صبح سهشنبه یازدهم آذرماه است. تازه از خواب بیدار شدهام. ساعت هشت و پنجاه دقیقه. صدای انفجاری خواب و بیداریام را به هم میدوزد.
انفجاری توأم با لرزش دیوارهای خانه. پسرم وحشت زده فریاد میزند زلزله ... زلزله! و دخترم میگوید زلزله نبود انفجار بود…! من خودم زلزله را بو میکشم، میدانم زلزله نبوده. بچهها را آرام میکنم و منتظر خبر رسانهها میشوم. کمتر از یک ساعت میگذرد که خبر میرسد انفجاری مهیب در کوی آبشار باعث تخریب چندین باب منزل مسکونی و خسارت جانی به اهالی شده است.
انفجار! آن هم در مرکز استانی با دو میلیون نفر جمعیت. مردمی اکثراً فقیر در استانی با بالاترین نرخ بیکاری و صدرنشین فهرست فلاکت. در این رابطه چند نکته قابل عرضه است:
یک ـ انفجاری چنین مهیب که باعث مرگ دو نفر (تا لحظهی نگارش این یادداشت) و مصدومیت حداقل ده نفر شده است انعکاس پررنگی در رسانهها دارد. و البته هنوز یک ماه از درگیری مسلحانه افرادی در همین خیابان شصت متری نگذشته است و ایذاً خبرهای مشابه که در اذهان عمومی چنین مینماید اینجا غرب وحشی است! اما این اصل ماجرا نیست. عرض میکنم چرا.
دو ـ حوادث اینچنینی گاه و بیگاه در همه جای کشور اتفاق میافتد و در عدد بزرگتری هم اتفاق میافتد، اما این خبرها در مورد لرستان بیشتر برجستهسازی میشود. چرا که اولاً خبرهای مساعد چندانی در لرستان ما وجود ندارد که انتشار یابد و ثانیاً افکار عمومی مهیای پذیرش چنین خبرهایی در مورد لرستان است؛ زیرا تصویری که رسانهها، تلویزیون، سوابق تاریخی و... از ما لرها در افکار عمومی ساخته مردمانی کمربسته، سوار بر اسب و برنو به دست است. بله خارج از لرستان تصور میکنند هنوز هم مردان ما با آن شمایل و برنو بدست در خیابانها رفتوآمد میکنند. این تصور نادرست، در اذهان عمومی «احساس فقدان امنیت» ایجاد میکند چرا که تفنگ در شرایط غیر جنگی معنایی جز ناامنی ندارد. این تصور در مورد لرستان عامل اصلی فقر، بیکاری و نداری ماست. چرا؟ بخوانید:
سه ـ توسعه بدون سرمایهگذاری امری ناممکن است و سرمایه هم به جایی میرود که هم امنیت باشد و هم صاحب سرمایه در مورد آن جا «احساس امنیت» داشته باشد. و چه بسا این احساس امنیت از خود امنیت با اهمیتتر است. بنا به تعریفی که از امنیت و مؤلفههای امنیت شده و بنا بر آمارهای موجود در مراجع مربوطه، لرستان طی دهههای گذشته همواره جزو پنج استان امن کشور بوده است و این در حالی است که افکار عمومی لرستان را یک استان نا امن تلقی میکند. این برداشت نادرست، برساختهی روایتهای شفاهی، رسانهها، سینما و تلویزیون است. ارجاع میدهم به همین سریال ایلدا که اخیراً از شبکهی یک پخش شد و تصویر چنان مخدوشی از لرها به نمایش گذاشت که ایرانیان بیشتر از گذشته لرستانِ مظلوم را غرب وحشی تصور کنند؛ با مردمانی که یا میکشند یا کشته میشوند. سوال: به راستی هیچ صاحبِ سرمایهای حاضر میشود سرمایهاش را در چنین جایی سرمایهگذاری کند؟ بدیهی است که پاسخ منفی است. حالا چکار باید کرد؟ بخوانید:
چهار ـ ما چارهای نداریم جز اینکه این تصویر مخدوش و مغشوشی را که افکار عمومی از لرستان دارد اصلاح کنیم. اصلاح این تصویر مخدوش کار فرهنگی بلند مدت فرهنگی میخواهد. رسانهها، تلویزیون، هنرمندان، سینما، تلویزیون، نویسندگان، ورزشکاران و ... مسؤولیت داریم و باید در این مسیر گام برداریم: تلویزیون باید ذهنیتش را نسبت به لرستان تغییر دهد، رسانهها باید به معرفی فرصتها و بخشِ روشن فرهنگ مردم لرستان تأکید بورزند و از پوشش اخبار منفی پرهیز کنند. تاریخِ معاصر لرستان کم نام بزرگ و درخشان ندارد. در مورد معاصرین هم ورزشکارانی نظیر علیرضا بیرانوند، وحید امیری، غلام محمدی، آرش میراسماعیلی و بسیاری نامآوران دیگر باید هم خود در این مسیر گام بردارند و هم از ظرفیت تبلیغاتی و اشتهار خود در جهت اصلاح آن تصویر مخدوش بکوشند. حقیقتاً از آنکه علیرضا بیرانوند دروازهبان را با شال و ستره در تلویزیون ببینم بسیار متاسف میشوم. علیرضای عزیز! مگر تو در زندگی عادیات شال و ستره میپوشی؟ بگذار همان سختکوشی، مهارت و تواناییهایت در چارچوب دروازه معرف تو و استعداد کمنظیر جوانان این سرزمین باشد و اجازه بده شال و ستره را مردان عشایر ما بجا و به وقتش در آیینهای عشایری بپوشند. اگرچه آن هم در عالم واقع وجود ندارد و فقط مربوط به فرهنگ عامهی ماست.
پنج ـ از آقای استاندار میپرسم: چرا سال گذشته که حدود بیست نفر از بزرگان فرهنگ این دیار در جلسهای با جنابعالی برای همکاری و همفکری اعلام آمادگی کردند و راهکار دادند دست رد بر سینهشان زدی؟ چرا آن بزرگان را که بخش اعظمی از سرمایهی انسانی این سرزمین هستند نادیده گرفتی؟ آیا جلب توجه صاحبان سرمایه برای سرمایهگذاری در استان، بجز فرهنگ راه دیگری دارد؟ اگر دارد بفرمایید در سه سال اخیر چه میزان سرمایه به استان جلب کردهاید؟ و چرا ما همچنان در بالای فهرست فلاکت و بیکاری هستیم؟
شش ـ سابقهی تاریخی و متصف کردن ما لرها به سلحشوری ممکن است در ذهن برخی جوانان ما میل به نگهداری اسلحه را تقویت نماید. در عین حال لرستان همسایهی استانهای مرزی غرب کشور است و احتمال قاچاق اسلحه از مرزها به این استان وجود دارد. به نظر میرسد بعد از خلع سلاح رضاخانی در سالهای 1307 و 1312 ضرورت دارد برنامهای برای خلع سلاح عمومی اجرایی شود و معدود سلاحهایی که در دست افراد هست جمعآوری گردد و البته پیش از آن، بیانیهای از طرف مردم استان تنظیم و به همهگان اعلام شود که ما فقط در زمان دفاع از دین و میهنمان «سلحشور» هستیم و در غیر آن زمانها شور سلاح نداریم.
هفت ـ به امید روزی که سرمایههای انسانی نظیر نامآوران، دانشمندان و نخبگان ما نماد و معرف لرستان باشند و آن تصویر مخدوش در اذهان عمومی اصلاح شود؛ که اگر بشود سرمایه به لرستان گسیل میشود و فقر و فاقه و فلاکت از این دیار رخت برمیبندد.
علی زیودار/ پایگاه خبری یافته
12 آذر 1399
دیدگاهها
شهرهای غربی استان لرستان است مختص خرم آباد
الشتر. نورآباد وکوهدشت وپلدختر سیل زده است
روزی که زن خرم آبادی را دیدم که در الیگودرز
گدایی میکند تنم لرزید شرمنده واژه غیرت میشوم
این را بیان میکنم تقسیم نا عادلانه توسعه ودید منفی
مرکز نشینان تهرانی به شهرهای غربی استان لرستان
شامل کوهدشت ونور آباد وپلدختر وخرم اباد والشترزیبای مان.
بعد از مدتها شامل دلنوشته ای دلسوزانه در سایت
یافته بودیم. علی بیرانوند از خرم آباد.
جناب این چه حرفیه من خودم سرباز بودم شهرهای لرستان همه محرومند ولی برخی شهرها بخاطر پیشینه شهرنشینی و وجود فرهنگ کار و بازار اشتغالزایی میکنند ولی شما خودت قضاوت کن وقتیکه منظومه فکری فردی ایلیاتی طایفهای است و دنبال کار نیست خب طبیعتا کار در منزلش نمی آید
ببخش دوست عزیز ده واحد مسکونی نابود شدند بعد میگی حادثه معمولی بوده؟ پیش خونه ما بود بخدا شبیه زلزله بود
ببخشید شما چرا اینطوری فکر میکنی و یک استان را بخش بخش کردی؟ خدا خیرت بده چه گلی به سر ما زدن؟ کدام کارخانه یا راه آهن یا سدی برای ما زدن؟ خب اسم ببر؟ بخدا ما سه برادریم تو اصفهان کارگری میکنیم اما نون حلال میخوریم و منت کسی رو نمیکشیم. مردم ما فرهنگ کار دارن و طایفهای نیستند شهرنشین هستند