدى را نمىپذيرد. نسل امروز با اين بينش به تحقق اهداف ائمّه معصومين(ع) يك قدم نزديكتر شده است.
خيل دانشجويان احساسى و فكرگريز! اين نگرانى من است. خيلى از دانشجويان نمىآيند بحث كنند و اهل فكر و بينش صحيح شوند. آنها سادهترين راه را انتخاب مىكنند و خود را دربست در اختيار يك جريان فكرى و سياسى قرار مىدهند، نتيجه آن هم كارهاى مقطعى و احساسى است و خلأ عظيم كار علمى.
يك مطلب علمى، يك بينش صحيح كار مىخواهد. ما كجا در دانشگاه آمدهايم اين فضا را ايجاد كنيم كه از دانشجويانمان كار علمى بخواهيم؟ تريبونهاى دانشگاه بايد براى بحثهاى علمى و نه احساسى همواره باز و آزاد باشد، امّا متأسفانه اين گونه نيست.
نگرانى اصلى من آينده ايران است. در اصل همه اين مشكلاتى كه دوستان من مطرح مىكنند، به آينده ايران بر مىگردد. اگر ايرانى خوب داشته باشيم، ايرانى كه آباد و آزاد و پاك باشد، به نظر من دانشجو هم موفق خواهد بود.
نگرانى از وضعيت آينده كارى، ازدواج و تأمين شغلى و اجتماعى و در يك كلام سرنوشت بعد از دانشگاه بزرگترين نگرانى يك دانشجو است.
نگرانى من اين است كه ما در دانشگاه نتوانيم آن طور كه بايد و شايد از فكر و ذهنمان استفاده كنيم و تمام همّ و غمّ ما به پاس كردن درسها با نمره 10 و 12 معطوف بشود.
چرا دانشجوى ما دنبال علم نيست و در پى از سَر وا كردن درسها است؟ الآن كار تحقيقاتى در دانشگاههاى ما نمىشود به خاطر همين است كه در اين كشور سدّ مىسازند ولى فرو مىريزد.
چرا در دانشگاهها به كار فرهنگى بها نمىدهند و در خيلى موارد هم اسباب دلسردى علاقهمندان را فراهم مىكنند. اگر دانشجو و دانشگاه ما به كارهاى فرهنگى بهاى بيشترى دهند، به ارتقاى سطح بينش دانشجويان كمك خواهد شد.
جوانان ما امروز دچار نوعى بىحالى و راحتطلبى شدهاند. من نگران اين هستم كه اين روحيه باعث شود جوانان ما دغدغههاى اصلى خود را فراموش كرده، خيلى ساده سراغ لذتهاى كاذب بروند.
امروز هر جوانى، براى موفقيت در زندگى مادّى و معنوى، به يك الگوى فكرى نياز دارد كه او را در تمام جوانب ارضا كند. متأسفانه چنين الگويى يافت نمىشود و اگر هم وجود داشته باشد، به جوان ما معرفى نشده است.
ناصر رومیانی
یافته- رومشکان