ای سفید کوه!
ای قامت استوار بر شهر خُرمآباد!
دیگر صدای آن نازنین مرد
آن نامی نامور استاد ایرج
آن صاحب سخنهای شیرین و گفتار نغز
آن دستان نجیب قلم به دست
آن قدمهای آرام با وقار
آن نگاه پر از احساس و مهربانی
آن همه شور و شعر و شعور
کنون خاموش است و گویا شهر بخواب!
و ای خاک!
میدانم که خسته شدی
از قدمهای این نادره مرد!
آرزویت به آغوش کشیدن بود
کنون که در آغوش توست
پاس دارش که مَردی بود مَرد
یک سال از درگذشت زنده یاد استاد ایرج کاظمی گذشت. باید سالها به انتظار بود که تا دوباره چنین شخصیتی سنیالجوانب پا به عرصه کرة خاکی بنهد، و تاریخی را از نو رقم بزند. بیشک اگر استاد کاظمی خارج از لرستان و در مرکز کشور ساکن میشد، آوازة نامش فراتر از مرزهای ملی میرفت. باری هر آنچه بخواهید در مورد استاد ایرج کاظمی اهل فرهنگ و ادب به فراخور قلم خود به رشته تحریر درآوردهاند. آنچه که به وضوح در ضمیر پاک این مرد نمایان بود، صفای باطنی است که در اثر مطالعه و کسب علم سودمند در نهادش میدرخشید. ظاهر آراسته و چهرة خندان و نگاه نافذش برخاسته از آن باطن صیقل یافته درونش بود. سرسوزنی به مادیات و ذخارف دنیوی اهمیتی نمیداد. هرگز قلمش را به مزد نچرخاند و خارج از حقوق معلمیاش تن به گرفتن هیچگونه مزایای نداد. با اینکه بسیار بر معارف دینی احاطه داشت و نهجالبلاغه را به شکل زیبای تفسیر مینمود؛ هرگز دین را ملعبه و بازیچه کسب معاش نکرد. همچنان بر تارک دنیا مینواخت تا از زخارف او بدور باشد و روزگار را با کلام بزرگان و سیرة آنها میگذراند. لحظهای از عمرش به بطالت نگذشت، ثانیه به ثانیه آن را با عشق به انسان بودن سپری میکرد. انسان کامل نبود؛ ولی کاملا انسان به معنای واقعی کلمه بود. از نقد دیگران چهره درهم نمیکشید و نجیبانه آنها را میپذیرفت. هرگز زبانش به بد نمیچرخید. ادب و متانتش از او شخصیتی ویژه ساخته بود. از گفتن حرف حق ذرهای هراس نداشت. به دنبال کسب قدرت و جاه طلبی نبود. همه اینها و هر آنچه دیگران در موردش گفتهاند، نمایانگر آموختن علم سودمندی بود، که در ضمیر زنده یاد استاد کاظمی تبلور داشت. با یادش جوانههای انسانی درونمان همیشه و هماره زنده است؛ زیرا که انسانیت تا ابد زنده است.
مسعود فرجالهی
دیدگاهها
سالگرد غروب غم انگیز خورشید زندگی زندیاد استاد ایرج کاظمی را با همه دلتنگیها و حسرتها، تسلیت عرض میکنیم.
خانواده های ضیایی - اسدی پور