* همچنین در تحقیقات دیگری که روی کشاورزان انجام شده مشخص گردیده است که کشاورزانی که با قارچکشهای مانب (علیه سفیدک داخلی انگور، چغندرقند و کدوئیان) و مانکوزب (علیه بوته میری کدوئیان و برقزدگی نخود) در تماس هستند علاوه بر خطر پارکینسون، اعصاب محیطی آنها نسبت به سایر افراد کندتر عمل مینماید.
* تحقیقات نشان داده است کودکانی که در هنگام رشد مغز در معرض دز خیلی کم سموم قرار دارند صدمات ثابت و پایداری در اعمال و ساختار مغز آن ها اِیجاد می شود. در برسی های بعمل آمده در مکزیک روی کودکانی که در معرض سموم بودند مشخص شد که انواعی از تاخیرات و کاستیها در نمو مغز این کودکان در مقایسه با سایر کودکان وجود دارد. همچنین ضعفهایی در نیروی فیزیکی، تطابق طبیعی دست و چشم، و حافظه کوتاه مدت در این کودکان قابل مشاهده بود.
* ارتباط بین بروز سرطان گلبولهای سفید خون و سموم ارگانو فسفره (بیشتر از50 ترکیب از خانواده این سموم علیه حشرات آفت به کار برده میشود) در تحقیقات اخیر محققین مورد تایید قرار گرفته است. همچنین ارتباط بین سموم توفوردی، آترازین و کاپتان با سرطان ام اس در تحقیقات مشخص شده است و باغدارانی که در معرض این سموم هستند 3 برابر سایرین احتمال بروز این نوع سرطان را دارند.
* افزایش ترشحات و بزاق دهان، انقباض برونشها، اختلالات گوارشی، اسهال، لرزش، رعشه، ضعف عضلانی، بیقراری، عدم تعادل، تیرگی دید، فقدان حافظه، افزایش ادرار، ضعف عمومی، تشنج، صدادادن گوش، تب، اختلال در تکلم، بیخوابی، سستی، هیجان، افسردگی ،پریشانی، سقط جنین، احساس سوزش پوست، خشکیدگی دهان ولب، تهوع، استفراغ، خارش، گرفتگی عضلات، درد در ناحیه شکم، اختلالات ژنتیکی و جنسی و دهها عنوان علائم دیگر و در سطح پیشرفته با انجام آزمایشهای ویژه خونی مثلاً افزایش یا کاهش آنزیمهای کبدی و مواد آلکالاین ... از علائم شایع تاثیرات باقیمانده سموم موجود در محصولات کشاورزی بر بدن انسان میباشد.
چالشهای کشتهای صیفی استان لرستان از لحاظ زیست محیطی:
متاسفانه در سایه عدم آگاهی، همه سعی بر این دارند از بهترین و قویترین حشرهکش ها و قارچکشها در کنترل آفات و بیماریهای محصولات خود استفاده نمایند تا سرمایه ریالی افزایش یابد، ولی از آنچه که سموم شیمیایی به طور نهفته با جان و روان بشر میکند چندان خبر ندارند و تنها علائم حاد مسمومیت را مسموم شدن و حالت تهوع می دانند و دیگر هیچ!
زارعین مناطق مختلف استان لرستان بدون آگاهی از ماندگاری سموم در خاک، فاصله سمپاشی تا برداشت محصول و تجزیه آن (دوره کارنس) و استفاده از حجم بالا یا دز زیادی از سم اقدام به دورههای سم پاشی فراوان و مکرر در مزارع صیفی و سبزیجات (گاهی تا 15دوره) میکنند و برای حصول اطمینان از مؤثر بودن سمپاشی و گریز از هزینه اضافی دز مصرفی سم را گاه تا چندین برابر حد مجاز مصرف بالا می برند و بین زمان آخرین نوبت سمپاشی و برداشت محصول فاصله زمانی مجاز را رعایت نمیکنند. به عنوان مثال، در مورد محصولاتی مثل خیار که رشد سریع و محصول پیوسته دارد گاهاً بلافاصله پس از سمپاشی(به ویژه سموم قارچکش) محصول را جمعآوری و بدون آزاد گذاردن در هوای آزاد درون کیسههای پلاستیکی کرده و روانه بازار و مورد مصرف عموم قرار میدهند که مصرف کننده نیز همیشه به دنبال محصول تازه است، آن را مورد تغذیه قرار میدهد که زمانی کمتر از 12 ساعت را شامل میشود.
در این مورد برای سنجش وجود باقیمانده سم نیازی به استفاده از دستگاههای حساس و پیچیده نیست و حس چشایی مصرف کننده خود به طعم سم در محصول گواهی میدهد. بر اساس آمارهای منتشر شده گفته شده که هر ایرانی سالیانه نیم کیلو سم مصرف میکند که با توجه به این که این سموم در درازمدت در بدن تجمع میابد باعث خطرات و بیماریهای مهلکی در مصرف کنندهها میشود. همچنین گفته شده که فقط 18 درصد زمین زراعی کشور از مصرف سموم در امان بودهاند و یا مصرف سموم در آنها کمتر بوده است.
سخن آخر:
در پایان ای مطلب وظیفه خود میدانم به عنوان یک کارشناس توجه همگان را به طبعات پرمخاطره مصرف بیرویه سموم جهت تولید محصولات کشاورزی جلب کنم.
از طرفی دیگر شاید سموم شیمیائی برای بالغین چندان عوارض قابل ملاحظه و فوری را بروز ندهد ولی برای خردسالان و کودکان تجمع مواد شیمیائی از اوایل سنین کودکی بسیار خطرناکتر خواهد بود و باعث انواع سرطانها خونی در کودکان میگردد.
در دنیا تمام سعیها برای کم مصرف نمودن این سموم شیمیایی است که به نوعی با سایر روشهای مبارزهای (کنترل بیولوژیک) توأم گردیده است که امید است در کشور ما نیز این طرحها جاگزین گردد.
به امید روزی که محیط زیستی عاری از مواد شیمیایی و هوایی سالم برای کودکانمان و آبی تمیز برای بقای عمر داشته باشیم، سرمایه انسانی را فدای سودهای فلاکتبار و آنی تفکرات لحظه ای ننمائیم چون همهی ما مسوول هستیم.