محمدجعفر محمدزاده: تأمل در «تاريخ علم» به ويژه پيشينة توليد نظريه علمي در حوزة علوم انساني نشان ميدهد كه پرسشهاي دقيق همواره موجد پاسخهاي عميق بودهاند و به عبارت ديگر پاسخهاي ژرف و عميق جز در پي پرسشهاي دقيق به ظهور نرسيدهاند.
از طرفي نظريههاي علمي در حوزه علوم انساني و نيز آثار علمي برجسته نيز غالباً در پي پرسشها و درخواستهاي عميق و اساسي به وجود آمدهاند و از طرف ديگر نظريههاي علمي و انديشهاي كه با ابتناء بر پرسش خلق شدهاند، چون از متن نياز جامعه شكل و سامان يافته و در واقع پرسشهاي دقيق بخشي از نياز فكري و فرهنگي جامعه را شامل ميشود، باز خورد آن به متن جامعه برگشته و كاربرد بيشتري در سطوح مختلف به ويژه سطوح علمي پيدا ميكنند و به عبارتي كاربردي ميشوند.
شواهد بر صحت اين نظر از قرون پيش از ميلاد، در روش سقراط و افلاطون تا روش كتابهاي آسماني به ويژه قرآن كريم و نيز سيرة ائمه معصومين و شخص نبي اكرم(ص) و نيز دانشمندان و فلاسفه و عالمان و عارفان در قرنهاي پس از اسلام موجود است. نوشتار حاضر بر آن است تا ضمن بيان چند نمونه، به كارآمدي و اثربخشي روش پرسش و پاسخ و يا به عبارتي گفتگو در مباحث علمي بپردازد و در تاييد اين نظر كه: پرسشهاي دقيق و پاسخهاي عميق لازم و ملزوم براي «توليد علم» و بيان نظريه علمي هستند صحه بگذارد.
كتاب «جمهور» افلاطون به صورت نقل قول از سقراط تنظيم شده و فرض بر اين است كه در حدود سال 411 قبل از ميلاد، شبي سقراط در منزل پيرمردي به نام «سفالوس» با عدهاي وارد بحث و پرسش و پاسخ ميشود و روز بعد جريان اين گفتگو را به شرح مندرج در اين كتاب براي چند تن از دوستان خود نقل ميكند.(نك، افلاطون،1388،ص4)
جمهور افلاطون با همين شيوه نقل گفتگو و سياق پرسش و پاسخ، نظريههاي جامعي را در ده كتاب به وجود آورده كه گرچه موضوع واحدي ندارد و در موضوعهاي متنوعي بحث ميكند اما همه آنها را بايد در ذيل موضوع «عدل» به حساب آورد.(نك، همان)در «پنج رساله» افلاطون( شجاعت، دوستي، ايون، پروتاغورس و مهماني) هم، آنچه افلاطون گفته است صحنه آراييهايي است كه خود از گفتگوها و پرسش و پاسخهايي كه بين بازيگران صحنه ترتيب داده و از آن طريق مولد و موجد نظريههاي مبنايي در موضوعات مختلف شده است؛
مثلاً در رساله لاخس يا شجاعت، حاضران مجلس به ترتيب عبارتند از: لوسيماخوس(پسر اريستيدس) ملسياس (پسر توكيديس) و پسران آندونيكياس لاخس و سقراط. در اين رساله سقراط معلمي است كه كارش پيدا كردن مردمان و متنبه ساختن آنها از طريق گفتگو و پرسش و پاسخ است.( نك: افلاطون، 1389، ص11-7)در قرآن كريم نيز ميتوان شواهد بسياري يافت كه در آن، خداوند با طرح يك پرسش ابتدا ضرورت پاسخگويي به شبهه و يا نيازي را مطرح ميكند، آنگاه به تفصيل پاسخ ميدهد.
نمونه برجستهاي هم كه ميتوان در اينجا شاهد مثال آورد سورة مباركه نباء در ابتداي جزء سيام قرآن است، آنجا كه ميفرمايد: عم يتسائلون، عنالنباء العظيم(نباء1و2) كلمه «عم» مخفف «عن ما: از چه» است و حرف الف از كلمه «ما»، «ي استفهاميه حذف شده است.» مصدر تساؤل به معناي اين است كه مردمي از يكديگر سؤال ميكنند يا بعضي از بعضي ديگر سؤال كنند.
سياق سوره، سياق جواب است. اين آيه پاسخ از استفهامي است كه خود خداي تعالي كرده بود، خودش پرسيد: از چه تساؤل ميكنند؟ پاسخ ميدهد: از خبري بس عظيم و اين توصيفي كه از خبر نامبرده كرده، توصيفي است كه تعظيم خبر از آن هويداست.(نك: طباطبائي، 1361، ج39، ص418)
بر اين اساس در مييابيم براي يافتن چيستي و چرايي يك امر مهم بايد پرسشي دقيق صورت گيرد تا پاسخي در خور داده شود.در سيرة پيامبر گرامي اسلام(ص) و ائمه معصومين نيز موارد بسياري يافت ميشود كه حضرات معصومين(ع) در پاسخ به سؤالات دقيق برخي صحابه، پاسخهاي جامع و عميقي دادهاند، نمونه برجسته آن را در پاسخ امام علي(ع) به يكي از يارانش به نام همام كه از امام ميخواهد صفات متقين را برايش برشمرد، ميتوان ديد. آنجا كه گفت: «يا اميرالمؤمنين، صف لي المتقين: اي امير مؤمنان، پرهيزگاران را براي من وصف كن» و حضرت ابتدا ميفرمايد: «اي همّام! از خدا بترس و نيكوكار باش كه خداوند با پرهيزگاران و نيكوكاران است.» امّا همام كه تشنه حقيقت بود با كلامي موجز قانع نشد و بر پرسش اصرار ورزيد و پاسخ تمام و كمال درخواست نمود، تا آن كه حضرت امير(ع) پس از ذكر مقدمهاي خطبه مفصلي را اين گونه آغاز فرمود: «فالمتقون هم فيها اهل الفضائل...» ( نك. نهجالبلاغه، خطبه 193) و اهل معني تصديق خواهند كرد سخنان امام علي(ع) در اين خطبه از اهمّ توصيفهايي است كه صفات متقين را بيان نموده است.
و اين نكته هم اضافه شود كه وقتي حضرت امير(ع) با صراحت به ياران خود فرمود: «تا من در ميان شما هستم از من بپرسيد و از من بخواهيد،» اين يعني اينكه دانستههاي من اگر چه بسيار است اما در پس پرسشهاي شماست و اگر پرسش نكنيد، هم نادانسته ميمانيد و هم علم من به ظهور نميرسد، پس بپرسيد تا دانا شويد.
«مثنوي معنوي» مولانا جلالالدين بلخي خراساني كتابي است مملو از تعاليم و معارف اسلامي با بياني حيرتآور كه گوينده و صاحب آن داراي مقامي شامخ در مسير معرفت و يقين است، اما بيگمان اگر درخواست و پرسش شخصي به نام «حسامالدين چلبي» نبود، به ظهور نميرسيد. حسامالدين از ياران گزيدة مولانا بود كه از مولانا درخواست كرد براي تعليم مريدان كتابي چون «حديقه» سنايي يا «منطقالطير» عطار تدوين كند و مولانا مثنوي را به خواهش وي به نظم كشيد.
حسامالدين پرسشگر و همصحبتي است كه در تمام لحظات جوشش دروني مولانا در خلق مثنوي همراه و مخاطب اوست و اگر زماني براي حضور او معذوري پيش ميآمد، مولوي از جوشش مي افتاد و لاجرم دم فرو ميبست تا روزي كه اين همصحبت دقيق و جوياي عمق حقايق باز گردد و اين با داستان پايان دفتر اول و ايجاد وقفهاي دوساله براي آغاز دفتر دوم منطبق است كه گفته شده در حدود سال 662 ق حسامالدين به علت مرگ همسرش مدتي از درك محضر مولانا باز ميماند. (نك، نيكلسون، 1374، ج2: 588) و پس از اين وقفه، مولوي دفتر دوم را چنين آغاز ميكند:مدتي اين مثنوي تأخير شد
مهلتي بايست تا خون شير شد
تا نزايد بخت تو فرزند نو
خون نگردد شير شيرين، خوش شنو
چون ضياءالحق حسامالدين عنان
بازگردانيد ز اوج آسمان
چون به معراج حقايق رفته بود
بيبهارش غنچهها ناكفته بود
چون ز دريا سوي ساحل بازگشت
چنگ شعر مثنوي با ساز گشت
و همچنين است كه اين پرسشگر دقيق و هم صحبت شايسته، مولوي را در آغاز دفترهاي ديگر، به سخن درباره خود وادار ميكند و در آغاز دفتر سوم ميگويد: اي ضياءالحق حسامالدين بيار
اين سوم دفتر كه سنت شد سه بار
برگشا گنيجنة اسرار را
در سوم دفتر بهل اعذار را
و در آغاز دفتر چهارم:همت عالي تو اي مرتجا
ميكشد اين را خدا داند كجا
گردن اين مثنوي را بستهاي
ميكشي آن سوي كه دانستهاي
و دفتر پنجم:شه حسامالدين كه نور انجم است
طالب آغاز سفر پنجم است
و بالاخره در آغاز دفتر پاياني:اي حيات دل، حسامالدين بسي
سيل ميجوشد به قسم سادسي
گشت از جذب چو تو علامهاي
در جهان گردان حسامي نامهاي
پيشكش ميآرمت اي معنوي
قسم سادس در تمام مثنوي
شش جهت را نور ده زين شش صحف
كي يطوف حوله من لم يطف
پس مثنوي در آغاز به سئوال و درخواست حسامالدين چلبي از مولانا براي ثبت طريقت مولوي به شيوة مشايخ گذشته بود و اينگونه پاسخ جامعي طلبيد و اثري شگرف در تاريخ و ادبيات و فرهنگ ايران و جهان بر جاي گذاشت. تصور شود اگر ميل مولوي به هم صحبتي حسامالدين نميجنبيد، آيا ظهور مثنوي با اين عظمت و عمق و دقت محتمل بود؟
«ابن سينا» فيلسوف بزرگي است و كتاب «المباحثات» از آثار برجستة اوست كه در موضوعات آن بسياري از بزرگان اهل تحقيق به آن استناد كردهاند. اين كتاب در بردارندة شماري از پاسخهايي است كه ابن سينا به برخي از پرسشها داده و شاگرد برجسته او «بهمنيار» كه خود صاحب بسياري از پرسشهاي دقيق اين كتاب است، آنها را جمعآوري و منظم ساخته است. در اين كتاب به پرسشهاي بسياري پاسخ داده شده است و پاسخها به مسائل بنيادي و عميق در حوزة فلسفه مربوط ميشود و به نظر فيلسوف معاصر، دكتر ديناني، شخص بهمنيار و شاگرد برجستة ديگر ابن سينا به نام «ابومنصور زيله» در طرح آنها دخالت داشتهاند.
از آنجا كه بهمنيار در طرح اين پرسشها نقش عمده و اساسي داشته است، آنچه ميتواند اين ادعا را تأييد كند، اين است كه بهمنيار در كتاب خود كه با عنوان كتاب «التحصيل» شهرت دارد به بررسي بسياري از اين مسائل پرداخته و دربارة آنها سخن گفته است. (نك: ابراهيمي ديناني، 1392: 37). در واقع ميتوان چنين گفت كه پرسشهاي شاگردان ابنسينا چنان اساسي و مبنايي بوده كه پاسخهاي ابن سينا به آنها هر كدام خود مبناي ورود به ابواب مختلفي از فلسفه و منشأ نگارش و تدوين آثار ديگري شده كه بيگمان نقش آن پرسشهاي اساسي در ايجاد نظريههاي فلسفي پس از ابن سينا انكارناشدني است.گلشن راز
و بالاخره «گلشن راز» شيخ محمود شبستري را نيز از اين منظر مينگريم و بر علت موجده و سپس مانايي آن تأمل ميكنيم. شيخ محمودبن عبدالكريم ملقب به سعدالدين در قصبة شبستردر هفت فرسنگي تبريز تولد يافت. از تاريخ زندگاني او اطلاع وسيعي در دست نيست و ظاهراً سراسر عمر را برخلاف زمانة آشفتة و عصر پرآشوب خويش به آرامش و سكون، بدون حادثه مهمي در تبريز يا نزديكي آن به سر برده و هم در آنجا در سال 720 ق وفات يافته است.
از وي تأليفات بسياري باقي مانده، ليكن مثنوي گلشن راز كه تقريباً هزار بيت ميشود از بهترين و جامعترين رسالاتي است كه در اصول و مبادي تصوف به رشتة نظم در آورده است و تا امروز نزد خاص و عام شهرتي به سزا دارد. اين مثنوي در شوال 710 ق به نظم درآمده و در آن پاسخ 15 سئوال راجع به اصول تصوف است كه شخصي از خراسان به نام امير حسيني (حسينبن عالمالحسيني هروي) سؤال نموده است. (نك،دهخدا، 1377)راز ماندگاري و تأثير گلشن راز را بدون ترديد بايد در پرسشها و شخصيت اميرحسين حسيني هروي كه خود در علوم ظاهري و باطني تبحر داشته جست.
محمد بن يحيي لاهيجي ـ شارح گلشن راز ـ امير حسيني را مريد و خليفة شيخالاسلام شيخ بهاءالدينبنزكريا دانسته و بهاءالدين زكريا خليفه شيخالمشايخ شهابالدين سهروردي بود. اميرسيدحسين حسيني از فضلا و عرفا و معاريف زمان خود بود... وي صاحب تأليفات و تصنيفات منظوم و منثوري است كه از آن جمله كتاب كنزالرموز، زادالمسافرين، نزههالارواح، روحالارواحي، صراطالمستقيم و... است. لاهيجي ميگويد: او قطب فلك سيادت و مركز دايرة ولايت بوده و رسائل نظم و نثرش همه مقبول خواص و عوام است. (نك، سميعي، 371:هفتاد و شش)
گفته ميشود شبستري تا هنگام نظم گلشن راز جز به ندرت شعر نگفته بود و منظوم ساختن اين كتاب هم به درخواست ديگران بوده نه به صرافت طبع خويش، ولي اشعاري كه سروده، بسيار روان و سليس و فصيح و بليغ است و در ادبيات زبان فارسي كمتر شاعري وجود دارد كه توانسته باشد اشعار علمي و فلسفي و مذهبي را اين طور روشن و روان گفته باشد و بخشي از اعتبار و ارج كتاب را بايد به حساب آنكه توانسته شيخ شبستري را سر ذوق آورد گذاشت.شرحها
تا كنون بيش از 10 شرح بر گلشن راز نوشته شده كه از آن جمله است:
1ـ شرح كمالالدين حسين اردبيلي (متخلص به الهي)،
2ـ شرح شاه داعي الي الله به نام «نسائم گلشن»،
3ـ شرح محمد بن يحيي لاهيجي،
4ـ شرح مظفرالدين علي شيرازي،
5ـ شرح منسوب به جامي،
6ـ شرح ادريس بن حسامالدين بديعي،
7ـ شرح بابانعمت بن محمود نخجواني،
8ـ شرح حاج ميرزا ابراهيم شريعتمدار،
9ـ شرح قاضي ميرحسين يزدي.به نظر ميرسد كاملترين اين شروح تاكنون شرح لاهيجي باشد كه خود از معاريف عرفا و متصوفه نيمه دوم قرن نهم و دهم هجري است. (نك، همان)رازِ راز
اما در سال جاري (1392) شرح گونهاي هرچند نه به اندازه هزار بيت، اما به شيوه روشمند و انديشهگستر گفتگو از سوي انتشارات اطلاعات منتشر شده است. اين شرح كه نام «رازِ راز» را بر عنوان خود دارد حاصل گفتگو و همصحبتي پژوهشگر پرتلاش آقاي كريم فيضي با دكتر غلامحسين ابراهيمي ديناني است كه در 436 صفحه سامان يافته و به بازار نشر عرضه شده است.
دكتر ديناني در اين شيوه داراي سابقه و مهارت است و توليدات معرفتي بسياري دارد. كتابهايي از جمله: «شعاع شمس»، «هستي و مستي»، «حافظ معنوي»، «سرشت و سرنوشت»، «رازِ راز» و نيز برنامه معرفت شبكه 4 تلويزيون كه سالهاست روي آنتن است ميتوان نام برد.
«رازِ راز» مشتمل بر مقدمه كوتاهي از كريم فيضي و مقدمه مفصل ديگري به قلم دكتر ديناني است كه در آن به مباحثي چون تعبير چندگانه از عرفان، رابطه عقل و عرفان، واحد عددي و واحد حقيقيه، سرسخن عارفان، بزرگان بيسلسله عرفان، تأثير ابن عربي بر شيخ شبستري و زبان شعر زبان تأويل، پرداخته شده است.
در ادامه نيز در هر فصل كه گويا هر جلسه گفتگويي با استاد معاصر فلسفه، دكتر ديناني است موضوعاتي از ميان سخنان و اشعار شيخ شبستري برگزيده و فصل سخن قرار گرفته است. همانطور كه كليت اين نوشتار بر بيان تفوق و ترجيح روش گفتگو و پرسش و پاسخ بر ساير روشهاي توليد علم به ويژه در حوزه علوم انساني است، بايد يادآور شد كه در اين شرح از گلشن راز، از اين روش استفاده شده و استاد ديناني در پاسخ به پرسشهاي دقيق، زواياي ناشكفتهاي از انديشههاي شيخ شبستري را باز كرده و وسعت و عمق جديدي به آن بخشيده است.
راز اختلاف تفسيرها، از منطق به اشراق، جنگ با فيلسوفان، بركات عدم بر وجود، لفظ و معني، در جستجوي بازگشت به جهان وارونه، مسافران طريق، حقيقت تامّه محمديه، آن سوي توقف، آينهاي براي سايهها، دامنههاي وصال و وصل، مشرق جان و اوج حريت عناويني است كه در هر فصل مورد پرسش قرار گرفته و از پس آن، بخشي از انديشههاي ژرف و عميق پاسخگو (دكتر ديناني) نيز ظهور مييابد.منابع :ـ افلاطون، پنج رساله، ترجمه محمود صناعي، نشر هرمس، تهران، 1389، چاپ ششم
ـ افلاطون، جمهوريت، ترجمه فؤاد روحاني، نشر علمي فرهنگي، تهران 1388، چاپ دوازدهم
ـ دهخدا، علياكبر، لغتنامه، نشر دانشگاه تهران، 1377، چاپ دوم
ـ سميعي، كيوان، مفاتيحالاعجاز في شرح گلشن راز، نشر سعدي، تهران، 1371، چاپ پنجم
ـ طباطبايي، محمدحسين، تفسيرالميزان، ج39، نشر كانون انتشارات محمدي، تهران، 1361
ـ فيضي، كريم، رازِ راز (تفسير دكتر ديناني از گلشن راز) نشر اطلاعات، تهران، 1392، چاپ اول
ـ نهجالبلاغه، ترجمه محمد دشتي، نشر پارسايان، تهران، 1379، چاپ دوم
ـ نيكلسون، رينولد، شرح مثنوي معنوي مولوي، ترجمه و تعليق حسن لاهوتي، نشر علمي فرهنگي، تهران 1374، چاپ اول.
منبع: روزنامه اطلاعات / صفحه 6 / سهشنبه 20 اسفند1392