آیا الحاق دوباره لرستان به خوزستان گرهی از مشکلات این استان خواهد گشود؟
این پرسشی است که این مطلب در پاسخ به آن نوشته میشود؛ سؤالی که با خواندن متنی با تیتر "لرستان را به خوزستان الحاق کنید" از آقای زیودار در پایگاه خبری یافته برایم پیش آمد و در این نوشتار برآنم که تا حد وسع به آن پاسخ گویم و نظر خویش را پیرامون آن مطرح کنم.
![](/images/1402/47.jpg)
با وجود همه اینها، سهم واقعی خوزستان از توسعه نیافتن سایر همسایگانش چقدر بود؟ آیا شهرستانهای خود این استان همگی به صلاح و فلاح رسیدند و فقط استانهای همجوارش از توسعه بازمانند یا اینکه فقط برخی شهرستانها توسعه یافتند و بقیه در سایه آنها محو شدند و هرسال بیش از پارسال در دامن محرومیت فرو غلتیدند؟ آیا مسجد سلیمان، شهر نخستینهای ایران، امروز وضع بهتری نسبت به عمده شهرهای استان لرستان دارد؟ ایذه چطور؟ باغملک شهر محمّد تقی خان بختیاری چطور؟ آیا خرمشهر و آبادان دو عروس اروند و خلیج فارس همان رونق و رفاه پیش از جنگشان را دارند؟
خوزستان که فقط دزفول، بهبهان، امیدیه و اهواز نیست؛ خوزستان استان پهناوری است، از بندر امام خمینی در جنوب تا الوار گرمسیری در شمال، به راستی در خود خوزستان هم نابرابری و بهرهگیری از اطراف به نفع مرکز وجود ندارد؟
بگذریم، بحث ما راجع به خوزستان نیست بلکه راجع به لرستان است، راجع به نگاه ویژه و تبعیضآمیز دولت مردان به این استان هم نیست که اظهر من الشمس است و هرکس، هرکس آن را انکار کند باید به یاد بیاورد که مهمترین مانع ساخت سد گاوشمار(مشهور به معشوره) دلفان که دشت تفیده و بین النهرین خشکیده لرستان یعنی کوهدشت را سیراب خواهد نمود، خوزستان است؛ باید به یاد بیاورد که آزادراه خرم زال گردشگری و خدمات جادهای شهرستانهای چگنی، معمولان و پلدختر را فدای کاهش مسافت، مصرف سوخت و زمان سفر به خوزستان کرد، باید به یاد بیاورد که آزادراه شهید بروجردی همین مشکل را برای بروجرد و بخش سیلاخور شهرستان دورود و زاغه خرم آباد به وجود خواهد آورد، اما آیا در دل همة این تهدیدها، فرصتی وجود نداشت؟ فرصتهایی که ایلام از آن استفاده کرد و ما از آن چشم پوشیدیم؟
آیا نمیدانیم که برای ساخت دریاچة سد سیمره چندین محوطة باستانی لرستان به زیر آب رفت و سهم ما از این سد که در جوار سه بخش درب گنبد، طرهان و کوهنانی شهرستان کوهدشت قرار گرفته تقریباً هیچ است؟ آیا انتقال آب از سیمره به کوهدشت، راحتتر و عملیتر از ساخت سد جدیدی بر روی رودخانة کشکان نیست؟ البته شاید از نظر هیدرولوژی و دیگر مطالعات مربوط به صنعت آب، انتقال از سد سیمره امکانپذیر نباشد یا جوابگوی نیاز شهرستانهای کوهدشت و رومشگان نباشد که خود بحث دیگری است و آن را به متخصصان و اصحاب فن واگذار میکنیم و دنبالة کار خویش میگیریم.
بیشتر بخوانید: | "لرستان را به خوزستان الحاق کنید" |
آیا نمیتوان از واقع شدن لرستان در مسیر ارتباطی خوزستان به کرمانشاه و شمالغرب کشور بهره برد و به اقتصاد کوهدشت، رومشگان و پلدختر رونقی داد؟ آیا نمیتوان حذف بروجرد و پلدختر از مسیر به واسطة آزادراه را با تبلیغات بیشتر جبران نمود و لرستان را از گذر گردشگری به مقصد گردشگری تبدیل نمود؟ موضوعی که طرح آن در دولت قبل نیز وجود داشت و قطار گردشگری لرستان با همین منطق کارش را آغاز کرد؛ آیا نمیتوان کشاورزی کم بازده لرستان را با احداث صنایع تبدیلی رونق بخشید؟ موضوعی که سالها پیش به اهمیت آن در مورد انجیرهای تنگ زیودار پلدختر در مطلبی در همین پایگاه خبری یافته اشاره کردم و حتی خبرگزاری ایرنا هم آن را باز نشر نمود، اما گویی گوش شنوایی و سینة دردمندی نبود تا آن را بنشود و هنوز که هنوز است گرهی از کار فروبسته انجیرهای زیودار و انارهای زیرتنگ سیاب باز نشده؛ آیا نمیتوان هرچه زودتر تا سیلهای هرساله همین چند پل تاریخی را هم مانند آن طاق پل کشکان و نیمی از پل قدیمی جادة خرم آباد- کوهدشت سست نکرده و نبرده، پرونده پلهای تاریخی لرستان را به سرانجام رساند و همراه قلعه فلک الافلاک به ثبت جهانی رسانید؟ آیا این همه سال نمیدانستیم که نیمی و بلکه بیشتر پل گاومیشان در خاک لرستان قرار گرفته که تازه در دولت سابق به دنبال شریک شدن آن با ایلام رفتیم و هنوز هم همگان فکر میکنند این پل در ایلام قرار دارد؟ آیا ما که دنبال اثبات قرارگیری آبشار شوی در خاک لرستان هستیم، برای بیشه، افرینه، نوژیان و گریت کاری کردهایم؟ آیا برای تنگ شیرز که قابلیت مطرح شدن به عنوان یک ژئو پارک را دارد، کاری کردهایم؟ تبلیغی نمودهایم؟ راه دسترسی درستی ساختهایم؟ به جز چند چشمه توالت امکانات دیگری ایجاد کردهایم؟ از ورود دام و همچنین آلوده ساختن طبیعت توسط برخی گردشگران غیر مسئول جلوگیری به عمل آوردهایم؟ تعجب نکنید که این دو را به دنبال هم نوشتم، چون همانگونه که دام با چرای بیرویه به طبیعت آسیب میزند، انسان غیر مسئول هم با ریختن زباله، خاموش نکردن آتش، کوه نوردی غیر حرفهای و نظایرهم آن را خراب میکند و به مزبله مبدل میسازد.
تا به حال چقدر برای تسریع در روند ساخت راه آهن دورود- بروجرد- خرم آباد-اندیمشک و انشعاب مسیری از خرم آباد به کوهدشت، ایلام و مهران و همچنین اتصالش از بروجرد به ملایر و همدان مطالبهگری کردهایم؟
چقدر برای اتمام پروژههای نیمه کارة گردشگری و عمرانی خرم آباد، راهاندازی همان صنایع نصفه و نیمةاش مثل پارسیلون و یخچالسازی، توسعه و اضافه کردن مقاصد جدید به فرودگاه سوت و کورش تلاش کردهایم؟
بله قطعاً آنچه به جایی نرسد فریاد است و هرچه بگوییم و بکوشیم کسی نخواهد شنید و صدای بلندتر خوزستان و سایر همسایگان و اختلافات درونی خودمان مانع از شنیده شدن صدای حق خواهیمان خواهد شد اما مگر نه اینکه« به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل/ اگر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم. »؛ بله من هم مثل خیلی از مردم، امیدم به حل شدن مشکلی از مشکلات لرستان را از دست دادهام، اما این را هم میدانم تا مادامی که بین بروجرد و خرم آباد، طوایف مختلف و حامیان نامزدهای مجلس دعوا و درگیری باشد، کسی به داد خواهی ما گوش نخواهد کرد. تا زمانی که بروجردی فکر کند با احداث استانی جدید که حتی نام لرستان را هم برخود نداشته باشد مشکلش حل خواهد شد و خرم آبادی فکر کند بروجردی کمر به ربودن موقعیتاش بسته و در میان کوهدشتیها بر سر حمایت از x یا y در انتخابات درگیری رخ بدهد، آنان که منافعشان در نادیده گرفتن لرستان است به کار خود ادامه خواهند داد و هرسال غمنامه جدیدی را به تماشا خواهیم نشست.
یکبار آب سرشاخههای دز را از الیگودرز به نام قمرود میبرند برای استانهای اصفهان و قم و روستاهای سابقا پرآب الیگودرز را به کویر لوت بدل میکنند، البته ما نمیگوییم نبرید، بالاخره درست یا غلط قم در میانة کویر بدل به کلانشهری صنعتی گشته و آب هم چیزی نیست که انسان بخواهد از هم نوع خود دریغ کند، اما شما که میخواهی ببری، لااقل یک جرعه برای خودمان بگذار، آقای فتاح وزیر وقت نیرو باید پاسخ بدهد که چرا باقی نگذاشت و نمایندگان و استاندار وقت لرستان هم باید بگویند که برای جلوگیری از این وضع چه کردند؟ دفعة دیگر محوطههای باستانی کوهدشت زیر دریاچة سد سیمره غرق میشود و باز هم سهمی به لرستان نمیرسد؛ روز بعد آزادراه بدون در نظر گرفتن اقتصاد دو شهرستان خرم آباد و پلدختر در آن زمان و سه شهرستان چگنی، معمولان و پلدختر در امروز ساخته میشود و هیچ راه جبرانی برای مردم این منطقه در نظر گرفته نمیشود و نمونههای دیگری که گمان میکنم، اهالی هریک از شهرستانهای استان بتوانند ذکر کنند و بنابراین از اشاره کردن به آنها خود داری میکنم.
به هر روی، مقصود از نوشتن این وجیزه آن بود که هرچند در نگاه تبعیضآمیز دولتها به استانهای مختلف و در این مورد به خصوص خوزستان و لرستان و مربوط بودن بخشی از مشکلات استان به خارج از آن شکی نیست؛ اما نباید چشم را بر مسائل داخلی خودمان نیز ببندیم؛ ما میتوانستیم از فرصت همسایگی خوزستان بهترین استفادهها را بکنیم و نکردیم، میتوانستیم از واقع شدن در مسیر مرکز کشور به مرز مهران استفاده کنیم و نکردیم، میتوانستیم با ثبت و معرفی آثار باستانی و طبیعی خویش لرستان را به مقصد گردشگری تبدیل کنیم و نکردیم، میتوانستیم از فرصت وجود جنگلهای بلوط بهرهها ببریم ولی نبردیم که هیچ به تخریب هرچه بیشتر آنها برای توسعه زمینهای زراعی پرداختیم و حال مطمئن باشید با پیوستن دوباره به خوزستان نیز چیزی عایدمان نخواهد شد بلکه همین داشتههایمان و قدرت چانه زنیمان به عنوان استانی مستقل را هم از دست خواهیم داد و اگر مقصود از آن مطالبه، مطایبه بوده باشد هم من از جانب خود این اطمینان را میدهم که هیچگاه دولتمردان با عینکی که به خوزستان مینگرند، به لرستان نخواهند نگریست؛ پس بهتر آنکه به بازنگری عملکرد خود در پنجاه و یک سالی که از تأسیس استانداری لرستان گذشته بپردازیم و به این بیاندیشیم که خوزستان چگونه خوزستان شد و ما چگونه ما شدیم؟
گر برسد نالة سعدی به کوه
کوه بنالد به زبان صدا
توضیح: مطالب ارسالی، لزوماً دیدگاه پایگاه خبری یافته نیستند اما مطابق فلسفهي رسانههای بیطرف، آمادگي داريم نوشتهها و دیدگاههای دیگران را نیز در خصوص این موضوع و موضوعات مختلف بهشرط رعایت قوانین مطبوعات، منتشر نماییم.