سید محمد سیفزاده دغدغهي قوم لر را دارد. وي طي سه دهه اخير با ساخت سريالها و فيلمهاي مختلف سعي كرده است، رسوم و آداب كهن مردم ديارش را به تصوير بكشد و از طرفي در زنده نگه داشتن نام و ياد بزرگان اين قوم، تلاش وافر به خرج داده و كتبي نيز در اين زمينه منتشر نموده است.
در ادامه گفتوگوي وي را با سردبير روزنامه "آفتاب لرستان" بخوانيد كه در تاريخ شنبه 17 مرداد 94 منتشر شده است:
چگونه به فرهنگ هنر این سرزمین علاقهمند شدید؟
علاقه من به ادبیات عامیانه و چهرههای تاریخی این سرزمین به سالهای کودکی و نوجوانی باز میگردد. بسیاری از افسانهها و متلها، آداب و رسوم، تصنیفها و آوازها و مردان و زنان تاریخساز سرزمین مادری را یا میدیدم یا از نسلهای قبلی، سرنوشت و زندگیشان را می شنیدم این شد که از سالهای آغازین دوران دبیرستان به تشویق مرحوم مادرم که آموزگار مدارس بود به فکر جمعآوری بخشهایی از مردمشناسی و تاریخ زادگاهم افتادم. دوران دبیرستان هم نزد آموزگارانی تحصیل کردم که خود هر کدام شخصیتهای برجسته و اهل علم و قلم بودند. جناب دکتر حمید عیدی مؤلف و پژوهشگر توانا، استاد ایرج کاظمی، استاد رحیم سپهوند، دکتر حسین مهرداد، استاد سید یداله ستوده و چند شخصیت روحانی و علمی درجه یک خرمآباد در دبیرستان ملکالشعرای بهار خرمآباد راهنمای من بودند. ورود من به دانشگاه تهران در رشته سینما موجب آشنایی من با دکتر جابر عناصری در رشته مردمشناسی، دکتر جمال میرصادقی در کلاسهای داستاننویسی، دکتر هوشنگ طاهری در زمینه تحلیل فیلم، دکتر هوشنگ کاووسی در کلاسهای تاریخ سینما، استاد بزرگمهر رفیعا در رشته کارگردانی و در کلاسهای دکتر ابتهاج ادبیات فارسی را آموختم. البته در رادیو از دهه 60 با گروه نمایشی زیر نظر هنرمند اهل قلم عزتالله چنگایی همکاری داشتم، مجموع اینها سبب شد که محمل سینما و فیلم را بهترین شیوه برای بیان علایق فرهنگی و هنری خود بیابم. در همان سالهای ورودم به رشته سینما و سازمان میراث فرهنگی و گردشگری دو پژوهش درباره موسیقی و افسانههای محلی لرستان به تشویق سید فرید قاسمی پژوهشگر و مؤلف کشور انجام دادم که هر دو کتاب چاپ شدند و جزء آثار مرجع گشتند. ورود من به طور جدی ساخت سریال "سور و سوگ" برای شبکه اول سال 1368 بود، این سریال نخستین سریال درباره آداب ور سوم و مردمشناسی سرزمین لرستان بود که سبب شد با فرهیخته و اندیشمند کشورمان استاد حمید ایزدپناه که حق بزرگی بر گردن مردم لرستان دارد آشنا شوم، امید است روزی حق ایشان به نحو شایستهای ادا شود. فیلم سینمایی "آخرین تک سوار ایل" برای سینما و تمرکز بر مقوله نشان دادن اندیشمندان ربانی، مفاخر علمی، فرزانگان و آداب و رسوم و تاریخ این دیار، سبب شد مجموعههای "دیار به یاد ماندنی"، "مفاخر سرزمین ما" و كتاب "علما در روشنای تاریخ" و 20 فیلم کوتاه و بلند را بسازم که برخی از آنها تا کنون به نمایش درآمدند و بسیاری از آنها بنا به دلایلی امروز به سراغ تدوینشان رفتهام از جمله فیلم مستند و بلند «رضا دوباره میخواند» که از دهه 60 شروع به ضبط تصاویر آن نمودم و تا همین اواخر ادامه داشت.
انگیزه شما از ساخت این فیلم چه بود؟
مرحوم سقايي از مفاخر هنری کشور هستند و در تقویم مناسبتهای لرستان نام او همردیف با شخصیتهای برجسته لرستانیتبار قرار گرفته است. به این فکر افتادم که کلیه سخنها را از زبان خود این هنرمند دلسوخته و دوستان و همراهان او نشان دهم. استاد رضا سقایی خود راوی این مستند است و آهنگسازان، شعرا، گویندگان، پیشکسوتان ورزش و هنر و یاران دوران نوجوانی و تیپهای مختلفی او را در بیان زندگی و آثار کامل او به گویش محلی و زبان فارسی همراهی میکنند.
چرا بیشتر تصاویر او مربوط به 4 دهه اخیر است؟
به دو دلیل، نخست آن که حضور ایشان بیشتر در عرصه شنیداری رادیو و سالنها و ضبط صفحات و نوارهای صوتی قبل از پیروزی انقلاب بوده است و دلیل دیگر آن که در بخش تصویری تنها یک اجرا در برنامه شبانه زنده تلویزیون سراسری داشته که متاسفانه فیلمی از او ضبط نشده است، دیگر اجرای او ترانه تفنگ برای تلویزیون خوزستان بوده که به هنگام حمله بعثیها این آرشیو فیلم به کلی از بین رفته است.
هدف شما از ساخت و نمایش عمومی این فیلم بلند چیست؟
علاوه بر دلایل و علایق معنوی شخصیت برجسته استاد سقایی که جزء 20 خواننده برتر قرن گذشته ايران توسط شورای موسیقی قرار گرفته است، او به عقیده من در کنار مفرغها، قلعه فلکالافلاک و آثار باستانی، آثار موسیقایی و هنریاش لرستان را در سطح جهان با حفظ اصالتها و باورهای این سرزمین به خوبی معرفی کرده است. متاسفانه ما داشتههای خود را به درستی درک نکردیم و به قول حافظ آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد. استاد سقایی از ایران و لرستان خارج نشد ولی هنر اصیل سرزمین ما را به همه جهان رساند، بنده زر و زور نگشت، خود را آویزان هنر نکرد که منافعی به دست آورد.
شیوهي کار شما به چه صورت بود؟
آنچه به دو شیوه مستند محض و مستند بازسازی شده در فیلم مذکور برای نخستین بار به اکران عمومی درآمد محصول سالهای 1366 تا 1389 است. 95 درصد این محصول به کارگردانی اینجانب و همت یاران به جلوی دوربین رفت 5 درصد هم بنابر قوانین رایج سینما جهت تنویر افکار هنگام گفتگو با هنرمندان و پیشکسوتان ورزش به عرف هنر مستندسازی در دنیای معاصر، ثانیههایی از ورزشگاه قدیمی شهر، دریاچه کیو، بیسیم رادیویی قلعه فلکالافلاک به صورت سیاه و سفید استفاده گشت که شیوهای رایج و بدیهی در فیلمسازی است. چون منابع و مآخذ در شکوفایی هنر سینما تأثیر به سزایی دارد.
تاثیر معنوی آثار ایشان به چه صورت است؟
آثار او در حیطه ادبیات و ترانههای فولکلوریک به زیبایی اجراء شده است و آثار حماسیاش مثل دایه دایه، تفنگ، دالکه در حساسترین مقطع تاریخ انقلاب و دفاع مقدس در گسترهی پهن دشت این کهن سرزمین ماندگار گشت. پس از مرگش هم فراموش نشد و صدای او روزی نیست که در کوچه، معبر، خیابان و رسانهها شنیده نشود. نام خیابانها، شکل تندیس، نقش برجسته چوبی فلزی، سنگی به نوعی الهام از هنر و چهره اوست.
برای تهیه این فیلم چه زحماتی کشیدید؟
از اوایل دهه 60 تا پایان درگذشت استاد، 90 درصد فیلم متعلق به خود من است و 10 درصد تصاویر قدیمی شهر و روستا مربوط به فیلمهای دهه 40 می باشد.
چه فرازهایی را نشان میدهید؟
مقاطع دوران کودکی و کار در خیاط خانهها، ورود به بی سیم رادیویی ارتش، انتخاب ترانه سال در رادیو، ورود به کلاس استاد مهرتاش و آشنایی با آهنگسازانی همچون مرحوم استاد سیدمجتبی میرزاده موسیقیدان مشهور کشور و نقش او در انقلاب و حماسه دفاع مقدس در کنار دیگر هنرمندان و سرانجام سکوت و تنهایی و رنجها و مشقات و بیمهریها که درد همه هنرمندان این سرزمین از دوران فردوسی تا به امروز است، فرازهایی از این فیلم بلند میباشد که در این مقطع تاریخی میتوان آن را به نمایش نهاد.
برای نخستین بار در تاریخ سینماي لرستان مردم به تماشای فیلمی مستند مینشینند. علت چیست؟
علت لطف خداوند به این فرد است که چهرهای مردمی و ماندگار در تاریخ هنر ایران داشته است که کم کم او را به یک اسطوره تبدیل کرده است.
آیا این فیلم کلیه آثار و زندگی اوست؟
در این بخش مهم ترین آثار او بررسی میشوند، در بخش دیگری که هنوز پخش نشده به مابقی تصاویر و زندگی او و تحلیلها و خاطرات مردم از آثار او خواهیم پرداخت. امیدوارم علاوه بر اکران عمومی روزی در رسانههای ملی هم پخش شود.
چه سخنی برای خاتمه کار دارید؟
مو به مو دارم سخنها، نکتهها از انجمنها، ولی در یک کلام راه فرهنگ و هنر بر روی کسی بسته نیست، هر شخص با استعدادی میتواند وارد این عرصه شود فقط باید همدیگر را تحمل کنیم و نقدپذیر باشیم و به تخریب همدیگر نپردازیم.
دیدگاهها