چونکه گردانندهی گیتی خدای کردگار مرقد کیست این بنای سادهی با اعتبار؟ شیفتگانش روزگاری بودهاند در این دیار مهربانیها چنان کردند به او اهل دیار لندرونی، کاونی، سورمی، سه تیره از محل مدتی در غار کبکان اعتکافش برقرار از عنایاتی که از اجداد پاکش شد نصیب گشت تیره روزگار ملحدان عصر او راویان گویند طهماسب شه دوران او مرغ جانش تا پرید زین جنگلستان بلوط درّه سیّد عجب حالی به زائر میدهد سبزهها چون سربرآرند و زِ هر جا آشکار یا بپاش گاهی درین خلوتمکان عطری زِ گل در سحرگاهی بیا با حالتی امیدوار گر که میخواهی بگیری اجر خود را در سفر ای که اذنی یافته در این حرم از روی صدق
حمد او فرضست بر هر کس نه یکبار، بار بار درگه سید علی (ره) کز بهر سادات افتخار همچو پروانه به گرد شمع رویش بیقرار ماند و ماند و ماند و ماند تا گشت اینجا ماندگار عاشقانه مونس آن سیّد والاتبار خلوتی داشت روز و شب با حضرت پروردگار باغهای ساحت اخلاق گشته میوهدار عبرتست هر جا که بینی باطلی ناپایدار از کراماتش شده در امتحانی شرمسار دیدهها شد اشکبار و جمع دلها سوکوار هم شریعت هم طبیعت هر دو با هم دست بکار بهترین فرصت برای یک زیارت در بهار یا به همراهت زِ مقصد شاخهیی از گل بیار چونکه آن دم بر خداجویان عالم خوشگوار آیهیی از بهر این معناسرا کن اختیار پندهایی را که میگیری همه بر دل نگار