بزرگی گفته است «قلم» توتم من است. من اما میگویم «قلم» تمام من است. تمام قلب و قوت من. تا مادامیکه مینویسم زندگی در شریانهایم جاری است. با هر سطری که مینگارم و هر جملهای که میسازم جانی تازه در کالبدم دمیده میشود. واژهها چونان مولکولهای دو اتمی اکسیژن به مدد نای و نفسم میآیند. هر واژه، هر جمله، هر سطر هم مُمِد حیاتم میشود، هم مفرح ذاتم. جسمم با حرکت قلم جان میگیرد و روحم از نیوشای نوشتن جلا مییابد.
قلم که حرکت میکند آفرینش هم شروع میشود. قلم نام دیگر آفریدگار است. قلم خالق زایایی و زندگی است. روایتگر قصه صعود. فضیلتها بر بال قلم اوج میگیرند. قلم رذالتها را به زیر میکشد.. جهل و نادانی از برابر قلم میگریزند چونان تاریکی و سیاهی که از نور و روشنایی گریزانند. قلم راهنمای حرکت است از عالم جمادی و نباتی به دنیای پر از جنبش جان و جلوه گری جانان. قصهپرداز فاصلهی مبدأ تا مقصد حرکت قافله هستی.
«ن، والقلم و ما یسطرون» پیام عظمت و عزت اهلقلم است. قلم تجسم قوه ناطقه است. متر و معیار شرافت آدمی است بر همه آفریدههای دیگر. قلم میراث دار «کتاب مسطور» و «رق منشور» است.
قلم آینههای اندیشه را صیقل میدهد و زیبایی و خردمندانگی جهان را چندین برابر مینماید. از سطر سطر هر کتاب راهی به سوی نور و حقیقت شروع میشود. قلم رشمه های رنگین نور را در شب تاریک جهل و جمود میپاشد و تراشههای تفرعن و تعفن را میتراشد. آگاهی و دانایی و مدارا و ملاطفت و مهربانی روزنههای نور و روشنایی هستند. این روزنهها را قلم میسازد و میافرازد. قلم دست آدمی را میگیرد و میبرد به افقهای دور و دیدنیتر. آشنا میسازد با ساحتهای گوناگون هستی. قلم با هر کلمهای که مینگارد و با هر سطری که مینویسد، پنجرهای تازه میگشاید و چشماندازی نوین به آدمیان نشان میدهد. همه میراث اندیشه ورزی و فرزانگی انسان بر بال قلم نشسته و از نوک قلم نگارش شده است.
حرمت قلم را پاس میدارم و بهناحق بر صفحه کاغذ نمیکشم. دامن دفتر را آلوده نمیکنم. سفارشی نمینویسم. سفره نوشتن را به امید جیفه و جا نمیگشایم. صفت قلم آزادگی است. عزت و عظمت قلم و قلمزن در آزادگی است. هیچ آراستگی زیبندهتر از این برای اهلقلم نیست.
به قلم خیانت نمیکنم. با قلم هم خیانت نمیکنم. برای خوشایند کسی قلم نمیزنم. با قلم هم به کسی نمیزنم. قلمم را نمیفروشم و با قلمم هم نمیخرم. نه کسی را و نه چیزی را. تحقیر قلم را بر نمیتابم. نه تحقیر با قلم را و نه تحقیر قلم را.
قلم ئِه سِخُو قاغَذ پَرَٓه گیون
نومَه می دائه وه نومَه رسون
ماشا اکبری