در طول چند دهه گذشته در عرصههای مختلف بهویژه در زمینه موضوعات و مسائل اجتماعی شاهد رشد چشمگیری سازمانهای مردمنهاد (سمنها) هم به لحاظ میزان و هم تنوع هستیم، علیرغم این افزایش شاهد تغییر قابلتوجهی در کاهش نرخ مسائل نیستیم. پرسش این است که چرا سمنها قادر به اثرگذاری قابلتوجه در زمینه حل مسائل نبودهاند؟ شواهد نشان میدهد بهمنظور حل مسائل ازجمله مسئله آسیبهای اجتماعی، سمنها با چالشهای زیادی مواجه هستند، در این نوشتار به یکی از مهمترین آنها یعنی نبود فقدان برنامه و راهبرد برای حل آسیبها در میان سمنها پرداخته میشود.
حل یعنی پیشگیری، کنترل و کاهش آسیبهای اجتماعی از نوع آن؛ مانند اعتیاد، جرم، کار کودکان، طلاق و غیره نیازمند برنامه و راهبرد است و بدون داشتن برنامه مدون مبتنی بر شواهد حل آنها امکانپذیر نیست. متأسفانه بسیاری از سمنها فاقد چنین برنامهای هستند و به کارهای دمدستی بهمنظور حل آسیبهای اجتماعی مانند توزیع برخی از اقلام خوراکی و پوشاک، تأمین برخی از وسایل منزل، راهاندازی برخی از مشاغل با کیفیت پایین و در سطحی بالاتر به فراهم کردن آموزشهای برای کودکان بسنده کردهاند. حتی در سطح ملی شاهد سمنهای قوی در زمینه آسیبهای اجتماعی نظیر اعتیاد هستیم، اما بازهم شواهد نشان میدهد شاهد افزایش شیوع اعتیاد در کشور بودهایم.
داشتن برنامه و راهبرد قبل از هر چیزی نیازمند اطلاعات جامع در زمینه میزان و تنوع آسیبها، افراد آسیبدیده و در معرض آسیب، علل به وجود آورنده آنها و مدلهای مداخله ازجمله مدلهای اجتماعمحور است. داشتن اطلاعات کامل از ویژگیهای اقتصادی و اجتماعی خانوارها و سایر ویژگیهای ساختاری اجتماع اولین قدم برای مداخله است. در بسیاری از موارد سمنها فاقد این اطلاعات هستند. البته فراهم کردن این اطلاعات نیز نیازمند منابع مالی و انسانی ماهر است، که سمنها از فقدان آن رنج میبرند. اطلاعات مبنای برنامهریزی و مداخله هستند، درصورتیکه وجود نداشته باشند چگونه میتوان برنامهریزی مؤثر کرد.
مرحله بعدی طراحی مدلهای مبتنی بر شواهد است. کدام مدل است که منجر به حل آسیبها میشود؟ اینها را باید از کجا احصا کرد و چگونه آنها را در اجتماع محلی پیاده کرد؟ لازم است سمنها با مرور منابع این حوزه بهویژه منابع حوزه توسعه محلی، مددکاری اجتماعی و مدلهای مداخله اجتماعمحور آنها را بهمنظور ارتقاء توان حل مسئله اخذ کنند و بهکارگیرند. اگر تعدادی از سازمانهای مردمنهاد بررسی شود مشاهده میکنیم که آنها فاقد این مدلها هستند و بسیاری از آنها به کارهای دمدستی بدون تکیهبر شواهد، از نوع مواردی که در بالا به آن اشاره شد روی آوردهاند.
اجرای مدلهای نیز نیازمند منابع مالی و انسانی ماهر و حتی همکاری مردم است. چگونه باید این منابع را تهیه کرد. در همین زمینه باید گفت متأسفانه تعدادی دیگر از سمنها هر چه بیشتر به حمایتهای دولتی تکیه کردهاند و این حمایتها راه را بر هرگونه ابتکار و خلاقیت در میان آنها بستهاند و حتی منجر انتظارات آسیبزا دولتها از این سازمانها شده است، گویا اگر این منابع دولتی نباشد آنها دیگر قادر به ارائه خدمات، چه برسد به حل مسئله نیستند.
حل مسائل بهویژه مسائل از جنس آسیب گونه نیازمند برنامه و راهبرد است، که هم علل ساختاری آنها را هدف قرار بدهد و هم معطوف به افراد آسیبدیده و در معرض آسیب باشد. در این برنامه باید شیوه حل مسئله، جلب مشارکت اجتماع محلی و دولت و گروههای هدف دیده شود تا بتواند مؤثر واقع عمل شود. بهعبارتدیگر برنامهها و راهبردهای حل مسئله باید مبتنی بر شواهد باشد، اما متأسفانه بسیاری از سازمانهای مردمنهاد در محدودهای که عمل میکنند فاقد چنین برنامهای هستند، به همین دلیل است که نهتنها شاهد کاهش آسیبهای اجتماعی نیستیم بلکه افزایشیافتهاند.