به قلم وحید حاج سعیدی : راستش را بخواهید ما یک رفیقی داریم که طول قامتایشان با احتساب پاشنه کفش و موهای سرش سر جمع به یک متر و ۵۰ سانت هم نمیرسد. وزن این شازده هم با ظرف و استخوان با دو کیلو ارفاق به زور به ۵۰ کیلوگرم میرسد اما اگر هر روز پاچه چند نفر را نگیرد و دست به یقه نشود روزش شب نمیشود! یعنی شانس آوردیم که این بابا هیکلی ندارد و کتک خورش هم ملس است وگرنه در شبانه روز با نصف جماعت شهر از همسایه طبقه بالا و پائین آپارتمان، کسبه محل، عزیزان راننده تاکسی گرفته تا پارکبان، پلیس راهنمایی و رانندگی، همکاران اداری و... هم مشت و لگد میشد. البته این خصلت پرخاشگری و تند خویی مختص این رفیق گردن شکسته ما نیست و اسم این بنده خدا بد در رفته است. متأسفانه بیشتر مردم در سالهای اخیر به نوعی کم صبری و عدم خویشتنداری دچار شدهاند که به هیچ عنوان قادر به تصمیمگیری منطقی و عقلانی نیستند در مواقع بحرانی - حتی شرایط عادی – نیستند. افزایش آمار درگیریها و نزاعهای فیزیکی نیز حاکی از همین موضوع است. البته داستان تنها به دعواهای فیزیکی و کلامی در سطح خیابانهای شهر محدود نمیشود و گستره این بیاخلاقی در فضاهای مجازی ( حتی در بین افراد به اصطلاح تحصیلکرده و صاحب نام و نشان) به مراتب بیشتر و وسیعتر از کوچه و بازار و کوی و برزن است. بعد از فراگیر شدن استفاده از فنآوریهای نوین و امکان ورود به فضای مجازی توسط همه اقشار جامعه، موجی از بیبند باری کلامی و هجمه گفتاری در سطح جامعه راه افتاد که در حال در نوردیدن پردهها و سدهای عفاف و حیای کلامی میباشد. در واقع اگر افراد تا دیروز به سبب برخی ملاحظات جنسیتی، سنی، قومیتی و... در مواجهه با افراد حرمتها را حفظ میکردند و پرده دری نمیکردند، امروزه با پر رنگتر شدن نقش فضای مجازی در زندگی افراد رعایت آداب ادب رنگ باخت و ظاهراً دیگر « ادب آداب ندارد» و افراد در مناقشات و حتی بحثهای شغلی، اعتقادی، هنری و... به هیچ عنوان از دایره ادب و نزاکت خارج شده و در پرده دری، گوی را از یکدیگر میربایند. دردمندانه بعد از گسترش فضای مجازی تعداد این دعواهای مجازی و بگومگوهای گاهاً فاقد محتوی و ارزش به شدت افزایش پیدا کرده است. در حقیقت اینچنین به نظر میرسد افرادی که تا دیروز توان یا قدرت انجام دعوای فیزیکی و در سطح رسانه هم قلم قابل اعتنایی نداشته و ندارند، موقعیت مناسبی برای عرض اندام پیدا کردهاند و سعی میکنند با یافتن سوژههای آبکی، بزرگنمایی آنها و توجه به فرع و حاشیه، اصل داستان را زیر سؤال ببرند و دعوای قومیتی، مذهبی، شغلی و... راه بیندازند. صدا و سیما را در مقابل قوم لر و ترک قرار دهند و پزشکان را در مقابل پرستاران و یا هنرمندان، فرهنگیان را با سایر کارمندان مقایسه کنند و سه ماه تعطیلی آنان را دستاویزی برای جنجال، یک روز بحث عرب و عجم را علم کنند و روز دیگر دعوای رسانهای دو ورزشکار یا هنر پیشه را ناخن بزنند و قس علی هذا...
در این وادی نیز افرادی که به هیچ عنوان صلاحیت، مطالعه و آشنایی با مبحث مورد مناقشه ندارند وارد گود شده و با اظهار نظرات پوچ و فاقد ارزش محتوایی آتش این منازعات را بادزده و باعث به بیراه رفتن بحث و خلط مطلب شده و ماحصل این دعواهای کودکانه، بیاخلاقی و ولنگاری فرهنگی خواهد بود بیآنکه نتیجهای عاید گروهی شود. شاید اگر وقت میکردیم و به جای پناه بردن به پستها و مطالب بیشماری که در فضای مجازی پراکنده میشود چهار صفحه کتاب سودمند میخواندیم و لابلای این کتابها به این بیت نظامی میرسیدیم که: بد مشنو وقت گران گوشی است / زشت مگو نوبت خاموشی است چندنویسی قلم آهستهدار/ بر تو نویسند زبان بستهدار امروز در هر مناقشه فرهنگی یا سیاسی و یا شغلی نظر نمیدادیم و دخالت نمیکردیم. البته شاید...