تبادل اطلاعات و دانستهها، مباحثه و همچنین تشکیل گروهای فکری، مشورتی راهی است برای دریافت پاسخهای متفاوت و گزینش کاملترین پاسخ یک مسئله که بتواند نگاهی وسیعتر را در بر بگیرد و در این بین دانشگاه به عنوان محلی برای این تبادلات و چالشهای فکری، عقیدتی به دور از نگاههای متعصبانه و یکسویه به دنبال پاسخهای در خور به مسائل میباشد و بازتاب نقش شخصیتی و علمی اساتید این حوزه بر دانشجو و جامعه انکارناپذیر است.
مباحث فکری، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و... چنانچه در بستر دانشگاهها حل وفصل نشوند در سایر سطوح اجتماعی به تقابلی گسترده و گاه غیرقابلکنترل بدل میشود. عمق و ظرفیت اساتید و پژوهشگران دانشگاهها و همچنین بینش کثرتگرایی که اصل جداناپذیر دنیای امروز است و هدف آن دستیابی به راهحلهایی همهجانبه و دقیق که حل مسئله را در بستری قوی و عمیق فراهم آورده است. حال با این اوصاف و توقعات، متأسفانه محافل قدرت در بسیاری از موارد همواره نقد یا انتقاد را با محدودیتها وعدم آزادی بیان و به عبارتی بهتر عدم آزادی پس از بیان دچار کرده است و نقد را گویی توهین تلقی میکند و خود را بری از هرگونه خطا و اشتباه میدانند که با تعصب و گاه خشونت در تقابل با منتقد برمیآید و در تلاش است که با برتریجویی و عدم پذیرش نظر مخالف اعمال نفوذ کرده، خود را تثبیت نماید که این هدف خطرناک وسیله را توجیه خواهد کرد و به عدم پاسخگویی، اتلاف زمان و سرمایههای انسانی، ایجاد شبکههای فساد و... منجر خواهد شد.
در این فضا نقش دانشگاه بهعنوان محلی برای نقد و بررسی نگرشهای متفاوت در بستری پژوهشی و علمی توأم با احترام به نظر مخالف همواره راهی به پاسخی منطقی یافته و توانسته است راهگشای بسیاری از مشکلات اجتماعی و مدیریتی باشد.
معلمان و اساتید دانشگاهها چراغ راه جامعه میباشند، در دیاری که با علم و ادب شهره عالم است و دانشمندانی که علم را اگر در ثریا باشد به آن دست خواهند یافت، برای مردمش چنان مقام رفیعی دارند که حتی با فراموشی نام حاکمان و حتی تغییر در جغرافیای کشور جایگاهی شکیب و فراموشنشدنی از خود بهجای گذاشتهاند. در جامعه کنونی ما کم نیستند اساتید ارجمندی که منش آنها الگوی جامعه میباشد و مردم چون مریدانی بر گرد مراد خود ستایشگر آنان باشند.
حال معلمان و اساتیدی که چنان جایگاه اثرگذاری در جامعه دارند و به عنوان الگو در جامعه مطرح میباشند نباید از استقلال فکری و علمی خود ذرهای کوتاه بیایند و خود را در مکان و زمان محدود کنند و دچار آفتهای اداری موجود همچون مسائل سلسله مراتبی، جایگاه و... شوند. مسائلی که در هیچ کجای جامعه پذیرفته نیست و در این محیط بهشدت آثار مخربتری از خود به جای میگذارد. چنانچه تعلیمگران به محافل قدرت وابسته شوند و بهجای آنکه تأثیرگذار باشند تأثیرپذیر باشند، این آغاز نگاه متعصبانه و جانبدارانه به مسائل است و از رسالتی که بر دوششان است منحرف خواهند شد. اساتید دانشگاه با استقلال عملی و فکری (نه تعصب بر دیدگاه خود) راهگشای مسائلی بودهاند که با نگاه دستوری و جبر راه بهجایی نبردهاند و خود محل چالشهای اجتماعی گشتهاند. عزل و نصبهای خارج از ضوابط و مبتنی بر روابط و نیز محدود شدن در فرصتهای اداری و تلاش برای منافع شخصی تیر خلاصی است بر پیکر حق طلبی و استقلال در دانشگاهها که مسیر را بر استبداد میگشاید.
چنانچه اساتید نتوانند از درون خود را اصلاح کنند و دیدگاههای منتقد را در خود حلوفصل کنند و ظرفیت خود را بالا نبرند دیگر چه توقعی از اجتماع میتوان داشت، دانشجویان در دانشگاهها با این عملکرد رشد کرده و یاد میگیرند که خود را با شرایط وفق دهند و عطای مطالبهگری را به لقایش ببخشند چون سیستم با هم هماهنگ است و نظرات جدید یا انتقاد جایگاهی نخواهند داشت، تلاش بر اثبات حرف و گفته خود و دفاع متعصبانه از عملکرد به معضلی در بین اساتید مبدل گشته است، استیصال در برابر انتقاد، ضعف در پاسخگویی و تلاش برای توجیه وعدم پذیرش نگاه مخالف و اینکه گویی کسی را در حدی نمیبینند که پاسخگوی او باشند همگی بازتابی است از آنچه در جامعه امروز ما میگذرد و شاید اگر بخواهیم دقیقتر نگاه کنیم عملکرد پیشرانه علمی و آموزشی است که فرهنگ و جامعه ما را دستخوش خود قرار داده است ودانشگاه ومراکز آموزشی باید جوابگوی این خلق عادت جامعه باشند.
باید متوجه این مهم بود که مشکلات مدیریتی که وجود دارد حاصل این تعلیم و تربیت است و نکته قابل تأمل جایی است که مدیران همگی تحصیلکرده دانشگاه هستند و چه رخ میدهد که در این منصب نمیتوانند در تعامل با جامعه و مشورت و دیدگاههای تکثرگرایانِ بپردازند و در مسیر خودکامگی گام مینهند باید پذیرفت که علیرغم جایگاه استاد این دانشجو یا شاگرد است که تعیینکننده حرکت جامعه و منعکسکننده آموزههای خود میباشد -همانطور که میدانیم: خواننده متن ارجحیت دارد بر نویسنده یک متن- و این بیانگر اهمیت برداشتها و آموزههایی است که هم در رفتار وهم کردار اساتید آموزش داده میشود استادی که خود ثناگوی مافوق خود باشد این توقع را از دانشجوی خود خواهد داشت و این آموزشی است که تأثیرات بیشتری نسبت به جنبه علمی بر دانشجو و جامعه خواهد گذاشت.
نگاه سلسله مراتبی و جایگاهی اساتید و دانشجویان در مراکز علمی و آموزشی آفتی است که دانشگاه را به قهقرا خواهد برد و او را از رسالت خود دور خواهد کرد و آن را به مجیز گوی صاحبان قدرت چه در بدنه دانشگاه و چه بیرون آن مبدل خواهد کرد استادی که نگاهش به بالا باشد راه را اشتباه آمده است و بهتر است در جایی دیگر به دنبال جایگاهی درشان خود باشد قبل از اینکه ضعف شخصی را به نام مجموعهای ثبت کنند.
روح اله امیری خواه