زبان لُری تراوش یافتهای از بازتابهای اندیشه و آیینها و رفتارها فرهنگی، اجتماعی، خواستهها و نیازها روزمرهی ملتی کهن است که در گسترهی سرزمینهای لُرنشين به رخسارههای شاخههای زبانی، گویشها و لهجههای زبان لُری پدیدار گشته است.
این گویشها و لهجهها با همهی سهم و تهدیدهای ناشی از هجوم فرهنگهای نالُریاتی در مسیر تیررس نابودی قرار دارند و تا کنون بیتاثیر از آن هم نبودهاند.
ملتی اگر زبان نداشته باشند هویت هم ندارند، پیشینهای هم ندارند، به ناچار فرهنگ دیگران را به عنوان فرهنگ خویش در معرفی خود به كار میگیرند. پس شناسنامهی یک ملت زبان اوست که فرهنگش را خورشیدانه عالمتاب میکند.
در خصوص زبان لُری، پیشینه و بررسی ساختاری وضعیت ارگتیوی زبان شاخههای لُری و نسبت دادنهای آن تا کنون سخنهای فراوانی آمده است اما به نکتهای که جناب آقای "ریبوار" نویسندهی کُرد در کتاب "لهجههای کرمانجی وسطی(سورانی)" آورده ضمن این که به شاخهها و لهجههای کُردی اشاره میکند، اشارهی جالبتری به زبان لُری دارد شاید برای خیلی از خودگریزها این گفتهی جناب "ریبوار"کسل کننده باشد: "بعضاً گفته میشود زبان لُری نیز لهجهای از زبان کُردی است، باید در این مورد عرض کنم که بر اساس تحقیقاتی که اخیراً صورت پذیرفته است زبان لُری مجزا از زبان کُردی و مجزا از زبان فارسی معرفی شده است هر چند که این زبان تا حد بسیاری متاثر از زبان کُردی بوده است". (ریبوار– نسخه 102 صفحه 13)
اما آسیبشناسی زبان لُری گذشته از سیاستها و تحمل ستمهای قومی شرایط و پدیدههای طبیعی، وجود دیوارههای بلند کوهستانی، جداییافکنی درههای عمیق، رودخانهها، وضعیتهای نامساعد جوی و گستردگی و پهناوریهای سرزمینهای لُرنشین از جمله عوامل تشکیل دهندهی عدم ارتباط تنگاتنگ و عدم دسترسی لُران به همدیگر گردیده و موجب نداشتن یک زبان واحد شده است.
یاد کردن از این همه عوامل یکی از زایندهترین شادی و شیونهای زبان لُری است شادی از این که زبان لُری زبانی انعطافپذیر است و زبانی سازگار که با هر گونه تغییرات بومی و جغرافیایی، چوغا و گُلونی و قَوا و جقهی آن جغرافیا را به تن میکند و به زندگیاش آن گونه که میخواهد ادامه میدهد و موجب آفرینش تنوع فرهنگی در یک قوم با همه همریشگیهای هُمبَهرهای که دارد. اما شیون، به علت نداشتن ادبیات مکتوب، نبود یک زبان واحد پس از بین رفتن زبان لُری مادر، استفاده از زبان غیر لُری در حداقل مکاتبات و عدم بهرهگیری حکومتگران لُر در گذشته از زبان لُری در فرصتی که داشتهاند و استفاده از زبان فارسی در برخوردهای سیاسیشان با دیگران، پراکندگیهای گویشی و گویشوران به گونهای که یک یا دو روستا یا دو تَش(آتش در تقسیمات قومی) از یک طایفه دارای لهجه متفاوتیاند که ناشی از عوامل یاد شدهی بالاست و نتیجهاش را میتوان به گونهای دنبال کرد که جناب دکتر "كيانوش زهراکار" در مجموعه مقالههای همایش ادبیات بومی لُرستان ارائه دادند رسیده است.
ایشان در سخنرانیشان اشاره به واژگان بیشمار لُری دارند که اصالتن لُری نیستند و ما آنها را لُری میپنداریم در صورتی که معادل لُریشان موجود است ولی به کلی به دست فراموشی سپرده شده و گویشوران از لُری کردهی واژه فارسی و عربی استفاده میکنند. مثلاً: "برادر" را "برار" و "عمو" را "عامو"
همان گونه که این آسیبپذیریها در اقوام مشابهی چون قوم کُرد و تالش هم وجود دارد. به هر حال نکتهی قابل ملاحظهتر این که به مرور زمان این گویشها و لهجه و تنوع زبانی به علت عدم زبان واحد لُری بهتر میتوانست دستخوش سیاستهای غیرخودی قرار گیرد و دچار دگرگونگیهای غیراصولی شود که این تغییرات از وجهی اصالت و صمیمیت زبان لُری اش به دور گشته و دچار کاستیهایی گردیده که امروز مشاهده و شاهد انحطاط زبان لُری میشویم. زبانی که روزی شیرینزبانی لُربچگانش زبانزد خاص و عام بود "هر کُجه لُربچهای شیرین زبونه" و زبان پریانش مینامیدند "پری گپ زنه سیت وه لزب ِ (لفظ) لُری" یا "سیت ایزنه گَپ پَری آسمون / راز نِهونینه به زونِ خُمون – پری آسمان به زبان خودی (لُری) راز نهانی را با تو در میان خواهد گذاشت"یا "تا عسل زونِ لُری وَس به رَه / قند ایگُروسه اِروه وُر پَنَه" تا عسل زبان لُری جاری شد قند بگریخت ودر کُنجی خود را پنهان نمود.
پس چگونه شده است؟
آیا هرگونه بیتفاوتی موجب خیانت به این زبان بیمار و زخمدار نیست؟ آیا برای پیشگیری از این انحطاط زبانی تا کنون چند کتاب آموزش زبان لُری اعم از مینجایی، بختیاری، ثلاثی، کهگیلویی و مماسانی ... به بازار آمده؟ چند نسخهی صوتی آموزش و اصطلات لُری با این همه پیشرفتهای الکترونیکی دنیای رسانهای در دسترس مردم قرار گرفته است؟ تا کی باید زبان غیرخودی زبان تمدن، زبان سواد، زبان فرهنگ، زبان دگرباشی شهری، زبان مکاتبهای بین دو همتبار لُر باشد؟ تا کی نتیجه کاری را که دشمنان از ما انتظار دارند سرعت میبخشیم؟
تا ما لُرهایی با هر لباس و شاخه و زبان و گویش و لهجهای که داریم و در هر جغرافیایی از این سرزمین که زندگی میکنیم بیش از هر بیگانهای تبر به دست به زبان در حال انحطاطمان ضربه بزنیم و در انتقال جوکهایی که قوم لُر را جایگزین جوکهای دیگران کرده همکاری منماييم، چرا در پاسخ جوکهای پیامکی یه لُری بود ... نمیگوئیم یه لُری بود به نام علیمردان،، یه لُری بود به نام کریمخان زند، یه لُری بود به نام آ علیداد رستم بختیاری، یه لُری بود به نام سردار اسعد، یه لُری بود به نام رئیسعلی دلواری، یه لُری بود به نام پژمان بختیاری یه لُری بود به نام سردار مریم، یه لُری بود به نام بیبی قدمخیر، یه لُری بود به نام کیلُهراسب باتولی بویراحمدی، یه لُری بود به نام فایز دشتی، یه لُری بود به نام بابا طاهر لُر همدانی، یه لُری بود فاتح قندهار، یه لُری بود فاتح ایالات گجرات هندوستان، یه لُری بود فاتح بحرین و جزایر جرون قطر، یه لُری بود فاتح بصره و باز پسگیری جزیرهی خارک، یه لُری بود به نام بهمن علاءالدین، رضا سقایی و لری بود که در شهرهای دزفول، مسجدسلیمان، شوشتر، شوش، رامهرمز، بهبهان، آبادان، اهواز، اندیمشک، دهلران، دره شهر، خرمآباد و ... خانهاش با خاک یکسان شد و چه جان شیرین عزیزانی که برای پاسداری از ناموس و سرزمینش از کف نداد ... و اما دشمنان تبر به دست خودی فرهنگ لُری عدهای دیگری هم هستند که نباید از نیش این قلم جا بمانند.
این تبر به دستان خود به دو دستهاند: یکی آنهایی که نمیخواهند و نخواستهاند لُری گپ بزنند که تکلیفشان مشخص است و دستهی دیگر هم که خطرشان از دستهی دوم خطرناکتر است شاعران و نویسندگان لُری هستند که نمیخواهند لُریاتی بیاندیشند. نه این که هر شاعری مخترع یک واژه است؟ آیا این اختراع به خدمت زبان لُری گرفته شده یا با هیجارطلبی و کاربردها و اصطلاحات غیرخودی آرایش شعر و آثار و نوشتارش را ساماندهی میکند و چون شاعران قرن چهارم و پنجم زبان فارسی هرگاه به خشکسالی قافیه میرسیدند با وارد کردن واژگان و معادلات عربی سر ته قصائد را خِفت (گره) میزدند و صله و خلعتینی از دربار دریافت میکردند اگرآن شاعر قرن چهار و پنج به خلعتش میاندیشید تا زبان ملتش بیاندیشد، شاعر و نویسنده لُریاتی ما به چه میاندیشد؟ به انحطاط زبان مادریاش؟ یا صله و خلعتین گرفتن یک واژه از زبان جایگزین؟
حسين رهدار
دیدگاهها