سرقت در لغت به معنای دزدی آمده است و در اصطلاح معانی گوناگون برای آن گفتهاند: سلب حقوق از صاحبان حق، ذکر متن بدون ذکر منبع، سوء استفاده از نام و آثار دیگران.
در "فرهنگ نامه ادبیات فارسی" میخوانیم: «سَرَقات در اصطلاح بدیع، یکی از مباحث نقد ادبی و آن دزدیها و عاریتها و اقتباسهای شاعران و نویسندگان از یکدیگر است.» (شریفی، محمد، فرهنگ ادبیات فارسی، چاپ اول، انتشارات معین و فرهنگ نشر نو، تهران، 1387، ص792)
در قانون مطبوعات ایران آمده است:
"سرقت ادبی عبارت است از نسبت عمدی تمام یا بخش قابل توجهی از آثار و نوشتههای دیگران به خود یا غیر، ولو به صورت ترجمه." (سایت خانه داستان سرو، مقاله سرقت ادبی/ مصطفی مهریزی، يكم دیماه ۱۳۸۷)
در این تعریف چند قید وجود دارد از قبیل:
1- نسبت دادن؛ یعنی اگر نسبت نباشد بلکه تصرف در مال دیگران باشد، در این صورت غصب خوانده میشود.
2- عمدی بودن؛ یعنی اگر نسبتی در کار نباشد یا این که به شکل غیرعمدی متنی به نام کس دیگر به چاپ برسد(چنانچه امکان اشتباهات تایپی بعید به نظر نمیرسد)، دیگر سرقت نخواهد بود.
3- تمام یا بخش قابل توجه؛ بدین معنا که نسبت یک اثر یا بخش قابل توجه یک اثر به خود یا غیرسرقت ادبی خوانده میشود ولی اگر آن چه او نسبت میدهد، چیز قابل ملاحظهای نباشد(مثلاً یک جمله یا پارگراف یا عبارت غیرجدی باشد) مطابق این تعریف سرقت ادبی شمرده نمیشود.
4- آثار و نوشتهها؛ اگر آن چه سرقت شده، اثر و نوشته نباشد (مثلاً لباس و پوشاک، نام، مقام باشد) باز هم سرقت ادبی گفته نمیشود.
5- دیگران؛ بر اساس این قید اگر کسی اشعار خود را مورد دستبرد قرار دهد مثل این که شکل بیان قبلی خود را تغییر دهد، سرقت ادبی انجام نداده است؛ چنان چه حافظ میفرماید:
میخواستم که میرمش اندر قدم چو شمع او خود گذر به ما چو نسیم سحر نکرد
در جای دیگر همین معنا و تخیل را با اندکی تغییر در بیان دیگر ارائه نموده میگوید:
من ایستاده تا کنمش جان فدا چو شمع او خو گذر به ما چو نسیم سحر نکرد
لیکن در ادب اروپایی این گونه استفاده را سرقت میخوانند.
6- خود یا غیر؛ یعنی فرق نمیکند این انتساب به خود باشد یا غیر خود، در هر دو صورت سرقت خوانده میشود.
7- ترجمه؛ سرقت اگر به شکل ترجمه هم باشد سرقت است. مثل این که کسی بیاید اثر یک شاعر غربی را ترجمه نموده بگوید این اثر مال من است.
حال با آسیبهای سرقت ادبی و خبري آشنا شویم:
سرقت ادبی يا خبري یک عمل غیراخلاقی است چرا که هم از منظر دینی مورد کیفر میباشد و هم از منظر اجتماعی، عمل ناپسندي به حساب میآید و هم از نگاه وجدانی هیچ سارقی حاضر نیست قبول کند که عمل بدی انجام داده یا اگر هم بپذیرد، نمیتواند بپذیرد که کسی دیگر بیاید مال او را سرقت نماید.
از این رو، در بدو امر، سرقت یک عمل غیراخلاقی به شمار میرود و در قدم دوم یک جرم تلقی میگردد. بحث جرمی سرقت نیاز به پژوهش و نگارش مستقل دارد. لیکن آن چه در این مقام ضروری به نظر میرسد بیان این مسأله است که سرقت چه آسیبهای ادبی، اجتماعی را به فرهنگ و یا شخصی که آثارش مورد سرقت قرار گرفته وارد مینماید؟
به باور نگارنده، سرقت ادبی آثار مخرب فراوانی دارد که هرچه دقت بیشتر صورت، این زیانها بیشتر نمایان میگردد، ولی در کل میتوان به این آسیبها اشاره کرد:
1- تهدید امنیت فرهنگی: امنیت در مفهوم جدید خود شامل همۀ ابعاد سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی میگردد. امنیت فرهنگی مهمترین آنها به حساب میآید زیرا با از میان رفتن یا مورد تهدید قرار گرفتن امنیت فرهنگی، زبان، عنعنات، باورها و ارزشهای عام یک جامعه آسیبپذیر میگردد و هویت ملی و جمعی از اعتبار میافتد. در نتیجه جامعه به بحران و فروپاشی دچار میشود. سرقت ادبی امنیت فرهنگی را تهدید میکند و اعتبار شغلی را در سطح بسیار پایینی تنزل میدهد.
2- کاهش اعتبار شغلی: نویسندگی، روزنامهنگاري و شاعری خود کار هنری و حرفوی محسوب میگردند و در هر جامعه از منزلت خاصی برخوردار میباشند. اگر چه در افغانستان هنوز این هنر جایگاه لازم خود را به دست نیاورده است اما در برخی از جوامع یک شغل نسبتاً معتبر و با درآمد به شمار میرود. با این حساب، وقتی سرقت ادبی يا خبري رواج مییابد، این شغل از منزلت خود پایین میآید. مقام اصلی خود را در جامعه از دست میدهد. نویسنده يا خبرنگار به عنوان کسی که همه حرفهایش را بخوانند و سخنانش را بپذیرند مورد احترام واقع نمیشود، زيرا مردم با مشاهده خروجي كار آنان ميگويند شما همه از روي دست هم كپي ميكنيد و متقلب هستيد. در حقیقت هر اثر خبري، ادبی و هنری، از دید مردم میافتد.
3- رکود فرهنگی: خلاقیت عامل اساسی رشد و توسعۀ فرهنگی میباشد. جامعهای که در آن خلاقیت به بنبست برسد، درصد امکان رشد نیز پایین میآید. بلوغ فکری و معنوی زمانی میسر میگردد که زمینۀ خلاقیت در جامعه فراهم آید. از این رو میتوان گفت وقتی سرقت ادبی و خبري دامنۀ بیشتری پیدا میکند، دیگر جامعه حالت سیّالیّت و فرایند طبیعی رشد خود را از دست میدهد و به جامعۀ خنثی و منجمد شده تبدیل میگردد.
4- تنزّل کیفی آثار: با تولید آثار وابسته و خالی از خلاقیتهای هنری و خبري، میزان آثار ضعیف رو به تصاعد گذاشته، آثار با کیفیت کمتر آفریده میشوند. جامعهای که در آن کیفیت مهم نباشد، تولید آثار کیفی نیز تغییر جهت میدهد و به آثار ضعیف و كمي تبدیل میگردند. در این صورت بازار معاملاتی نیز در صدد آن میشود تا به آثار ضعیف و بازاری روی بیاورد. [مثل كاري كه چند سال است در حوزه رسانه استان لرستان باب شده است]
در پایان باید متذکر شوم که کپی کردن یک خبر، مطلب، شعر يا قطعهای هنری به نام خود، کمبود شخصیت فرد سارق را نشان ميدهد كه مايل است توانمندي خاصي را به او نسبت دهند در حالي كه واقعاً عاري از چنين هنري است و سعي ميكند با سرقت از ديگران، خلاء شخصيتي خود را تسكين دهد.
به امید کمتر شدن و از بین رفتن این لکهي سیاه در فرهنگ شهر، استان و کشورمان!
مهدی بیرانوند
مهدی بیرانوند