از ابتدای دههی 70 فوتبال لرستان شاهد ظهور بازیکنان تکرار نشدنی در رده پایه چون: کیانوش بیرانوند، حسن سلاح ورزی، غلام میرآخوری، رضا زمردیان، کرمبک عبدولی، بابک بهرامی، علی ساسان کاظمی، کورش سپهوند و بازیکن قلدر میانهی میدان هرمز شرفی بود.
این دوران مصادف با ایامی بود که تب فوتبال در ردهی پایه بسیار داغ و مسابقات قهرمانی کشور با حضور بهترینهای هر استان از شور و هیجان فوقالعادهای برخوردار بود.
در جریان رقابتها حضور یک نوجوان با ویژگیهای متفاوت فنی در ورزشگاه تختی خرمآباد نگاهها را به سمت خود خیره کرد؛بازیکنی قلدر به نام " هرمز شرفی"
هرمز هر چقدر که از خدا عمر میگرفت، روند رو به رشد سریعتری را طی میکرد.
شرفی سال 1353 در خانوادهای پرجمعیت در محلهی قدیمی پشت بازار دیده به جهان گشود، در دورانی که تنها دلخوشی بچهها، دو تیکه کردن توپ پلاستیکی و بازی فوتبال بود؛ و جالب این که عشق به فوتبال در وجود خیلی از نونهالان دههی 70 آنقدر عمیق بود که حتی با پایبرهنه دو ساعت تمام دنبال توپ میدویدند و لذت میبردند.
برای آنها عشقی بالاتر از فوتبال نبود، هرمز نیز مانند بسیاری از هممحلهایهای خود بهرغم محرومیت شرافتمندانهای که بر سر راهشان بود، استوار، باانگیزه و پر غرور پای در عرصهی ورزش نهاد.
اگر بخواهیم واکاوی دقیقتری نسبت به زندگی ورزشیاش داشته باشیم، او در برههی حساس خود را بهخوبی حفظ کرد و وارد بازیهای روزگار نشد که از این حیث بسیار ارزشمند بود.
حضور مستمر شرفی در تیمهای نوجوانان، جوانان و امید لرستان و بازیهای چشم نوازش برای خیلیها خاطره ساز شده است، در سیسم رایج آن دوران 2-4-4 به عنوان هافبک دفاعی اجازه نفس کشیدن به هافبکهای طراح تیم حریف را نمیداد.
او جزو معدود هافبک دفاعیهایی بود که بهجز دوندگی و جنگندگی، با تکنیک ناب خود قدرت بازیسازی فوقالعادهای داشت و بهراحتی آب خوردن میتوانست چند بازیکن را از پیش رو بردارد؛ در کنار خصایص بارز فنیاش، هرمز اخلاقی متفاوت داشت، مغرور و سرکش، احساسی و بیشازحد رفیقباز، کمحوصله، عجول با ذاتی بامرام.
"مجید فلاحنژاد" مربی اسبق تیمهای نوجوانان و جوانان لرستان خاطرهای از هرمز شرفی برایم تعریف کرده است که ملکهی ذهنم شده: «سال 72 در سرمای استخوان سوز تبریز تیمهای منتخب جوانان لرستان و تبریز به مصاف هم رفتند، در این مسابقه ما برای صعود نیاز مبرم به پیروزی داشتیم، لازم به توضیح است که تیم ما با 13 بازیکن شب قبل از مسابقه با مینیبوس به تبریز رسیدیم، بازی شروع شد و در اواسط نیمهی اول یک گل دریافت کردیم که قبل از پایان نیمهی نخست حسن سلاح ورزی گل تساوی لرستان را به ثمر رساند، نیمهی دوم بازی گره خورد و عقربهها دقیقه 92 را نشان میداد، از روی قوس محوطه 18 قدم خودمان، هرمز شرفی پا به توپ شد، یک نفر را دریبل زد، نفر دوم، سوم، چهار، پنجم، ششم و نفر هفتم پشت محوطهی تیم جوانان تبریز رسید در حالی که همه فکر میکردند تصمیم دارد دو مدافع پیش رو را نیز دریبل بزند با یک بغلپا حسن سلاحورزی را در موقعیتی عالی صاحب توپ کرد، سلاحورزی گل زن نیز با یک بغل پای فنی تور دروازهی تبریزیها را به لرزه درآورد، ما آن بازی را دو بر یک بردیم و تا فینال مسابقات جوانان کشور پیش رفتیم، شاید باور کردناش سخت باشد ولی به گواه تمامی بازیکنانی که آن روز در تبریز حضور داشتند، هرمز شرفی دقیقن مثل فوتبالیستهای کارتونی بازیکنان حریف را یکییکی پشت سر میگذاشت.»
چنین اعجوبهای در این آشفتهبازار فوتبال امروز دیگر پیدا نخواهد شد، اما افسوس که وی با خودش نساخت، درست زمانی که به اوج شکوفایی رسید و پیشنهادهای خوبی به سمتاش سرازیر شد، به فولاد خوزستان پیوست، همانطور که در پیشتر اشاره شد، او یک انسان عاطفی و رفیقباز بود، غم غربت برایش خیلی سخت و غیرقابلتحمل، دلش میخواست همهچیزش را بدهد تا دوباره سبزهمیدان و پشت بازار را ببیند، دلش برای دوستانش تنگ شده بود، فضای خشک و جدی تمرینات فولاد با روحیهی حساس و آسیبپذیر او همخوانی نداشت، جسمش اهواز بود اما دلش پشت بازار و سبزهمیدان، او باید دوام میآورد، اگر فقط چند سال دوام میآورد بیتردید میتوانست به مهرهای مطرح در فوتبال ایران تبدیل شود، خودش نخواست، به خودش و آیندهاش پشت پا زد، هرمز اگر رنج دوری از خرمآباد را به جان میخرید در سالهای بعد میتوانست توشهای پرپیمان برای خود و خانوادهاش بر جای بگذارد، این پسر میتوانست ناجی یک خانواده باشد، حیف که قدر خودش را ندانست.
هرمز بعدها فهمید که چه تصمیمات اشتباهی گرفته است و چه موقعیتهای خوبی را به هدر داده، اما دیگر دیر شده بود، او فکر میکرد زمان منتظر او خواهد ماند، خودش از قطار خوشبختی که سوار شده بود بهراحتی پیاده شد، ساکش را به دوش انداخت و با نیش خندی گزنده به سمت رفقا برگشت، اما افسوس که پشیمانی سودی نداشت و همه چیز تمام شده بود.
نوشتن این سطور بهانهای بود به مناسبت کوچ هرمز؛ آری هرمز شرفی امروز یارانش را تنها گذاشت و به دیار حق شتافت.
این بازیکن سابق تیمهای نوجوانان، جوانان و امید لرستان، عقاب پشت بازار، فجر خرمآباد، مقاومت خرمآباد، پارسیلون، فولاد اهواز، مهماتسازی تهران صبح روز چهاردهم شهریورماه به دلیل تومور گوارشی رخت از دنیا بسته و به دیار باقی شتافته است.
هرمز شرفی رفت اما خاطرهی بازیهای تماشاگرپسند و خوبش تا ابد در اذهان فوتبال دوستان لرستانی باقی خواهد ماند.
شورای نویسندگان پایگاه خبری «یافته» این ضایعهی دردناک را به خانوادهی داغدارش و همچنین جامعه ورزش به خصوص فوتبال لرستان تسلیت میگوید.
رضا طولابی/ پایگاه خبری یافته
تيم فوتبال جوانان لرستان نايب قهرمان كشور در سال 1372
ايستاده از راست: حسن سلاحورزي، علي مير، كورش سپهوند، مهرداد خاني، وحيد صادقي و علي عليپور
نشسته از راست: غلام ميرآخوري، مرتضي پورمسعود، مرحوم نيما بهارونداحمدي، عليمحمد كاظمينژاد و هرمز شرفي
پ
قابلذکر است مراسم تشییع شادروان هرمز شرفی روز دوشنبه پانزدهم شهریورماه از ساعت 15 و 30 دقیقه از درب غسالخانه صالحین به طرف قبرستان صالحین خرمآباد برگزار میشود
رضا طولابی/ پایگاه خبری یافته
تيم فجر خرمآباد سال 1377 در آستانه صعود به ليگ دسته اول (معادل ليگ برتر آن زمان) كشور قرار داشت اما بازي آخر در سد بهمن كرج و مليپوشان پرشمارش متوقف شد
ايستاده از راست: فرزاد ترابي، ابراهيم ميرزاپور، بيژن كوشكي، رحيم مرادي، مهرداد اسماعيلي، كوروش سپهوند و مهرداد خاني
نشسته از راست: مسعود پيري، كيانوش بيرانوند، هرمز شرفي، كاظم بهاروند و سعيد بيات
تيم فوتبال جوانان لرستان نايب قهرمان كشور در سال 1372
ايستاده از راست: حسن سلاحورزي، علي مير، كورش سپهوند، مهرداد خاني، وحيد صادقي و علي عليپور
نشسته از راست: غلام ميرآخوري، مرتضي پورمسعود، مرحوم نيما بهارونداحمدي، عليمحمد كاظمينژاد و هرمز شرفي
پ
دیدگاهها
با تشکر از اقای طولابی که حق مطلب را ادا کردن و با طلب مغفرت و آمرزش برای آن مرحوم و عرض تسلیت به خانواده ایشان...