در هفتهای که گذشت نمایش "خانه روشنی" اثر زندهیاد غلامحسین ساعدی، آرام، بیصدا و به دور از هیاهوی زمانه توسط استاد نصرتالله مسعودی در پلاتو شیدا اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی لرستان به روی صحنه رفت. اجرای این نمایش بهانهای شد تا اشارتی گذرا به زندگی و آثار غلامحسین ساعدی و نیز نصرتالله مسعودی داشته باشم.
نمایشنامه "خانه روشنی" اثر نمایشنامهنویس فقید غلامحسین ساعدی سال 1332 انتشار یافت، ساعدی در این اثر به مفاهیم "قدرت" "اقتدارگرایی" یا "میلیتاریسم" و "نظامیگری" میپردازد او روایت تیمسار بازنشستهای را بیان میدارد که رویای برگشتن به دوران شکوه و قدرت خود را دارد.
نمایش سه کاراکتر دارد؛ تیمسار افلیج، استوار گماشته و یک پزشک نظامی، عکسها و مدالهای روی دیوار حکایت از شکوه و افتخار تیمسار دارد ولی اکنون او بیمار و ناامید بر روی ویلچر قرار دارد، پزشکی که او نیز نظامی است سعی دارد با زنده کردن خاطرات تیمسار او را به زندگی برگرداند.
رابرت هلنگا نویسنده معاصر آمریکایی در کتاب "حقیقت مرگ" میگوید: خوشبختی چیزی جز آرامش ذهنی انسان نیست.
در این نمایش نیز دکتر با مرور خاطرات گذشته تیمسار تلاش میکند او را از نظر ذهنی به آرامش برساند و او را در رویای اقتدار گذشته رها میکند و تیمسار چنان غرق در رؤیاهای خویش میشود که بیتوجه به وضعیت فعلیاش در طنزی تلخ به استوار گماشته پیاپی فرمانهای نظامی میدهد و در نهایت از شدت هیجان جان میسپارد.
ساعدی در این نمایش فرهنگ نظامیگری را به تمسخر میگیرد، میلیتاریسم یا نظامیگری یک ایدئولوژی است که معتقد است توان ارتشی سرچشمه و منبع همه امنیتهاست و باور دارد که آشتی از راه توانمندی نظامی میسر میشود، در شیوه زندگی فرهنگ ارتشی نظم و انضباط و سلسلهمراتب و اطاعت موردتمجید قرار میگیرد.
در خلال نمایش نیز تیمسار میگوید که میخواهد نظم و انضباط را از پادگان گرفته تا همه دنیا برقرار کند
مرحوم غلامحسین ساعدی و با نام هنری گوهر مراد در سال 1314 در تبریز متولد شد، با این که تحصیلات پزشکی خود را تا دکتری روانپزشکی ادامه داد لیکن علاقه اصلی او و آبشخور فکریاش ادبیات بود و توانست بهعنوان نویسندهای صاحب سبک خود را در عرصه ادبیات ایران تثبیت نموده و لقب بزرگترین نمایشنامه نویس معاصر را از آن خود کند.
ساعدی پزشک عالیقدری بود که صادقانه زندگی کرد، راست و درست نوشت و چه در زندگی و چه در نوشتن همانی بود که باید باشد و شخصیت ادبی او با شخصیت اجتماعیاش تضاد نداشت.
از آثار معروف میتوان به موارد ذیل اشاره کرد:
عزاداران بیل، گور و گهواره، واهمههای بینام و نشان، غریبه در شهر، چوب به دستهای ورزیل، آی با کلاه آی بیکلاه و خانه روشنی اشاره کرد همچنین فیلمنامه گاو اثر ماندگار وی با ساخت فیلمش توسط داریوش مهرجویی و بازی عزت اله انتظامی شهرتی جهانی و ابدی یافت.
ساعدی در سحرگاه دوم آذر 1364 جان به جانآفرین تسلیم کرد و در گورستان پرلاشز شهر پاریس و در نزدیکی صادق هدایت به خاک سپرده شد
نصرتالله مسعودی شاعر، نویسنده، ترانهسرا، قصهگو، بازیگر و کارگردان پرآوازهی لرستانی در سال 1332 در خرمآباد به دنیا آمد.
او که فوقلیسانس جامعهشناسی دارد پس از حدود 4 دهه فعالیت ادبی و هنری توانسته است نقش بیبدیلی در جامعه فرهنگی و هنری کشور ایفا نموده و از چهرههای بنام و مطرح این عرصه باشد از جمله آثار ماندگار او میتوان به موارد ذیل اشاره کرد:
بازیگری و کارگردانی دهها نمایش از جمله دیب، خوان هشتم، بچهی تابستان، رستوران، صدای سیمره و معدنچیان
بازی در بیش از ده فیلم کوتاه و بلند سینمایی مانند: تنهایی در باد، آخرین تکسوار، یادهای ماندگار، یاد ایام و زیر آسمان نمک
چاپ بیش از سیزده عنوان کتاب در مباحث مختلف شعر، قصه و نمایشنامه از جمله: به لهجهی برگ و به بام آبان (کتاب برگزیده پکا)، کی برمیگردی پارمیدا (برگزیده کنگرهی ملی شعر ایوار)، شمایل گردان (برگزیدهی کنگرهی ملی شعر ایوار)، چقدر شبیه هماند این دوستت دارم ها، بوی دست حوا، به سبک خودم دوستت دارم و کمی جنون کم دارم نمونهای از کتب منتشر شده ایشان میباشد
و تاکنون برخی از اشعار او به زبانهای انگلیسی، ایتالیایی، اسپانیایی و عربی ترجمه شده است
از نظر گستردگی فعالیتها، تنوع آثار، حجم آثار هنری و استعداد مختلف هنری شاید بتوان مسعودی را با احمد شاملو مقایسه کرد یا به نوعی او احمد شاملو لرستان است
در سی و دومین جشنواره بینالمللی تئاتر فجر بهپاس فعالیتهایش از او تجلیل ویژه به عمل آمد
بیان چند نکته در خصوص نمایش:
■ اجرای حجت علی پور در نقش تیمسار بازنشسته بسیار قوی و تأثیرگذار بود و با این که در تمام طول نمایش بر روی ویلچر نشسته بود و خسته کننده به نظر میرسید ولی علی پور با استفاده از حرکات دستان خود و نیز بهره گرفتن هنرمندانه از میمیک صورت نقشی پویا و زنده ایفا نموده و ارتباطی مفید با تماشاگر برقرار نماید.
■ یدالله شعبانی که در نقش استوار گماشته حضور داشت شاید بتوان گفت وظیفهای بهمراتب سنگینتر از نقش اول بر عهده او بود چرا که میبایست بهگونهای بازی کند که هم تلخی نمایش را حفظ کند و هم خود نقش طنزآمیزی داشته باشد و این بهغایت سخت بود ولی شعبانی به خوبی توانست بدون اینکه به ابتذال کشیده شود و با طنزی ظریف و پنهان و با استفاده از حرکات چشم و ابرو تماشاگران را به خنده وا دارد
بدون تردید او میتواند یکی از هنرمندان طنزپرداز استان باشد که به دور از لودگی و مسخرهگی به خوبی طنز را به مفهوم واقعی به اجرا درآورد
■ رضا شاهکرمی سومین بازیگر این نمایش جذاب بود و با اینکه نقشی کوتاه ایفا میکرد ولی در همان حضور اندک خود استعداد شگرف خود در بازیگری را به رخ کشید و نشان داد که از هنرمندان با آتیه این دیار نامیراست
■ به رغم این که فضای کوچک سالن نمایش امکان هرگونه صحنهسازی و اجرای دکور را از کارگردان سلب کرده بود و صحنه نمایش به غیر از یک قاب عکس، چند مدال، دو صندلی، یک تلفن و یک ویلچر کاملاً خالی بود لیکن در عوض مسعودی توانسته بود چنان از بازیگران خود بازی بگیرد که عریانی صحنه پیدا نبود، مسعودی با اجرای این نمایش نشان داد که کارگردان چیرهدستی است و با دستخالی میتواند آثار ماندگاری خلق کند و تماشاگر را بر روی صندلی میخکوب کند
■ اجرای نمایش در سالن بسیار کوچک و کمظرفیت پلاتو شیدا اجرا گردید که ابداً زیبنده کارگردانی پرآوازه چون استاد مسعودی نبود و شایستهتر این بود که مسئولین محترم ارشاد سالن اصلی تئاتر را در اختیار ایشان قرار میدادند
استاد مسعودی نیز پیش از این و به هنگام تجلیل از وی در سی و دومین جشنواره بینالمللی تئاتر فجر لب به شکایت گشوده و میگوید:
کارهای ما بستگی به این دارد که اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی لرستان پول بدهد یا نه اگر امکانات لازم را داشته باشیم با فراق بال و شادی و شعف کار خواهیم کرد تا در آینده چراغ تئاتر در استان روشن باشد اما اینجا پول به کسی نمیدهند
■ متأسفانه دمای سالن کوچک و کمظرفیت "پلاتو شیدا" بسیار گرم و طاقتفرسا بوده و سیستم خنک کننده سالن خاموش بود، این موضوع حتی بر بازی بازیگران نیز تاثیر منفی گذاشته بود و نکته تأسفبارتر اینکه سیستم خنککننده در مدت اجرای نمایش تنها یک باز آنهم در زمان حضور حمیدرضا حنان مدیر کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان روشن بود!
چه رازی در لبخند توست
که سهر ها برایش میخوانند
و اردیبهشت بی آن که صدایی بشنود
چشم از دهان تو بر نمیدارد
شعر از استاد نصرت اله مسعودی
حجت والیزاده
روزنامهنگار
روزنامهنگار