یکی از فرهنگیان که قبل از انقلاب در دبیرستانهای خرمآباد تدریس میکرد و اتفاقاً از دبیران باسواد و فرهیخته بود و سر پرشوری هم داشت، در قالب تفکری خاص، مخالف شاه بود و در آن زمان هم به دلیل مطالبی که سر کلاس در انتقاد از نظام حاکم بیان میکرد، چند سالی به زندان افتاد.
وي در جایی گفته بود که مبارزان بیشتر اخباری را که جهت مقابله با حكومت شاه به کارشان میآمد، از روزنامههای وابسته به دربار یعنی روزنامههای اطلاعات به مدیر مسئولی سناتور عباس مسعودی و کیهان به مدیر مسئولی سناتور مصطفي مصباحزاده کسب میکردند.
نشریات با هر انگیزهاي که مجال نشر مییابند، پنجرههای گشودهای به روی مردم هستند. شکی نیست که امروزه مطبوعات باید مصداق آن اصل ارزشمند "نصیحه الائمه المسلمین" باشند. یعنی وسیلهای باشند تا با به صحنه آوردن نظرات مردم، مدیرانی که از راه معین شده به انحراف کشانده میشوند را به راه آورند.
روی سخن با دوستانی است که برخی مطبوعات را تحت عنوان "مطبوعات مدیرپسند" مورد انتقاد قرار میدهند. ضمن تائید برخی نقطه نظرات؛ از جمله این که روزنامهنگار به عنوان چشم بینای جامعه میبایست برای خود رسالتی انسانی قائل باشد و اصولی را برای وظیفهی روزنامه نگاری خود در نظر داشتهباشد که به ندرت بتواند از آن اصول و رسالت عدول نماید.
اما همه میدانیم در لرستان ما هنوز تعداد روزنامهخوانها و مشترکان دورهای نشریات به حدی نرسیده که اهالی مطبوعات بتوانند با اتکای به درآمد حاصل از فروش روزنامه یا نشریهی خود روی پای خود بایستند. در این صورت یا باید پا روی علائق خود بگذارند و دنبال روزنامهنگاری نروند و یا راهی برای بقای کار خویش اندیشه کنند.
در یک مقایسه ساده میشود دریافت که تیراژ مطبوعات استانی و حتی کشوری نسبت به اهل سوادی که میتوانند روزنامهخوان باشند چقدر است. دوستی ذكر ميكرد طي سفري كه به ژاپن داشته در قطاری نشسته بود که از حومهی شهر "توکیو" در حال برگشت به داخل شهر بود. وي ميگفت: مشاهده کردم که از حدود هزار نفری که در قطار بودند فقط چند نفر در حال مطالعهی روزنامه نبودند که یکی از آنها من بودم! یعنی باید یادآور شد که بین توسعهی انسانی پایدار و تیراژ روزنامههای هر کشور نسبتی مستقیم برقرار است.
عدم تناسب بین درآمد و هزینه، ادامهی کار روزنامهنگاری را بسیار مشکل کردهاست، به طوری که صاحبان نشريات و مدیران مسئول این گونه رسانهها بعد از مدتی اگر نتوانند به یک منبع درآمد مستمر دست یابند، به ناچار عرصهی کار را ترک و عطای آن را به لقایش میبخشند.
منظور از این یادداشت دفاع از روزنامهنگارانی که با نادیده گرفتن رسالت خویش به تریبون مدیران دولتی تبدیل میشوند و در واقع با مجیزگویی و تعریفهای بیاصل و اساس برای خود دکانی میسازند نیست، اما در زمانی که نمیتوانند از محل فروش نشریه به کار خود ادامه دهند یا باید این عرصه را رها کنند و یا برای مدیران دست و دلباز (از محل منابع در اختیار) کمی با گشادهرویی عمل کنند و به قول معروف براي ادامه حيات "كاچي را بهتر از هيچي" بدانند.
اما نباید به عقل مردم در تشخیص سره از ناسره شک کرد. خوشبختانه امروز نمیشود مرزهای فرهنگی کشورها را مسدود کرد و نفوذ و رسوخ اخبار و اطلاعات در حدی است که کسی را یارای مقابلهی صد درصد با آن نیست. حتی مدیران خودبین در جوامعی که با روشهای مستبدانه اداره میشوند به این نتیجه میرسند که باید به حداقلی از دریچههای باز رضایت دهند تا از آن طریق به آنچه که در میان مردم میگذرد آگاه شوند تا بتوانند خود را برای پاسخگویی به آنها آماده سازند و اتفاقاً برای مطبوعات مستقل و اهل اهداف و رسالت انسانی که برای خود اصولی اخلاقی در نظر گرفتهاند و بیشتر به منافع مردم میاندیشند تا منافع شخصی، این پنجرههای باز راه پیشبرد کار است.
به قلم بهدستان جوان و فرهیختهی هم استانیام توصیهای بسیار صمیمانه دارم و آن این که نخواهند "مطبوعات مدیرپسند" (به قول بعضی از دوستان) صحنه را ترک کنند، بلکه از وجود نشریات بیشتر و افزایش تعداد آنها با هر انگیزه دفاع نمایند تا حداقل شاهدی بر وجود مطبوعات مستقل و غیروابسته و نیز روزنامهنگارانی صادق باشند.
روزنامهها ونشریات امروزی ارزانترین و مناسبتترین وسیلهي رشد و تعالی مردم هستند. مردمی که اکثراً عاقل و اهل تشخیص ميباشند. ما تا رسیدن به یک جامعهي دلخواه فاصله داریم، اما همین حالا هم بیاییم و به عقل و تشخیص مردم اعتماد کنیم.
نبی بختیارینژاد
(برگرفته از وبلاگ ایشان)