هفته دفاع مقدس فرصت مناسبی جهت یادآوری و مرور وقایع و اتفاقات گاه تلخ و گاه شیرین جنگ است.
جنگی ناخواسته که نهال انقلاب را در معرض طوفانی عظیم قرار داد و از خلال این طوفان، مردان مردی را به جامعه معرفی کرد تا سمبل ایثار، ازخودگذشتگی، وطندوستی و شهادت برای نسلهای آینده باشند. بدون شک مرارتها و سختیهای بسیاری در طول 8 ساله جنگ بر مردمان این دیار رفته است. هفته دفاع مقدس تکریم و تعظیم این پاسداریها و رشادتهاست.
یکی از حوزههای مهم فرهنگی که میتواند به شکل واقعی به پاسداشت دفاع مقدس و اهالی کمتوقع آن بپردازد، "حوزه کتاب" است. از همین رو نویسندگان متعددی فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی خود را بر پایه تشریح و توصیف وقایع و رخدادهای جنگ متمرکز کرده-اند. شاید بتوان ادبیات دفاع مقدس را در دو بخش کلی به موج اول و موج دوم تقسیم نمود. در موج اول کتب دفاع مقدس شاهد دستبهقلم شدن رزمندههای هستیم که شیوههای نگارش و نویسندگی آشنا بودند و خود به بیان خاطراتت یا داستانهای از جنگ پرداختند. نویسندگان خوشنامی مانند احمد دهقان (نویسنده کتاب: سفر به گرای 270 درجه)، ابراهیم حسن بیگی (نویسنده کتاب: ریشه در اعماق)، محمدرضا بایرامی (نویسنده کتاب: آتش به اختیار)، حبیب احمدزاده (نویسنده کتاب: شطرنج با ماشین قیامت) و... از چهرههای شناختهشده این حوزه ادبی هستند؛ اما چند سالی است شاهد یک "موج نو" در ادبیات دفاع مقدس هستیم. در این موج ادبی، خاطرات افراد حاضر در جنگ از فرمانده، بسیجی، غواص، صافکار، مکانیک، پزشک، زن و دختر و...توسط افراد مختلف خاطره نگاری و گردآوری میشود و توسط مصححان و ویراستاران بازبینی و روانه بازار نشر میشود. شیوهای که تا حدودی توانسته است عدم آشنایی اهالی جنگ را با شیوههای داستاننویسی و خاطره گویی مرتفع نماید و آثار ارزشمندی را به جامعه دوستداران این حوزه ادبی تقدیم کند. برای مثال میتوان به گردآوری خاطرات خانم سیده زهرا حسینی توسط سرکار خانم سیده اعظم حسینی که تحت عنوان کتاب "دا" به چاپ رسید و رکورد پرفروشترین و پرشمارترین کتاب کشور را داراست اشاره کرد؛ یا به گردآوری کتاب "لشکر خوبان" (خاطرات مهدی قلی رضایی) و کتاب "نورالدین پسر ایران" (خاطرات سید نورالدین عافی) به همت خانم معصومه سپهری اشاره کرد. از آثار شاخص دیگر در این حوزه میتوان به کتاب "وقتی مهتاب گم شد"(خاطرات رزمنده همدانی علی خوش لفظ) و "آب هرگز نمیمیرد"(خاطرات سردار محمد سلگی از فرماندهان سپاه همدان) اشاره کرد که هر دو کتاب فوق نیز توسط آقای حمید حسام از نویسندگان پرکار حوزه دفاع مقدس در استان همدان جمعآوری و بازنویسی شدهاند پرداخت.
در راستای مطالب فوق و به بهانه فرا رسیدن هفته دفاع مقدس به معرفی کتابی متفاوت در این حوزه خواهیم پرداخت، کتاب "عباس دست طلا". حاج عباس علی باقری صاحب کارگاه مکانیکی و صافکاری در تهران، در محله خاوران است که به صورت ناخواسته به جبهه میرود و پس از دیدن صحنههای جنگ و رشادتهای رزمندگان چنان شیفته حضور در جنگ می-شود که هر بار با خود تعدادی صافکار، مکانیک، شیشهبر، سپرساز، گلگیر ساز تهرانی را برای تعمیرات خودروها با خود مناطق عملیاتی جنوب میبرد. این کتاب از این منظر که به افرادی میپردازد که با سلاح! آچار، آچارفرانسه، روغن، چکش، گریس، پیچ گوشی و... به دفاع از کشور میپردازند! بدعتی مبارک در ادبیات دفاع مقدس بشمار میرود. توجه به نقش و اهمیت حوزه-های پشتیبانی و تدارکات در طول 8 سال دفاع مقدس مهمترین محور این کتاب است. زبان ساده و بدون تکلف آمیخته به طنز و زبانبازی عباس دست طلا (بچه تهران)، باعث شده تا این کتاب یک اثر خوشخوان در حوزه ادبیات دفاع مقدس تبدیل شود.
کتاب عباس دست طلا به همت سازمان بسیج اصناف کشور و توسط نشر فاتحان و با قلم خانم محبوبه معراجی پور در 272 صفحه چاپ شده است. وقتی کار مصاحبه و نگارش خاطرات حاج عباس علی باقری به خانم معراجی پور پیشنهاد میشود، در همان مصاحبه اول از مصاحبهشونده میپرسد: آیا شما به فکر شهادت هم بودی؟ حاج عباس میگوید: آنقدر کار زیاد بود که من وقت نداشتم به شهادت فکر کنم!
در زیر بخشی دیگر از شوخیهای عباس دست طلا با اتفاقات جنگ را با هم میخوانیم:
...از شهبازی (فرمانده پادگان) میخواهم تا اجازه دهد ماشین را از سوله درآوریم و بیرون پادگان درست کنیم. قبول میکند. صادق با جرثقیلش میآید و ماشین را بیرون میبریم و باز مشغول کار میشویم. یکدفعه هواپیماهای دشمن ظاهر میشوند. هر کس جای پناه میگیرد. من هم توی جوی آب میخوابم و نگاهی به تانکر میاندازم که آن طرف جوی گذاشتهاند. کمی سرم را بلند میکنم و میبینم زیر تانکر با گچ نوشته شده است:
بنزین!
_امان از ضربههای شدید و تندتند قلبم که سینهام را میخواهد بترکاند! این بار بهخوبی و بدون دستپاچگی شهادتین را میخوانم. هوا پس است. عین سنگ میچسبم کف نهر. میخواهم سینهخیز جلو بروم تا خودم را از تانکر دور کنم. آی ی! تیزی یک تیکه شیشه، شلوار و پوستران پایم را پاره میکند. آب نهر رنگ قرمز آلبالویی به خودش میگیرد... اوضاع که آرام میشود جلدی بلند میشوم تا از نهر بیرون بیایم. سر تا پایم را گل و لجن برداشته. خونریزی هم دارم. حاج حسن فکر میکند ترکش خوردهام. خیلی ترسیده. دست کمی از خودم ندارد. هم دیگر را برانداز میکنیم. ناخودآگاه از ظاهرمان خندهمان میگیرد. تانکر بنزین را نشانش میدهم... .
کتاب عباس دست طلا با همین لحن صمیمی بهپیش میرود و در آن به اتفاقات مختلفی از جمله شهید شدن فرزند عباس دست طلا و ... میپردازد.
کتاب عباس دست طلا توسط رهبر انقلاب خوانده میشود و ایشان در مورد این کتاب فرمودند: «کتاب این آقای حاج عباس دست طلا را که مفصل و با جزئیات [گفته] خواندم. خیلی خوب بود انصافاً؛ مخصوصاً کتاب ایشان؛ هم مطلب در آن زیاد بود، هم آثار صفا و صداقت در آن کاملاً محسوس بود و انسان میدید. خداوند انشاءالله فرزند شهید ایشان را با پیغمبر محشور کند و خودشان را هم محفوظ بدارد.
علاقهمندان میتوانند برای به امانت گرفتن کتاب فوق و سایر کتب حوزه دفاع مقدس به کتابخانههای عمومی استان مراجعه نمایند.
نصرتاله امیریخواه
دیدگاهها