اگر یک مریخی به لرستان بیاید و بپرسد که چرا لرستان توسعه نیافته و ما به او بگوییم که بدلیل تحریمهای اقتصادی، تاثیرات اقتصادی جنگ، افزایش قیمت دلار، افزایش قیمت حاملهای انرژی و سیاستهای بانک، تامین اجتماعی و کار توسعه نیافتهایم، قطعا با تناقض روبرو شده و میگوید که چرا همین عوامل در استانهای در حال توسعه متفاوت عمل کردهاند؟!
پرسش راهبردی: مسئله اختصاصی توسعهنیافتگی لرستان کدام است؟!
مشکلات مدیریتی (از جمله عدم اقتدار و عدم اختیار و عدم حق انتخاب کافی برای جایگاهِ استاندار)؟! عدم مدیریت آب؟! نبود سختکوشی و انضباط کاری در نیروی کار لرستانی؟! نبود نهادِ متولی برای آموزش مهارت و تربیت کارگر فنی؟! یا تخصیص بودجه ناعادلانه به استان؟!
از زبان کنشگران لرستانی بسیار میشنویم، با افزایش رقم بودجه تخصیصی به لرستان، ما هم جز استانهای توسعهیافته خواهیم شد. مفروض این سخن این است که "افزایش بودجه تخصیصی"، به توسعه استان منجر میشود؛ میخواهم به این مفروض توجه کنیم که آیا صرفاً "پولپاشی از تهران" کلیدِ قفل توسعه لرستان است؟!
من منکر انواع تبعیضهای جاری از جمله تخصیص بودجه نیستم اما آیا به مجرد افزایش بودجه توسعه مییابیم؟! به بیان دقیقتر پرسش اساسی این است که آیا توسعه استان گیر بودجه است یا به شمار گستردهتری از متغیرها بستگی دارد؟ پاسخ این است که بودجه مهم است اما در واقع امر توسعه پایدار لرستان بستگی به انبوهی از جزئیات فنی در درون خود جامعه لرستان دارد.
توسعه لرستان باید از درون شکل بگیرد تا تداوم داشته باشد و نهادمند شود. یعنی باید با نقش و دخالت و مشارکت خود لرستانیها باشد. همچنین تاریخ نشان داده، هر گامی در مسیر توسعه استانها علاوه بر آهستگی و پیوستگی، زمانی محقق میشود که رو بهسوی جامعهی صنعتی مدرن باشد. جامعهی صنعتی مدرن هم، نیازمندِ نیروی انسانی بامهارت، آموزش دیده و آشنا با تکنولوژی، واردات فن از بیرون، دستگاه اداری منظم و جامعهای منسجم است.
در استانی که مهارت، گوهر کمیاب بازارکار آن است، در مسیر توسعه، توسعه مهارتی مقدم بر توسعه اقتصادی است. به باور نگارنده محدودیتهای مهارتی(انواع مهارتهای مورد نیاز جامعه صنعتی) که برگرفته از محدودیتهای فرهنگی، اجتماعی، جغرافیایی و تاریخی است، نقش اصلی در وقوع پدیده توسعهنیافتگی لرستان دارد. چون اساسِ کارِ رشد اقتصادی و توسعهی صنعتی هر استانی علاوه بر فاکتورهای دیگر، بر بسیج، مهارتآموزی و انضباط بخشیدن به نیروی کار است. یعنی نیروی کار را آموزش داده تا مهارت بیابد، تشکل یافته و نظمدار شود. سپس، میتوان دید که پیشرفت بر این اسکلت آموزشی بِنا میشود.
بهبود فرآیند صنعتی در استان نیازمند: اول، بسیج سراسری برای ایجاد نهادهای آموزشیِ سختگیر، آموزش مهارت به نیروی کار و انضباط بخشیدن به آن است، دوم، تکنولوژیهای جدید به کار گرفته شوند و سوم، زیرساختها جهت تسهیل در فعالیت اقتصادی، تقویت گردند. اگر نهادهایی ایجاد شوند که مهارتهای توسعهای، فنی و حرفهای را آموزش دهند، آنوقت اگر در لرستان کارخانه زدیم، علاوهبر دربان و راننده و نگهبان، مهندسان و کارگرهای فنی هم لرستانی خواهند بود.
فریب آدرسهای غلط را نخورید. اگر مدیری میگوید، از راه موقعیت ترانزیتی استان در کریدور شمال به جنوب و ایجاد بندرخشک و با در دسترس بودن ارزانتر مواد اولیه، لرستان رو به توسعه پایدار گام برخواهد داشت، بدانید، اینها تنها مزیتهای لرستان بوده و فعالیتهای غیرمولدی هستند و این مدیر از فرآیند توسعه ناآگاه است؛ راه توسعه تنها توسعه صنعتی است. راه نجات، در آموزش مهارت، خلاقیت و ارتقای بنیه تولیدی استان است.
بقراط حکیم لغت بحران را ابداع کرد. از نظر بقراط بحران لحظهای بود که در آن حال بیمار یا به سوی شفا می رفت و یا بسوی مرگ. از آن لحظه که میگذشت، دیگر وضع و حال بیمار مثل سابق نمیشد. در شرایط بحرانی لرستان، برنامه مدیران برای آموزش، تحقیق و توسعه تکنولوژی و واردات روشهای روزآمد در صنایع استان چیست؟!
تجویز راهبردی:
عدم توسعه صنعتی در واقع یک فاجعه است، که نتیجه آن بیکاری، کاهش رشد، ادامه خام فروشی و محروم شدن استان از ارزش افزوده بیشتر است.
از گذشته تا به امروز، استراتژی و نقشهراهی برای توسعه صنعتی در استان نداشتهایم. لذا برای تدوین سند استراتژی توسعه صنعتی لرستان به مدیریت ارشد استان پیشنهاد میشود، به همهی مدیریتها، از صنعت و کشاورزی تا آب و برق و جز آنها، دستور دهید که وضع استان را در هر رشتهای گزارش کنند. آنگاه، از تیم تحقیقاتی دانشگاه لرستان دعوت کنید تا این گزارشات را راستیآزمایی و منظم و خلاصه و واکاوی کنند. دانشگاه لرستان میتواند مغزِ توسعه استان و بازوی پژوهشی استاندار باشد.
مهدی حسنوند
دیدگاهها
بالاتر از معمول به کرایه گذاشته اند. بعد از گذشت
ماهها اشخاصی آن را به کرایه می گیرند. ولی
بعد از مدت کوتاهی چون برایش صرفه ندارد
آنجا را ترک میکند ودوباره مغازه خالی میشود
نه مالک چیزی عایدش میشود نه مستاجر چرا
چون مالک درک صحیحی از منفعت ندارد
او فقط به جیب خود فکر می کند وبه منافع
مستاجر بی اعتناست واین طمع ورزی در درجه
اول به خودش لطمه میزند
در حقیقت ما رویهم رفته به منافع متقابل
اعتقاد چندانی نداریم دیگر اینکه انگیزه در کار
گروهی نداریم