مدتهاست که میخواستم در مورد نابسامانیهاي نمایش و جولان پوشش به اصطلاح لُری همتبارانم مطلبی بنویسم اما هر بار به خودم نهیب زدم که فلانی، حالا که همه از چپ و راست دارند توی سر این قوم بخت برگشتهي لر میزنند، تو دیگر کوتاه بیا و اوقات تلخی نکن!
اما امروز با دیدن عزیزان چوپیگیری که به بهانهی یک اتفاق ملی در لرستان اقدام به هنرنمایی و اجرای رقص محلی کرده بودند، دیگر کاسهي صبرم لبریز شد و تصمیم گرفتم در "یافته" که عمدهي بازدیدکنندگانش از مردم شریف لرستان هستند، کمی عقدهي دل بگشایم بلکه فرجی حاصل شده و کسی پیدا شود که یکبار برای همیشه این معضل نامیمون و جدیدالظهور را برای همیشه از چهرهي لرستان بزداید.
در دانشنامهی آزاد آمده است که "لباس محلی به لباسی گویند که افراد بومی یک منطقه میپوشند." در همهی کشورهای جهان که یا دوران مدرنیته را گذر کردهاند و یا در شرف گذار از آن هستند، ممعمولاً پوششی به عنوان پوشش یکپارچهي محلی و بومی معرفی میشود که فارغ از کاربرد روزمرهاش در بین مردم، وجهی نمادین برای معرفی یک جغرافیا، یک منطقه و يا یک بوم پیدا میکند و جزء کم هزینهترین و موثرترین راهها برای معرفی و اشاعه فرهنگ خود به دیگران است.
نمونهي بارز این اشاعه فرهنگی در بین ملل جهان، پوشش زنان و گاهی مردان هند است که گاهی چنان وجه نمادین و خیالبرانگیزشان بر ماهیت کابردی شان چیره میشود که میتواند چهرهی فقیر هندوستان را رنگ و لعابی رویایی و مینیاتوری ببخشد.
این فقط مختص به هند نیست. برای مثال پوشش مردان اسپانیایی(در جشنهای ملی) یک کت مخصوص (عمدتأ سبز رنگ) و یک دامن کوتاه چهارخانه(با رنگهای مشخص که هر رنگ و طرحش نماد یک قبیله است) به همراه کفش تیره و جوراب سفید است و... نمونهي آشنای داخلیاش هم پوشش مردان کُرد، یک شلوار کُردی گشاد، کتی جذب و کوتاه و یک شال که حد فاصل کت و شلوار بسته میشود و یا پوشش مردان بختیاری و یا قشقایی و... و چیزی که در مورد همه اینها مشترک است، استانداردی است که اگر به آن سطح برسد مفهوم پوشش محلی آن منطقه معنا پیدا میکند.
اما برگردیم به بحث پوشش محلی در لرستان و آسیبهایی که این روزگار با آن روبهرو هستیم:
لباسی که در لرستان مورد استفاده قرار میگرفته عبارت بوده از کت (یا ردایی بلند به نام ستره= ردایی شبیه رداهای دوره قاجاری و ماقبل آن) شلواری لری(با خشتکی پایینتر و جمع و جورتر از شلوار کُردی) گیوه و شال کمر و کلاه نمدی و اضافات و ملحقات آن.
در مورد این اجزا تقریباً اتفاق نظر وجود دارد و حداقلهای آن در پوششهای امروزی هم رعایت میشود اما در مورد رنگ و جنس و شکل دوخت هیچ استانداردی وجود نداشته و متاسفانه همین مسأله موجب بسیاری نابسامانیها و مشکلاتی برای این پوشش محلی شده است.
مطمئناً این گفتهي بنده در مورد همه صدق نمیکند اما سالهاست همتباران رانمن(که از پوشش محلی فقط شکلی سطحی و زننده را در ذهن دارند!) وقت و بیوقت و با بهانه و بیبهانه، عادت کردهاند که تا تقی به توقی میخورد لباسهای تازه دوخته شده را از گنجه بیرون میآورند و با برنوهای از تقه افتاده و اسبهای مشمشهدار و ظاهرهای نخراشیده، شروع به خودنمایی و دور افتخار در شهر میکنند با رنگهای زننده و طرحهای چشمخراش لباسهای تازه دوختهشان، بیشتر از این که نماینده فرهنگ و بوم لرستان باشند، تبدیل به مانکنهای مضحکی شدهاند که انگار هستند که کارخانههای نساجی و پردهبافی ارزانقیمت را تبلیغ کنند.
نه رنگی ملاک است، نه طرحی و نه دوختی! ارزانترین و بدترکیبترین پارچههای موجود در بزازیها، زیردستان خیاطان ناواردِ خانگی با چرخکاریهای ناشیانه و مندرآوردی تبدیل به با شکوهترین مظهر فرهنگی یک قوم لرستان شده است. به شخصه به عنوان یک لرستانی از دیدن این همه نابهسامانی و این همه دخل و تصرفِ بیمنطق و عاری از زیباییشناسی حداقلی و کریهالمنظر همواره احساس شرمساری میکنم.
لباسهای محلی در هیچ کجای دنیا یک شبه به وجود نیامدهاند و در هر فرهنگ و در هر قومی بنا بر آزمون و خطاهایی که طی نسلها و قرنها در مورد پوشش انجام شده است تکامل پیدا کردهاند و به شکل نهاییشان رسیدهاند و شکل پایانیشان، پوششی بوده منطبق بر روح حاکم بر آن بوم و در هماهنگی کامل با هامونی رنگ و طبیعت و زیست بوم و منطقه و همچنین به علت استفاده نمادین و حداقلی از آنها در دوران مدرنیته، سعی شده است کمترین دخل و تصرف در آنها صورت گیرد که بتوانند به عنوان میراث معنوی به نسلهای آینده منتقل شوند.
حالا یکی به بندهی حقیر پاسخ دهد که این لباسهای زرد، قرمز، صورتی و... با نقشهای گل و پروانه و چادر نمازی و پرده آفتابگیر و پارچه رومبلی چه ارتباطی با فرهنگ، زیست بوم و طبیعت استان لرستان دارند؟!
این معضل مربوط به امروز و دیروز نیست. سالهاست پوشش محلی لرستان با این مشکل دست و پنجه نرم میکند. فقط قبلترها پارچههای رویه مبلی و تقریباً خاکی رنگ برای این مهم به خدمت گرفته میشد که حداقل از دور شبیه بافت سنتی به نظر برسد، اما اخیراً با فراگیر شدن این این پدیدهی عجیب و غریب(رقص لری خودجوش با دلیل و بیدلیلی که در بدترین جاهای ممکن مثل ورزشگاهها و راهپیماییها و خلاصه هر جایی که برخی افراد بتوانند در انظار عموم خودنمایی کنند) گرایش به سمت پردههای گُلدار و چادر گلگلی و خلاصه هر پارچهی بدرنگ جیغی که بدترین ترکیب رنگی را هم داشته باشد، چنان زیاد شده است که انگار لباس مردم لرستان از ابتدا هر پارچهای دم دستشان میرسیده سریعاً دو لبهی خرگوشی برایش میگذاشتهاند و تبدیل به لباس میکردهاند و اسمش را هم میگذاشتهاند شال و ستره!
بنده به شخصه اطلاعی ندارم که قدیمها لباسهای لری از چه الیافی تهیه شده است و چطور دوخته میشده، اما يقين دارم هر چه که بوده مطمئناً متفاوت از این ترکیب نازیبای پرده گُلدار و کتونیهای آدیداس و کلاه نمدی و شلوار جین بوده است!
امید که اين تذكر در گوش کسی کارگر افتد...
آيت دولتشاه
دیدگاهها
روی یکی از لباس های محلی که صدا و سیما داره نشون میده، عبارت های انگلیسی نوشته شده! پارچه قحطیه؟