همانطور که در نوشتار قبلی تحت عنوان «بزرگسالان خردسال: مروری کوتاه بر چیستی رفتار و زندگی بالغانه» ذکر شد، در روانشناسی، بلوغ (Maturity) به معنای توانایی برای واکنش، مقابله و پاسخ به شرایط و محیط پیرامون به شیوهای مناسب است.
عنصر اساسی بلوغ، آگاه بودن از زمان و مکان مناسب برای رفتار و نیز دانستن نحوهی عمل بر طبق شرایط و فرهنگ جامعه است. نحوهی برخورد با بحرانها یا تصمیمگیریها نشانهی خوبی برای تشخیص سطح بلوغ در افراد است. بلوغ شناختی، هیجانی/ اجتماعی و معنوی را میتوان از جمله مهمترین انواع بلوغ دانست و سنجش و ارزیابی رفتار افراد بر اساس این سه نوع بلوغ را معیاری معتبر برای تشخیص سطح برخورداری آنها از رفتار و زندگی بالغانه در نظر گرفت.
بلوغ شناختی یعنی اتخاذ دیدگاههای بالقوه چندگانه و متعدد نسبت به مسئله یا مشکل، انجام بررسیهای لازم جهت اتخاذ تصمیم و توانایی انعطافپذیری و تعدیل تصمیمات بلوغ هیجانی/ اجتماعی، توانایی فرد برای مدیریت هیجانات و احساسات و تنظیم پاسخی مناسب در برخورد با افراد مختلف است. بلوغ معنوی، توانایی فرد برای حل مسائل ارزشی است و نتیجهی آن درک واضح از اهداف زندگی و لذا جهتمندی و غایتمندی منتج به احساس معناداری در زندگی و قضاوت منصفانه و مسئولیتپذیری است.
در این بین آزاداندیشی را میتوان یکی از علائم و نشانههای مهم بلوغ در نظر گرفت. در تعریف آزاداندیشی باید گفت که اندیشهی آزاد یا آزاداندیشی یک دیدگاه فلسفی است که در آن اندیشه تحت تأثیر عوامل محدود کنندهای نظیر مرجعیت، سنتها، احساسات و دگماتیسم قرار نمیگیرد. فرد آزاداندیش کسی است که چیزی را بدون استفاده از خرد ورزی (تفکر)، بررسی علمی و اصول عقلانی، رد یا تأیید نمیکند و تلاش همیشگیاش در عرصهی حل مسائل و تصمیمگیریها رهایی از تأثیر هر عامل محدود کننده نظیر سوگیری و پیش داوری، فرهنگ غالب، مرجعیت و سنن و رسوم است.
با توجه به تعریفی که در بالا در مورد انواع بلوغ ذکر شد و به طور خلاصه بلوغ شناختی توانایی تفکر منطقی و منعطفانه، بلوغ هیجانی توانایی مدیریت هیجانات و بلوغ معنوی توانایی غایتمندی و قضاوت منصفانه تعریف شدند و نیز با توجه به اینکه فرد آزاداندیش کسی معرفی شد که توان تفکر عقلانی و غیرخشک دارد و در خردورزی سعی میکند از عوامل محدود کننده تفکر دوری کند؛ لذا واضح و مبرهن است که میتوان لازمهی آزاداندیشی را بلوغ دانست و آزاداندیشی را معیار بسیارخوبی برای تشخیص میزان بلوغ افراد مختلف در نظر گرفت. فردی که به دلیل منفعتطلبی مادی و شغلی و یا به دلیل تعصب، عدم اعتماد به نفس و ترس و یا هر عامل دیگر، تن به استبداد شخص دیگر (همکار، دوست، همسر، رییس و...) میدهد و اندیشهورزی و استقلال رای خود را از دست داده و فقط نشخوارکننده و انعکاسدهندهی اندیشههای شخص دیگر میشود قطعاً فرد بالغی نیست چون در تعاملش آزاداندیشی را رها کرده است؛ همانطور کسی که بر اساس تعصبات قومی- فرهنگی و ... به تصمیمگیری و واکنش میپردازد.
دکتر کیانوش زهراکار
منبع: سیمره
دیدگاهها