همکارم عصبی و ناراحت وارد دفتر شد. سلام و احوالپرسی سردی کرد و پشت میزش نشست. با خودش حرف میزد و از بیانصافی دیگران میگفت. زیرچشمی نگاهش کردم. خیلی عصبانی به نظر میرسید.
او جوان 34 ساله آذریزبانی است که حدود 6 سال سابقه آشنایی با هم داریم و مدتی است در یک اتاق کار میکنیم. معمولاً از کارهای هم باخبر هستیم.
همكارم در جریان بیشتر کارهای مجازی من هست و هر بحثی که اتفاق میافتد، سعی میکند نظرش را بگوید! بحثهایی مثل توهین رئیس دانشگاه اهواز به دانشجویان لر یا بحث چماق لری آن نمایندهي كهگيلويه و یا حکایت عروس گریزان از هویت كه علاوه بر وبلاگ شخصي من، در برخي سايتها نيز بازنشر شدند! همچنین اکثر دوستان مجازی را دورادور میشناسد.
بر همین اساس، سعی کردم علت ناراحتیاش را جویا شوم تا اگر بتوانم کمکی به او بنمايم.
لیواني آب برایش آوردم. لیوان را گرفت و گفت: «واقعاً بعضیها خیلی بیانصاف هستند» و در حالی که آب داخل ليوان را سر میکشید ادامه داد: «صبح برای انجام کاری به یکی از ادارات تهران رفته بودم. خیلی شلوغ بود و مجبور شدم نوبت بگیرم. تعدادی زن و مرد هم منتظر بودند. بحثهای متفرقه زیادی بین حاضران انجام میشد و در گروههای کوچک در مورد موضوعات مختلف صحبت میکردند. چند نفری که نزدیک من بودند درباره «چوپان فداکار لرستانی» بحث میکردند. چون حکایتش را از زبان شما شنیده بودم کنجکاو شدم و به حرفهای آنها گوش دادم. خیلی از حاضران کار چوپان را ارزشمند میدانستند، اما متاسفانه آقای میانسالی در بین آنها، بنا را به ناسازگاری با بقیه گذاشته بود و از بیاهمیتی کار چوپان میگفت!»
برایم جالب شد و در حالی که سعی میکردم او را آرام کنم برای این دوست توضیح دادم که در بحث و گفتوگو هیچوقت همه نظرات یکی نیست و اصولاً اختلاف نظرات لازمه بحث است.
او پاسخ داد: «من هم با اصل بحث مشکل نداشتم. مشکل از آنجا شروع شد که آن آقای میانسال صحبتهایش با توهین همراه بود و اعتقاد داشت عمل این چوپان را باید به حساب ... بودن او گذاشت و اگر یارو ... نبود، عقلش را به کار میانداخت و یک شکار حسابی کاسب میشد!»
از صحبتهای این دوست متوجه شدم که ملاحظه من را میکند و نمیخواهد از توهینهای آشکار آن مرد به هموطنان لرستانياش چیز بیشتری بگوید!
پرسیدم بالاخره بحث به کجا کشید؟ گفت: «کار از بحث گذشت و به جدل کشید و من هم که از توهین خیلی ناراحت بودم مشاجره تندی با آن آقا انجام دادم و با وساطت دیگران از هم جدا شدیم.»
در آخر هم یکی از حاضران نزدیک آمد و گفت: «هموطن لرستانیام! من از شما عذرخواهی میکنم.»
برایش توضیح دادم که من ترک هستم و در طول عمرم حتی یک بار به لرستان سفر نکردهام! با شنیدن این حرف حاضران نگاه معناداری به من کردند و یکی از آنها گفت: «خدا پدرت را بیامرزد. ما فکر کردیم تو لر هستی که چنین عصبانی شدی!»
دوستم ادامه داد: برای آنها توضیح دادم که ترک، لر، کرد و ... همه ایرانی هستند و نباید کسی به خودش اجازه توهین به دیگر اقوام را بدهد و به نظرم من این چوپان کار بسیار ارزشمندی انجام داده و باید از کار او قدردانی شود.»
حقیقتاً از شنیدن این ماجرا جا خوردم! از اصل ماجرا ناراحت بودم؛ اما از این که یک هموطن ترک نسبت به هموطن لرزبانش احساس تعهد کرده خوشحال بودم و اعتقاد بیشتری پیدا کردم که با کار فرهنگی میشود لایههای مختلف جامعه را به هم پیوند داد!
به راستی چرا مردم یک کشور، آن هم کشوری چون ایران، ایرانی که پیشینهای کهن در فرهنگ و نمدن دارد، به خودشان اجازه اهانت به دیگران را میدهند؟! اهانتی که انتشار آن میتواند باعث ایجاد تنش و کینه بیشتر بین قومیتها، لهجهها و مردم این مرز بوم میشود.
این عمل، هم باعث رنجش انسان است و هم در قرآن نکوهش شده تا آنجا که خداوند در آیه 11 سوره مبارکه حجرات، توهین به قومیتها را عین حرام میداند و میفرماید:
یا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا يَسْخَرْ قَومٌ مِّن قَوْمٍ عَسَى أَن يَكُونُوا خَيْرًا مِّنْهُمْ وَلَا نِسَاء مِّن نِّسَاء عَسَى أَن يَكُنَّ خَيْرًا مِّنْهُنَّ وَلَا تَلْمِزُوا أَنفُسَكُمْ وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِيمَانِ وَمَن لَّمْ يَتُبْ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ
اى كسانى كه ایمان آوردهاید! مبادا قومى، قوم دیگر را مسخره كند، شاید مسخرهشدگان بهتر از مسخرهكنندگان باشند و زنان، زنان را مسخره نكنند، شاید آنان بهتر از اینان باشند و در میان خودتان عیبجویى نكنید و یكدیگر را با لقبهاى بد نخوانید. [زیرا] فسق بعد از ایمان، بد رسمى است، (مسخره و عیبجویى و بدنام بردن دیگران، خروج از مَدار ایمان و فسق است كه سزاوار شما نیست) و هر كس [از این اعمال] توبه نكند، پس آنان همان ستمگران هستند.
عبدالرضا قاسمی / تهران
دیدگاهها
1- آن چوپان فداكار كه "چوپان است ولي از آن آقاي باكلاس پايتخت نشين بيشتر مي فهمد
2- آن هموطن آذري زبان كه اول از اقدام فرهنگي "چوپان فداكار" و بعد در برابر تبعيض قوميتي ها دفاع نمود
3- بر عبدالرضا قاسمي عزيز كه بي شك و دريغ در راه اعتلاي فرهنگي مي كوشد
ننگ بادا:
1- بر كساني كه بيهوده و واهي حيوانات را مي كشند ، شاخه درختان را مي شكنند و ...
2- كساني كه اقدام جانانه چوپان فداكار را زير سوال مي برند و با تهمت هاي ناروا از او استقبال مي كنند
3- كساني كه به اقوام و ملت ها و جنسيتها و ... توهين مي كنند و تبعيض قائلند
4- آن هموطني كه در پايتخت زيست ميكند ولي كمتر از يك چوپان ميفهمد و بدتر اينكه به هموطن خود توهين ميكند
5- بر كساني كه اين پديده هاي ناصواب را ميبينند ، ميشنوند و سكوت اختيار مي كنند و بدتر اينكه ميخندند و يا تصديق مي كنند
کِی میخوایم یاد بگیریم که همه ی ما هیچ تفاوتی با هم نداریم؟ کِی؟