به عقیده بسیاری از صاحبانایده و متفکران، عصر جدید، «عصر رسانههاست» و شهروندان این عصر برای زندگی در این دوران باید رسانهها را بهخوبی بشناسد.
با وجود توسعه چشمگیر رسانهها بعد از گذشت چندین سال از دوران جدید، مشخص شده است که رسانهها نتوانستهاند وظیفه و رسالت خود را همان تربیت و هدایتگری افراد است، بهخوبی ایفا کنند. اکثر این رسانهها، مخاطبان خود را با توجه به مقاصد، امیال و اهداف صاحبان خود راهبری میکنند و بسیاری از مخاطبان هم که فریب ظاهر دلنشین آنها را خوردهاند، کاری جز زندگی برمدار خواستههای رسانهها نمیتوانند انجام دهند. شاید چاره نجات از گراداب این رسانهها سواد رسانهای باشد. هدف سواد رسانهای این است که مخاطبان را در برابر رسانهها فعال کند و دانشی به آنها بیاموزد که بتوانند در مقابل رسانهها تسلیم و شکستخورده نباشند.
سواد رسانه رویکردی است که افراد با در این فرایند میتوانند با بهرهگیری از برخی مهارتها، رسانهها و منابع اطلاعاتی صحیح را شناسایی و برای برطرف کردن نیازهای اطلاعاتی خود آنان را مورد استفاده قرار دهند؛ به عبارت دیگر سواد رسانهای به فرد اجازه میدهد با دنیای اطلاعات در تعامل سازنده باشد و هوشمندانه نیازهای اطلاعاتی خود را شناسایی، جستجو و بهرهبرداری قرار دهد.
به دیگر سخن در عصر کنونی داشتن سواد رسانهای مختص یک گروه یا افرادی با سن و سال مشخص نیست و سواد رسانهای پیش نیاز ورود به فضای مجازی به ویژه در بحث اخبار و اطلاعاتی است که در این فضا رد و بدل میشوند.
هر چند ورود دانشآموزان به فضای مجازی را به سبب امتیازات و محسناتی باید به فال نیک گرفت ولی از سویی باید اذعان داشت ورود بیمقدمه و بدون دانش به این فضا دارای تبعات و آسیبهای جدی نیز هست. در این بین اگر دانشآموزان جامعه فاقد سواد رسانهای باشند، قدرت تشخیص واقعیتها را ندارند و میتوانند تحت تأثیر شایعات کذب، دچار هیجانات زود گذر شده و تصمیمات بینهایت سطحی را بگیرند. این نوع تصمیمات میتواند صدمات زیادی به ساختار جامعه و امنیت مردم وارد کند.
اما تنها فردی که دارای سواد رسانهای است میتواند تشخیص دهد که کدام رسانه به واقعیت نزدیکتر است و کدام قصد پوشش خبری غیر واقعی دارد. فلذا چاره کار آموزش و آمادهسازی دانشآموزان برای استفاده بهینه و علمی از این فضا است.
بر همین اساس از چند دهه گذشته، کشورهای زیادی با درک ضرورت آموزش سواد رسانهای در عصر جدید، به آموزش این نوع از سواد پرداختهاند و سعی کردهاند در این زمینه اقتضائات و شرایط بومی کشورشان را هم در نظر بگیرند. کانادا اولین کشوری بود که در نظام آموزشی خود رشته سواد رسانه را به صورت رسمی از نظام آموزش و پرورش خود پذیرفت.
هم اکنون در بسیاری از کشورها مانند استرالیا، آمریکا، ژاپن و….. نیز سواد رسانه به عنوان رشتهای مجزا و پر مخاطب تدریس میشود. کشورهایی مانند اتریش، سوئد، ایتالیا، یونان، سوئیس و دانمارک نیز در حال توسعه نظام آموزشی خود در این رشته کاربردی میباشند.
تجربیات کشورهای مختلف، دانش گرانبهایی است که ما میتوانیم با استفاده از آن تا حدودی عقبافتادگی خود را در این زمینه جبران کنیم و با در نظر گرفتن شرایط بومی خود، به الگوی بومی آموزش سواد رسانهای دست یابیم. با توجه به اهمیت سنین نوجوانی و تمرکز هجمههای رسانهای بر آنان، طراحی الگوی بومی آموزش سواد رسانهای به نوجوانان یک ضرورت است. بیتردید در الگوی بومیسازی آموزش سواد رسانهای به نوجوانان در ایران، دو نهاد آموزش و پرورش و صدا و سیما، نقش بسزایی در آموزش سواد رسانهای دارند. در این الگو، هدف اصلی، هدایت و تربیت نوجوانان است و ملزومات آموزش سواد رسانهای، شیوه تدریس و محتوای آموزشی بر اساس اهداف اصلی و فرعی الگو، از اهمیت خاصی برخوردار هستند.
هدف از آموزش سواد رسانهای در الگوی بومی، تنها شناخت رسانهها و تسلیم نشدن در برابر پیامهای رسانهای نیست، بلکه شامل تمام ابعاد زندگی یک ایرانیِ مسلمان است و آن هدایت و تربیت است. به بیانی دیگر، سواد رسانهای در عصر رسانهها میتواند در برابر بسیاری از هجمههای رسانهای که سلاح اصلی دشمنان است، نقش هدایتگری را بر عهده داشته باشد.
لذا میتوان گفت آموزش سواد رسانهای به نوجوانان با الگوی بومی، میتواند تا حد زیادی از بروز مشکلات و آسیبهای روانشناختی آنها بکاهد و در سلامت جسم و روان دانشآموزان مؤثر باشد. سواد رسانهای با تکیه بر فواید و مزایای خود با تجهیز دانشآموزان (رشد و ارتقای مهارتهای تفکر انتقادی) و افزایش آگاهی اجتماعی، تصمیمگیری مسئولانه و مهارتهای اجتماعی مانند اشتراک، همدلی و مهربانی، امکان استفاده درست و هوشمندانه آنها از رسانهها در فضای جهانی شدن و جامعه اطلاعاتی را فراهم میکند.
به قلم: عبداله سید کتولی