یافته، اولین پایگاه خبری دارای مجوز در لرستان

 شنیدید که می‌گویند اگر کربلا به رفتن بود پس شمر هم کربلایی است...
این جمله از جهتی درست و از جهتی دیگر غلط است. اینکه بخواهد ادعای روشن‌فکری بشود و گفته شود نیاز به عزاداری نیست و سفر به کربلا لزومی ندارد و تنها باید دلی باشد، غلط است ولی از این جهت که تنها ظواهر یعنی عزاداری و سفر اربعین و... کفایت نمی‌کند و باید معرفت حقیقی نیز حاصل شود، صحیح است.
 دقیقاً مشخص نیست که لقب کربلایی از چه زمانی رایج گشته است ولی کربلایی به کسی می‌گویند که یا ساکن استان و یا شهر کربلا باشد یا اینکه برای زیارت امام حسین (علیه‌السلام) به شهر کربلا سفر کرده باشد.
البته غیر از سفر کربلا تنها برای سفر حج و مشهدالرضا (علیه‌السلام) لقب به کار برده می‌شود و برای سایر عتبات مانند نجف، کاظمین، سامرا، قم و... لقب و عنوانی استفاده نمی‌شود. بگذریم...
حال فایده لقب چیست؟ شاید بیشترین فایده لقب، شناخت سریع‌تر باشد؛ مثلاً وقتی می‌گوییم کربلایی علی سریعاً تصویر فرد موردنظر در ذهن مجسم می‌شود. دیگر نمی‌پرسیم کدام کربلایی علی را می‌گویی؟ الحق که فایده کمی نیست! اما اصل مطلب این است که سفر به مکه و عتبات عالیات تنها برای کلاهی بر سرنهادن و مشهور شدن بود؟ این که حاصل شد... بعد چه؟ پس معرفت و شناخت امام چه می‌شود؟ عمل به راه رسم امام کجا رفت؟ ایثار و گذشت در واقعه عاشورا چقدر در زندگی روزمره ما نمود دارد؟ شجاعت عاشورایی به معنای واقعی کلمه (نه معنای عرفی آن) را به چه میزان در مراودات خود به کار می‌بریم؟ شجاعت در انجام امربه‌معروف و نهی از منکر چطور؟ شجاعت را تنها در مسائل شخصی به کار می‌بریم یا امور شرعی؟...
 به نظر می‌رسد باید بیشتر از کربلایی بودن باید حسینی شد. به مخ عاشورا که همان معرفت امام است، رسید.
 قیل و قال این عناوین و لقب‌ها چند صباحی بیش نیست. به تعبیر بزرگان ماییم و ابد. آنچه به درد ما می‌خورد همان است که با انس و خو گرفته‌ایم یعنی باطن اشخاص و وقایع. هرچه با باطن واقعه عاشورا رابطه برقرار شود به همان اندازه نه‌تنها زندگی اخروی بلکه زندگی دنیوی ما بهتر و سعادتمندتر می‌گردد. چه زندگی فردی چه زندگی اجتماعی، فرقی نمی‌کند. می‌شود بعد از اینکه از سفر اربعین بازگشتیم نحوه صحبت کردنمان با دیگران بهتر از قبل از سفر باشد. رفتارمان متین‌تر و وزین‌تر از قبل باشد. باطن کربلا و عاشورا به ما می‌گوید که نه‌تنها از مالت برای هم نوعت بگذر بلکه سر و جان هم در این راه متاع چندان گران‌بهایی نیستند. می‌شود در شهری زندگی کرد که فقیری نباشد یا پدری نگران جهیزیه دخترش نباشد یا...
 هر چه فخر و افتخار است در وصل شدن به حقیقت و باطن کربلا و عاشورا است. ظاهر ما و جامعه ما نمایانگر مقدار همرنگی و وصال ما با باطن عاشورا است. هرچه ظاهر بهتر باشد، نشان اتصال بیشتر باطن است. هرچقدر شب‌ها در هیأت برای دیگران دعا می‌کنیم به همان اندازه در روز نیز باید به فکر گره‌گشایی از کار مسلمین باشیم. چرا که منطق دین ما این است که می‌گوید شب‌هنگام در قنوت نماز شبت برای چهل مؤمن دعا کن و اینکه هر کس که در روز به فکر مسلمانان نباشد روا نیست که مسلمانش بخوانند. خدمت به خلق‌الله، در امان بودن جان و مال دیگران و آزار نرساندن به آنان مهم‌ترین اثر کسب معرفت امام حسین (علیه‌السلام) و وصل شدن به حقیقت عاشورا است.
 تو بندگی چو گدایان به‌شرط مزد مکن که خواجه خود روش بنده‌پروری داند.



محمد صفری نیا

نوشتن دیدگاه

تذكر: نظرات حاوي توهين يا افترا به ديگران، مطابق قوانين مطبوعات منتشر نمي‌شوند

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

بازگشت به بالا